شرح عهدنامه امام علی (ع) برای مالک اشتر نخعی

حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدقریشی: مدیر باید رفتار پدرانه با مجموعه خود داشته باشد

حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدقریشی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه در جلسه هیئت رئیسه؛ یکشنبه 29 خردادماه نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر را بررسی کرد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه، مسئول نهاد در نشست روز یکشنبه 29 خرداد 1401در سالن مدافعان سلامت، به تشریح ویژگی‌های حاکم نسبت به مردم پرداخت و اظهار داشت:« ثمّ الْصقْ بذوی الاْحْساب و اهْل الْبیوتات الصّالحة و السّوابق الْحسنة. ثمّ اهْل النّجْدة و الشّجاعة و السّخاء و السّماحة، فانّهمْ جماعٌ من الْکرم، و شعبٌ من الْعرْف. ثمّ تفقّدْ منْ امورهمْ ما یتفقّد الْوالدان منْ ولدهما، و لایتفاقمنّ فی نفْسک شیءٌ قوّیتهمْ به - با صاحبان مکارم و شرافت، و خانواده های شایسته و دارای سوابق نیکو پیوند برقرار کن، پس از آن با دلاورمردان و شجاعان و بخشندگان و جوانمردان رابطه برقرار ساز، زیرا اینان جامع بزرگواری، و شاخه هایی از خوبی و احسانند. سپس از آنان چنان دلجویی کن که پدر و مادر از فرزندشان دلجویی می نمایند، و نباید چیزی که آنان را به وسیله آن نیرومند می سازی در دیده ات بزرگ آید» ۱

مسئول نهاد در ادامه به بررسی و توضیح آیات اشاره کرد و اظهار داشت: حضرت بعد از ذکر شرایط هشت گانهی فرماندهی، خاستگاه این افراد را بیان می کند که آنها را در میان انسانهای آبرومند و شریف و خانواده های صالح می توان پیدا نمود. انسانهایی که به دلیری و بزرگواری معروف باشند، این ویژگیها نمایانگر لیاقت و کرامت آنهاست و لذا فرماندهان لایق از درون آنها کشف می شوند.

گذشته از آنکه ارتباط و دوستی با انسانهای شریف و با سخا، در رفتار آدمی تاثیر می گذارد، مدیران و فرماندهان که به لحاظ اقتضائات شغلی با افراد سیاس و دورو و خلافکار برخورد دارند، باید به وسیله ی معاشرت با انسانهای بزرگوار از تاثیرات منفی این افراد بکاهند. بسیار اتفاق می افتد که مدیران بعد از چند سال کار و معاشرت در محیطهای اداری، روحیات و اخلاقیات ناشایست پیدا می کنند و اندک اندک گرفتار برخی فسادهای مالی و اخلاقی می شوند. تاریخ پر است از انسانهایی که روزی لقب طلحة الخبر از پیامبر گرفتند و در روز گاری دیگر شمشیر بر روی امثال على (ع) کشیدند. زمانی با شعارهای خیر خواهی و مردم گرایی به پست و سمتی رسیدند و بعد از مدتی به صف مفسدان و مردم ستیزان پیوستند.

 باید دانست که گزینش های ناصواب و ناپرهیزی در قدرت، امکان بدگوهران و به فساد کشیده شدن مدیرت را همیشه فراهم می سازد.

مولانا جلال الدین این معنی را این گونه سروده است:

علم و مال و منصب و جاه و قران

فتنه آمد در کف بدگوهران

نصب می کند با جاهلان

از فضیحت کی کند صد ارسلان

و در مقابل؛ وسواس داشتن در گزینش مدیران ارشد و مراقبت دائم از خود و معاشرت با نیکان از این خطرها و مهلکات می کاهد.

 

 اهمیت رابطه ی عاطفی مدیران

انتخاب افراد شایسته برای مدیریت، آن هم با شرایطی که حضرت عنوان نمودند، کار چندان ساده ای نیست، اما حفظ و مراقبت نیروها از آن هم سخت تر و حساس تر است. نیروهایی با ویژگیهای هشت گانه کسانی می شوند که عاشق خدمتند نه تشنه ی قدرت و ثروت. آنها از مدیران ارشد نظام انتظار دارند که به کارشان ارج گذارند و رفتاری محبت آمیز و صمیمی داشته باشند.

امیر المومنین به این مسأله کمال توجه را دارد و رابطه ی آنها را با رهبران، به رابطه ی پدر و مادر با فرزندان تشبیه می کنند که چگونه والدین در برابر فرزندان احساس مسؤولیت می کنند و زندگی خود را وقف آنها اوده و در کمک و دلجویی هیچ کوتاهی را روا نمی دارند (تفقد من أمورهم ما یتفقد الوالدان من ولدهما). ارتباط صمیمی با مدیران میانی برقرار نمودن آنها را به کار صادقانه و دلسوزانه ترغیب می کند.

خورشید صفتی به هر مقام و منصبی داده شود، بزرگی نیز به او بخشیده می شود. انسانهای دست گیر و متواضع در همه ی دلها نفوذ می کنند و آنها را به تلاش بیشتر وادار می نمایند.

 

گر قرب خدا می طلبی دلجو باش

وندر پس و پیش خلق نیکو گو باش

خواهی که چو صبح، صادق القول شوی

خورشید صفت با همه کس یک رو باش

::

شاهی طلبی برو گدای همه باش

خواهی که ترا چو تاج بر سر دارند

بیگانه ز خویش و آشنای همه باش

دست همه گیر و خاک پای همه باش

 

البته در اخلاق دینی، دلجویی و دستگیری برای قرب به خدا صورت می گیرد نه برای استثمار و بهره کشی. مراقبت و رسیدگی به دیگران یک وظیفه است نه یک شگرد مدیریتی برای بهره مندی بیشتر. در این تفکر مدیران و کارگزاران پیچ و مهره های یک ماشین نیستند که ارزشی در حد یک ابزار داشته باشند. آنان بندگان خدا هستند که وظیفهی خدمتگزاری و قدردانی از آنها، بردوش رهبران گذاشته شده است و ثمره ی این قدردانی البته در رفتار و عمل نیکوی آنها به صورت طبیعی و خالصانه نمود پیدا می کند.

 

توزیع قدرت و افزایش اختیارات

حضرت همچنین می فرماید که از دادن قدرت و قوت به آنها ممانعت نکنید (ولا یتفاقمن فی نفسک شی قوبتهم به). این شیوه ی مدیریت به توزیع قدرت در سطوح مختلف کمک بسزایی را می نماید. اینکه گاه مشاهده می شود که مدیران به دستگاه امضازنی تقلیل پیدا کرده اند، ثمرهی ضیق صدر و عدم توزیع مسؤولیتها در سطوح پایین است. آنها از دادن اختیارات به مدیران پایین استتنکاف می ورزند؛ به گمان ناصواب اینکه تجمع اختیارات آنها را قدرتمند می سازد و حرف شنوی زیردستان را بیشتر می کند. در حالی که این شیوه، نظام را از درون قفل می کند و دلسوزی و خیراندیشی را کاهش می دهد. مدیرانی که به تمرکز قدرت می اندیشند بطور معمول قدرت برنامه ریزی و آینده نگری و یا فرصت لازم برای نظارت را ندارند. یکی از نظریه پردازان در مدیریت می گوید: مدیر خوب، مدیر بیکار است؛ منظور او از این جمله این نیست که آنها به واقع کاری انجام نمی دهند بلکه برعکس، آنها به کار اصلی خود که هدایت، برنامه ریزی و سازماندهی و نظارت است، می پردازند و با چشمانی ایا، روند سازمان را دنبال می کنند این مدیران با دادن اختیارات به معاونین و سایر مدیران، چنین امکانی را فراهم می سازند که سازمان از درون پاسخگو باشد و قائم به شخص خاصی نگردد. از طرف دیگر، چنین مدیرانی امکان رشد نیروهای خود را فراهم می نمایند و استعدادهای آنها را شکوفا می سازند. از ترقی آنها احساس مسرت می کنند، همان طور که پدران و مادران از رشد و ترقی فرزند خود شاد می گردند.

این احساس پدری و مادری اگر به حقیقت در مدیریت حاکم شود بسیاری از مشکلات ادارات به صورت طبیعی حل می گردد. آنها خود را در مشکلات یکدیگر شریک خواهند دید و روابط عاطفی علاوه بر روابط اداری به پویایی و حل سریع معظلات کمک خواهد کرد.

 

۱) نامه ۵۳، نهج‌البلاغه

ابوالفضل علیزاده
تهیه کننده:

ابوالفضل علیزاده

0 نظر برای این مقاله وجود دارد

نظر دهید

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
تنظیمات قالب