تاریخ شفاهی دانشگاه علوم پزشکی تهران
تامز هیستوری: «سفری از امیریه تا قلههای علم، روایت دکتر حسن صیرفی از تعهد، اخلاق و پزشکی»
دکتر حسن صیرفی، متخصص برجسته درماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، در گفتگو با تاریخ شفاهی دانشگاه علوم پزشکی تهران از زندگی و مسیر حرفهای خود میگوید. از دوران کودکی در محلهای ساده در تهران تا تحصیلات پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی تهران، او با اشتیاق به خدمت و تعهد به علم، همواره در جستوجوی راههایی بوده است که علم را در خدمت انسانیت قرار دهد. در این مصاحبه، او از نقش اخلاق در پزشکی، چالشهای دوران انقلاب و دفاع مقدس، و اهمیت تحقیق و آموزش در رشته درماتولوژی میگوید. در آستانه 90 سالگی دانشگاه علوم پزشکی تهران مصاحبه دکتر صیرفی را که در سال 1397 در استودیو شفا انجام شده، منتشر می کنیم.
به گزارش سینا رسانه دانشگاه علوم پزشکی تهران، متن مصاحبه به شرح زیر است:
زندگی، سفری است که هر لحظهاش دربردارنده فرصتی برای آموختن، رشد کردن و خدمت به دیگران است. در این مسیر، انسانهایی وجود دارند که با تلاش بیوقفه و عشقی بیپایان به حرفه و جامعه، الهامبخش دیگران میشوند. داستان زندگی چنین افرادی نهتنها تصویری از موفقیت و پیشرفت شخصی است، بلکه نوری است که مسیر را برای بسیاری روشن میکند.
در این مصاحبه، شما با یکی از این شخصیتهای برجسته آشنا میشوید؛ کسی که عشق به یادگیری و تعهد به خدمت، ستونهای اصلی زندگی حرفهایاش را تشکیل داده است. او که از کودکی در محیطی پر از تلاش و علاقه به علم پرورش یافت، با انتخاب مسیر پزشکی، قدم در راهی گذاشت که به معنای واقعی کلمه، نجاتبخش زندگی انسانهاست. از روزهای دبستان در محلهای ساده و پرخاطره تا صعود به قلههای علم پزشکی در یکی از معتبرترین دانشگاههای کشور، این داستان، روایتگر سختکوشی، امید و تأثیرگذاری است.
در کلمات این مصاحبه، خواهید دید که چگونه علاقه به یادگیری و پژوهش، او را به یکی از پیشروان حوزه درماتولوژی تبدیل کرده است. از تلاشهایش در شناسایی بیماریهای نادر و کمک به بیماران نیازمند گرفته تا نقش مؤثرش در آموزش نسلهای بعدی پزشکان، هر بخش از زندگیاش بازتابی از تعهد، اخلاق حرفهای و اشتیاق برای خدمت به جامعه است.
این مصاحبه فراتر از یک داستان فردی است؛ سفری است به عمق تأثیر انسانهایی که با ارادهای استوار، چالشهای زندگی را به فرصتهایی برای پیشرفت و نوآوری تبدیل میکنند. روایتهایی که الهامبخشند و به ما یادآوری میکنند که هر کدام از ما، در هر جایگاهی که هستیم، میتوانیم اثری مثبت و ماندگار بر جهان اطرافمان بگذاریم.
لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که چه سالی و کجا متولد شدید؟ دوران کودکیتان چگونه سپری شد؟
دکتر حسن صیرفی هستم. اسفند 1330 در محله «امیریه» تهران متولد شدم و در سال 1337 وارد دبستان شدم. دوران ابتدایی را در مدرسه «دکتر قاسمزاده» در امیریه تهران گذراندم. مادرم نسبت به سرنوشت علمی فرزندان و کسب مدارج علمی بالا حساستر از پدرم بود؛ بنابراین به اصرار مادر، وارد دبیرستان «هدف» شدم که از مدارس ملی خوب آن زمان بود. علاقهام به درس و موفقیتهای تحصیلی از همان دوران دبیرستان آغاز شد. در سال 1349 دیپلم گرفتم و از همان دوران به پزشکی و گیاهان علاقه زیادی پیدا کردم. ابتدا تصمیم گرفتم مهندسی کشاورزی بخوانم؛ به همین دلیل، انتخاب اولم مهندسی کشاورزی دانشگاه تهران بود، اما پس از شش ماه از دانشکده کشاورزی انصراف دادم و سال 1350 دوباره در کنکور تجربی شرکت کردم. این بار پس از کسب رتبه 24 کنکور، وارد دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران شدم.
بخشهایی که دوران دانشجویی میرفتید، چه تاثیری در ادامه تحصیل و انتخاب رشته شما داشت؟
در دوران اینترنی، اساتید بزرگی در «مرکز طبی کودکان» الگوی من بودند و میخواستم مانند آنها در سطح علمی بالایی باشم. من آن زمان به هیچوجه به کسب درآمد بالا در رشته پزشکی فکر نمیکردم. جالب است بدانید که حدود دو ماه رزیدنت اطفال مرکز طبی کودکان بودم. پس از آن، در آزمون دستیاری پوست شرکت کردم. دستیاران اطفال در مرکز طبی از دکتر «سیادتی» نقل قول میکردند که: «متخصصان اطفال در مقایسه با سایر رشتهها درآمد زیادی ندارند، اما همین درآمد کم آنها حلال است.» از آنجا که در مرکز طبی کودکان همانند دیگر مراکز درمانی کشور تجهیزات آزمایشگاهی پیشرفتهای وجود نداشت، همکارانم من را به خواندن رشته پوست تشویق کردند. هنگامی که وارد رشته پوست شدم، نگران بودم که این رشته به لحاظ علمی نتواند من را راضی کند و وقتی آن را با تخصصهایی نظیر قلب یا کلیه کودکان مقایسه میکردم، تردیدم بیشتر میشد. اما پس از آنکه با اساتید بزرگ درماتولوژی آشنا شدم، این دودلی بهسرعت از بین رفت.
چه سالی در آزمون تخصص پوست پذیرفته شدید؟
سال 1357 که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی بود. پس از پایان دوره پزشکی عمومی، بهعنوان سرباز وظیفه وارد نیروی دریایی شهر بندرعباس شدم. آن زمان دوره سربازی یکساله بود. به یاد دارم که همه از تغییر شرایط جامعه خوشحال بودیم. در سال 1358 به تهران برگشتم و در آزمون ورودی رشته پوست شرکت کردم و برای آموزش تخصصی، در بیمارستان پوست رازی مشغول شدم.
آیا معلم و استادی داشتید که او را الگوی خود قرار دهید؟
بله. آقای «خدایاری» معلم علوم دوران دبیرستان بود که در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز تدریس میکرد. ایشان از علاقهام به پزشکی خبر داشت و همیشه مانند پدری مهربان، با روی باز من را میپذیرفت. در دانشگاه نیز اساتید بزرگی چون دکتر «یلدا» الگوی من بودند. به یاد دارم هر روز ساعت هفت صبح در بخش عفونی بیمارستان «امام خمینی» جمع میشدیم و اساتید درباره بیمارانی صحبت میکردند که شب قبل بستری شده بودند. استاد یلدا و بزرگان دیگر، در میان صحبتهایشان دائم از اخلاق، ارتباط مناسب با بیمار و خدمت به مردم سخن میگفتند. اساتید برجسته دیگری نیز در رشته درماتولوژی الگوهای خوبی بودند.
چه سالی ازدواج کردید؟
من با همسرم که لیسانس زبان انگلیسی است در سال 1370 ازدواج کردم. آشنایی ما از طریق خویشاوندمان بود. یکی از مسائل سازنده و امیدبخش زندگی، انتخاب همسر مناسب است. من بهعنوان یک پزشک، هر روز گلایههای بیماران را از همسر، فرزندان و مشکلات زندگیشان میشنوم. قطعاً هماهنگی روحی و فکری با همسر، زمینهساز پیشرفت و آسایش انسان خواهد بود. خدا را شاکرم که همسر من طی این سالها همراه و مشوق بوده است.
تحولات انقلاب چه تاثیری در روحیه شما داشت؟
تمام اقشار جامعه از این تحولات خوشحال و به آینده امیدوار بودند. همه به دنبال استقلال، پویایی و پیشرفت کشور بودیم. در آن زمان با تغییرات خاص اجتماعی و حکومتی، انگیزه پیشرفت در شئون زندگی اجتماعی، در من و همکارانم ایجاد شده بود و همه به آینده ای روشن برای پیشرفت و آسایش جامعه می اندیشیدیم.
از دوران انقلاب فرهنگی برای ما بگویید.
دوران انقلاب فرهنگی مصادف با دوره رزیدنتی من بود. در این مدت دانشگاهها تعطیل بودند، اما بیمارستانها به کار خود ادامه میدادند. من از نظر امور آموزشی مشکلی نداشتم اما در حیطه پژوهش با مشکلات متعددی مواجه بودم و آن نبود بستر مناسب تحقیقات در کشور بود. آن زمان فقط مجله دانشکده پزشکی وجود داشت که مقالات را بهسختی قبول میکرد. اواخر دوران رزیدنتی ام، به همت اساتیدقدیمی، انجمن پوست و مرکز توسعه و آموزش بیماریهای پوست و جذام، چندین مجله تخصصی درماتولوژی ایجاد شد. ما با وجود این مجلات، دیگر ناچار به طی مراحل پیچیده اداری برای چاپ مقالات نبودیم.
پس از پایان دوره تخصص در سال 1362 موفق شدم بهعنوان نیروی حقالتدریسی در محیط علمی اصلی خود، یعنی بیمارستان رازی، بمانم. حدود چهار سال با این عنوان در بیمارستان رازی خدمت کردم. مرحوم دکتر باستان حق بسیار به من کمک کرد. آن زمان پرونده من در ستاد انقلاب فرهنگی مورد بررسی بود و باید آزمونهایی را در این ستاد میگذراندم. سرانجام در اردیبهشت ماه سال 1362، بهعنوان استادیار گروه پوست دانشگاه علوم پزشکی تهران استخدام شدم.
دوران دستیاری شما مصادف با سالهای دفاع مقدس بود و رشته شما نیز با عوارض جنگ و بمباران در ارتباط است از آن دوران چه خاطرهای دارید؟
در دوران دفاع مقدس تجارب زیادی در نحوه درمان مصدومان بمباران شیمیایی کسب کردیم و بعدها توانستیم مقالات مفیدی در این باره منتشر کنیم. همچنین بعضی از بیماران خود را برای درمان به کشورهای دیگر اعزام کردیم که مورد توجه متخصصان درماتولوژی جهان قرار گرفتند. پیش از این، محققان بین المللی، آشنایی چندانی با ضایعات پوستی، چشمی و ریوی ناشی از مصدومیت با گاز خردل نداشتند. ما در این دوران، همواره با همکارانمان در بیمارستان «فارابی» به عنوان قطب علمی چشمپزشکی کشور، در تماس بودیم تا بتوانیم به نحو مطلوبی به بیماران شیمیایی خدمت کنیم. درمان زخمهای پوستی و مخاطی این بیماران بسیار مشکل بود و ما توانستیم بهسرعت در این زمینه مهارت کسب کنیم. این بیماران پس از گذشت سالها، همچنان به ما مراجعه میکنند و ما هنوز با عوارض دیررس پوستی و مخاطی این بیماران مانند خشکی پوست، تغییرات رنگدانه ای، اگزما و بولوس پمفیگوئید و... مواجه هستیم.
از چه زمانی پژوهش را بهصورت جدی آغاز کردید و احساس کردید این حیطه رضایت شما را جلب میکند؟
دوران ما از ابتدا امکانات پژوهشی مهیا نبود. سالها پیش، در جلسات هیئت رئیسه دانشکده پزشکی به ما میگفتند: «بیمارستان رازی قطب علمی پوست کشور است و شما با موارد جالب و نادری از بیماریهای پوستی مواجه هستید.
چرا نتیجه تجربیات و تحقیقات خود را منتشر نمی کنید؟ حقیقت این است که کمبود وقت و امکانات اداری، ما را از انتشار این تحقیقات بازمیداشت. در دوران ریاست دکتر «ظفرقندی» و معاونت پژوهشی «دکتر لاریجانی»، تحولات اساسی در امر پژوهش و انتشار مقالات علمی ایجاد شد. در آن زمان به اعضاء هیئت علمی آموزش های خاص در کلاسهایی نظیر روش تحقیق و نحوه تنظیم مقالات علمی ارائه می شد. با این حال آن زمان تنگناهای خاصی وجود داشت. اگر کسی قصد چاپ مقاله در سطح جهانی داشت، باید یکیدو ماه از وقت خود را به آن اختصاص میداد. با پیشرفت تکنولوژی و تسهیل ارتباطات بینالمللی، راه پژوهش نیز هموارتر شد و ما توانستیم مقالات خود را در نشریات داخلی و خارجی به چاپ برسانیم. من از مسئولان دانشکده پزشکی تشکر میکنم که بستر پژوهشی آسانتری را برای ما فراهم کرده اند.
از اساتید درماتولوژی دوران دستیاریتان بگویید.
دوره دستیاری و پس از آن، اساتید مطرح درماتولوژی کشور در امر آموزش و پژوهش و تحقیق کمک شایانی به من داشتند که از میان آنها می توانم از اساتیدی چون استاد فقید دکتر سردادور، سرکار خانم دکتر شیدا شمس، استاد فقید دکتر امیرپاشا محققی و سرکار خانم دکتر مهین ولیخانی نام ببرم.
موضوع پایان نامه شما چه بود؟
در دوران رزیدنتی و تدریس به سه موضوع علاقمند شدم. موضوع پایاننامه دوره تخصصی، لنفومهای پوستی بود. این نوع سرطان ابتدا در پوست بصورت ضایعات غیر اختصاصی مانند بیماری «اگزما» و یا «پسوریازیس» ظاهر شده و مدتها تشخیص آن به تاخیر می افتد درصورتیکه می توان بیماری را در مرحله اولیه با استفاده از تست های تخصصی مانند ایمونوهیستوشیمی و مطالعات ژنتیکی با بکارگیری روش PCR زودتر تشخیص داد. در این بیماران بدون استفاده از تکنیک های تشخیصی پیشرفته سالها با تشخیص های فوق، درمانهای نامناسب انجام می گیرد و متاسفانه تدریجاً این نوع لنفوم پوستی به سیستم لنفاوی و احشاء داخلی انتشار یافته و در مراحل آخر ممکن است بصورت یک لوسمی با پیش آگهی وخیم، زندگی بیمار را تهدید کند. بنابراین متخصص پوست اولین پزشکی است که می تواند بیماری را در مراحل اولیه تشخیص داده و درمان کند. حدود 35 سال است که روی این مبحث کار میکنم و چندین مقاله بینالمللی در این زمینه چاپ کردهام. ما درمانگاه تخصصی لنفومهای پوستی را نیز در بیمارستان رازی احداث کردهایم و بیماران مشکوک به آن را به این درمانگاه ارجاع میدهیم تا بیماری در مراحل اولیه تشخیص و درمان شود.
موضوع دیگری که طی این سالها روی آن کار کردهام، مسئله کمبود روی در ایران است. افرادی که دچار کمبود روی هستند، علائم پوستی و داخلی متعددی را بروز میدهندکه مهمترین آنها تظاهرات پوستی مخاطی، ناراحتی گوارشی و ریزش موها است. علائم دیگری نیز مانند بی اشتهایی، اختلالات روانی، بدخلقی، ضایعات اگزمایی و زخم های دهانی نیز در این افراد ظاهر می شود. اولین علائم کمبود روی ارثی در نوزادان معمولاً به دنبال قطع شیر مادر و با بروز علائم عصبی مانند بیقراری و بی اشتهایی، زخم های پوستی-مخاطی و اسهال ظاهر شده و درصورتی که کمبود روی برای بیماران تشخیص داده نشود در نهایت منجر به فوت آنان می شود. کمبود روی سبب تضعیف سیستم ایمنی شده و این افراد دچار عفونت خون و سیستم های داخلی می شوند. بنابراین تشخیص زودهنگام کمبود روی ارثی بسیار مهم است زیرا که با استفاده از املاح روی، تمام علائم بیماری به سرعت درمان شده و نوزاد زندگی طبیعی پیدا می کند. معمولاً علائم کمبود روی با عفونتهای پوستی، سپتیسمی و زخمهای قارچی یا میکروبی اشتباه می شود و تجویز آنتیبیوتیک نیز در درمان بی اثر است. این درحالی است که متخصصان پوست میتوانند با کنار هم قراردادن علائم و نتیجه آزمایش روی، مشکل تشخیص و درمان این نوزادان را به سرعت مرتفع کنند. طی سال های گذشته ما موفق شدیم حدود 100 نوزاد مبتلا به کمبود روی ارثی را شناسایی و گزارش این موارد را در قالب مقالاتی منتشر کنیم. همچنین به کمک یکی از پزشکان این مرکز کتابی درباره «آکرودرماتیت آنتروپاتیکا» را در انتشارات معتبر «اسپرینگر» چاپ کردهایم. چند نفر از اساتید نامدار کانادایی نیز در تألیف و چاپ این کتاب با ما همکاری کرده اند. در منابع علمی از ایران بهعنوان کشوری یاد کردهاند که این بیماری در آن زیاد دیده میشود. مبحث دیگری که به آن علاقه دارم، بیماری ناراحتکننده « Alopecia areata » است. در درماتولوژی، دو بیماری فشار روحی و عاطفی زیادی بر بیمار وارد میکنند. یکی بیماری برص و دیگری بیماری آلوپسیا آره آتا است. بیماری برص خطر مهمی ندارد و در آن فقط رنگ پوست تغییر میکند؛ اما تبعات روحی بسیاری دارد و گاهی منجر به انزوای بیمار می شود. در طاسی منطقهای، تکههایی از موی سر در هر دو جنس یا ریش در آقایان، ناگهان میریزد. این بیماری جنبه خودایمنی دارد و استرس نیز در ایجاد آن موثر است. معمولاً این موها چند ماه بعد، خودبهخود رشد میکنند؛ اما در مواردی که بیماری گسترش می یابد، تمام موهای سر و بدن فرد در عرض چند روز یا چند هفته میریزد. این بیماری نیز مانند برص خطر چندانی ندارد، اما ممکن است مشکلات روانی زیادی را برای بیمار بوجود آورد. برای نوع شدید این بیماری، درمان مناسبی در دنیا وجود ندارد و درمانهای فعلی محدودیت اثر دارند. پیش از این، پزشکان از کورتون خوراکی برای درمان طاسی منطقهای استفاده میکردند که موجب عوارض جانبی بسیاری می شد و معمولاً موها نیز پس از قطع کورتون، مجدداً دچار ریزش می شدند. اما در روش جدید «ایمونوتراپی موضعی» از مادهای به نام «دیفن سیپرون» استفاده میکنند که سبب ایجاد درماتیت تماسی آلرژیک میشود. ما نیز تحقیقاتی در زمینه ایمونوتراپی موضعی در درمان بیماران آلوپسیا آره اتای وسیع انجام داده ایم.
سالهاست که دانشگاه بر تعهد حرفهای و آموزش آن تأکید دارد. تعهد حرفهای در رشته درماتولوژی شامل چه مواردی است؟ پزشکانی که وارد این رشته میشوند، باید چه اخلاق حرفهای را مدنظر قرار دهند؟
ما باید تمام قوانین حرفهای که در دنیا تدوین شده است را به دانشجویان پزشکی بیاموزیم. امروزه کلاسهای اخلاق حرفهای در دانشگاه برگزار میشود. البته عملیشدن آموزههای این کلاسها به موارد بسیاری بستگی دارد. توجه به اخلاق حرفه ای، ارتباط مستقیمی با شخصیت فرد، محیط خانوادگی و شرایط اجتماعی دارد که دانشجوی پزشکی در آن رشد کرده است. رعایت اخلاق حرفه ای در رشته پزشکی یک اصل است. ایجاد بستری مناسب برای ارتباط پزشک با بیمار لازمه اقدامات بعدی تشخیصی و درمانی است.
آموزش در زمان شما و آموزش دانشجویان امروز، از لحاظ رعایت اخلاق حرفه ای چه تفاوتی دارند؟
من فکر میکنم همه اساتید بزرگ در پاسخ به این سوال بگویند: «معاینه بالینی، اولین رمز موفقیت پزشک در تشخیص صحیح است.» هنوز هیچ روشی در دنیا نتوانسته جایگزین معاینه بالینی خوب و مصاحبه مفصل با بیمار شود. گاهی پزشکان از روشهای تشخیصی گرانقیمت استفاده میکنند، درحالیکه چند سوال ساده از بیمار ممکن است برای تشخیص اولیه کافی باشد.
یک بار بیماری با تشخیص ضایعه کوچکی روی پلک چشم به ما مراجعه کرد. به یاد دارم که ما آزمایشات زیادی را برای تشخیص بیماری او انجام دادیم و در دفعات اول به تشخیص نرسیدیم ولی در مراجعات بعدی به درمانگاه پوست، یکی از دانشجویانم با بیمار به مدت طولانی مصاحبه کرد و توانست اعتماد او را جلب و ارتباطی صمیمی با او برقرار کند و سرانجام بیمار ابراز کرد که خودش بوسیله یک ماژیک و با دستکاری پوست این ضایعه را ایجاد کرده است.
آینده رشته درماتولوژی را چگونه پیش بینی می کنید؟
درماتولوژی در آینده باید به یکی از رشتههای فوقتخصصی تبدیل شود. افراد پیش از ورود به رشته تخصصی پوست ابتدا باید یک متخصص داخلی توانا باشند. اصولاً رشته پوست علمی تخصصی است که در آن می توان پوست را به آینه تمام نمای بیماریهای سیستمیک تشبیه کرد. بنابراین درماتولوژیست می تواند همکار خوبی برای اکثر رشته های تخصصی مانند رشته روماتولوژی، بیماریهای عفونی، بیماریهای ایمونولوژیک و بیماریهای ژنتیکی باشد. گاهی اولین تظاهر یک بیماری روماتیسمی بصورت ضایعات پوستی است که توجه به آن، اهمیت زیادی در تشخیص زودرس بیماری زمینه ای دارد. برای مثال یکی از همکاران بخش روماتولوژی، بیماری را که با تشخیص آرتریت روماتوئید تحت درمان بود؛ به علت ضایعات پوستی، نزد من فرستاد و تشخیصم برای بیماری پوستی ایشان، پسوریازیس بود. جالب است بدانید که علائم مفصلی آرتریت روماتوئید و پسوریازیس بسیار شبیه هم است و با مشاهده این علائم پوستی، تشخیص بیماری از آرتریت روماتوئید به آرتریت پسوریازیسی تغییر یافت.
پس کار گروهی در رشته شما اهمیت زیادی دارد؟
بله. امروزه رویکرد چندرشتهای در امر تشخیص و درمان بیماریها اهمیت زیادی یافته است. درمانگاه تومورهای پوستی بیمارستان رازی، با رویکرد چندرشتهای اداره میشود؛ یعنی متخصصان پوست، رادیوتراپی، شیمی درمانی و جراحی سرطان، با همکاری یکدیگر بیمار را معاینه و درمان میکنند.
توصیۀ شما به جوانانی که میخواهند این رشته را انتخاب کنند، چیست؟
علاقه، رمز ورود به هر رشته ای است. اگر فرد به رشته خود علاقه نداشته باشد، بههیچوجه نمیتوان در او انگیزه پیشرفت کاری و بخصوص پرداختن به امر پژوهش ایجاد کرد. پزشکی رشته ای طولانی و بسیار مشکل است و اگر فرد علاقمند به این رشته پر ارزش باشد، تمام این دشواری ها برای او آسان می شود و شوق مطالعه و انگیزه کافی برای پرداختن به امر مهم پژوهش در او بوجود می آید.
نباید فراموش کنیم که پزشکی رشته مقدسی است و کسی که می خواهد به این رشته وارد شود باید خدمت به مردم را دوست داشته باشد و خود را جزء آنها بداند. هدفش از انتخاب این رشته فقط امور مالی نباشد بلکه هدف اصلی او خدمت به مردم باشد که البته در کنار آن، درآمد مشروع نیز بدست می آید.
دراین امر رسیدگی به انسان های دردمند و بیمار برای پزشک لذتبخش خواهد بود و همراه آن احترام انسانها به این شغل حساس و پرمخاطره، سبب رضایت و نشاط پزشک معالج خواهد شد. اگر عشق خدمت به انسانها در این رشته وجود نداشته باشد، پزشک به علت فشارهای کاری و استرس های شدید به سرعت خسته و عصبی می شود. پزشکانی مانند دکتر محمد قریب و دکتر علیرضا یلدا یک عمر به انسانها خدمت کردند که نامشان جاودان شده است. هیچ ثروتی نمی تواند جای حس رضایت ناشی از خدمت به انسانهای بیمار و دردمند را بگیرد.
از احساستان نسبت به دانشگاه و بیمارستان رازی بگویید.
دانشگاه خانه دوم من است و جایی است که در آن خدمت به مردم بزرگترین رضایتمندی را در من ایجاد می کند. محیط بیمارستان جایی است که من از آن انرژی مثبت می گیرم و سرشار از حس رضایت می شوم.
نظر دهید