متن کامل یادداشت به شرح زیر است:
ا«َلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ،...»(1)
«ستایش خدای را سزاست که در یگانگیاش بلندمرتبه و در تنهاییاش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینشش بزرگ است،...»
این جملات آغازین خطبهای است که طی آن پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم، حضرت علی (علیه السلام) را بهعنوان خلیفه بلافصل خود معرفی نمود.
در ادامه سخن و در فرازی دیگر فرمود:
«إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ -...»(1)
«جبرئیل سه بار بر من نازل شد و سلام پروردگار را به من ابلاغ نمود و پروردگار نامش سلام است و مرا مأمور نمود که در این محل قیام کنم و آنچه را وحی آورده به شما ابلاغ کنم.»
مفسران شیعه و سنی و سیره نویسان اسلامی گفتهاند، این ابلاغ در مورد نصب علی ابن ابیطالب (علیهالسلام) به امامت مسلمانان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازلشده است.
در ادامه میفرماید:
«لانّه قد اعلمنی اَنّی اِن لم اُبَلِّغْ ما انزل اِلَیَّ فی حقّ علیّ فما بلَّغت َ رسالته»(1)
«او به من اعلام فرموده که اگر نرسانم آنچه وحیشده، تبلیغ رسالت نکردهام.»
زمان، مکان، محتوی سنگین خطبه، نحوه اجرای مراسم اعم از متون و حواشی، کلام معصومین (علیهم السلام) در این خصوص و در رأس همه آنها آیاتی از قرآن کریم که مرتبط با غدیر است، همگی حکایت از اهمیت بیبدیل امامت میکنند.
بهتر است بگوییم غدیر نقطه اتصال رسالت و امامت است. اگرچه پیشازاین نیز به این انتخاب اشاراتی شده بود اما در غدیر خم، امامت رسماً در تداوم رسالت قرار گرفت.
آیا اینجا جا ندارد سؤال شود مگر تا چه میزان داشتن امام در زندگی انسان مهم است؟ بهبیاندیگر، چه نیازی به امام داریم؟
راز اهمیت غدیر در سایه پاسخ به این سؤال آشکار میشود.
راستی انسانِ برخوردار از فطرت خدادادی، عقل حسابگر و فراتر از آن با داشتن پیامبری همچون رسول اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) و کتاب هدایتی مانند قرآن، دیگر چه نیازی به امام دارد؟ اینقدر تأکید و تعصب بر امام و امامت چه وجهی دارد؟
جواب به این سؤال در این نکته نهفته است که انسان ظاهری دارد و باطنی، همانگونه که عالم غیبی دارد و شهادتی.
آنچه محسوس ماست نباید ما را از حقیقتی بزرگتر که از ما غایب است غافل کند. تأمین نیازهای مادی تنها به رشد جنبههای محسوس انسانی میانجامد و هرگز به تکامل همهجانبه او منجر نمیشود.
آنچه ادیان الهی، قرآن مجید، انبیاء و اولیاء به آن دعوت میکنند مرحله ماورای این ماده بوده و بعد نامحسوس غیب را هم شامل گشته و موجبات اوج و پرواز انسان در ملکوت عالم را فراهم میآورد.
و اما برای رهنمون شدن به عوالم ماورای ماده و محسوسات حتماً و قطعاً نیاز به کسی است که خود متصل به خداوند باشد، معصوم باشد، خود مظهر خوبیها باشد؛ مظهر همه صفاتی که خدا انسانها را بدان میخواند. نیاز به چنین کسی است تا دست انسان را بگیرد و او را بهسوی ارزشهای واقعی که ظاهر و آشکار نیستند هدایت کند.
طی (قطع) این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی (2)
و این هادی که بدون او هدایت در تصور هم نمیگنجد، کسی جز معصوم علیهالسلام نیست. در زمان پیامبر شخص شخیص ایشان و بعد از وی امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) و دیگر ائمه هدی (صلوة الله علیهم اجمعین) از این جایگاه برخوردارند.
ما معتقدیم اگرچه با رحلت پیامبر کار وحی و احکام تشریعی تمام شد، اما کار باطنی پیامبر توسط کسی که باید مثل خود او باشد، ادامه دارد. کسی که مثل خود او معصوم باشد، مانند خود او به این درجه رسیده باشد و همانند او اشراف بر نفوس و ارواح داشته باشد. ما متمسکیم به کسی که دستش در دست خداست، از هرگونه خطایی و گناهی منزه، مظهر صفات خداوند و تجسم عینی آیات قرآن است.
1- خطبه غدیر، علامه امینی، الغدیر، ج1ص12-151و294-322.
2- ديوان حافظ - غزليات - شماره ٤٨٨