دکتر حریرچیان: اگر پزشک در مواجهه با بیمار تصور کند که آن بیمار یکی از بستگان نزدیکش است، کل مسائل اخلاق حرفهای حل میشود
بخش تقويم دانشکده پزشکي در نظر دارد به مناسبت سالروز تولد اساتيد دانشکده، معرفي و خاطره اي کوتاه از استادان را بيان کند، اين بار به بهانه ي 18 خرداد ماه، سالروز تولد دکتر محمدحسین حریرچیان استاد گروه مغز و اعصاب بخش هايي از خاطرات ايشان را بازخواني مي کنيم.
به گزارش روابط عمومی دانشکده پزشکی، به بهانه ي 18 خرداد، سالروز تولد دکتر محمد حسین حریرچیان، استاد گروه بیماری های مغز و اعصاب دانشکده پزشکی و در راستاي تکريم اساتيد و بزرگان دانشگاهي، بخشي از خاطرات استاد را بازخواني مي کنيم.
زندگی نامه از زبان استاد
من محمدحسین حریرچیان، متولد سال 1341 در تهران هستم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس نیکان و علوی طی کردم و در سال 1359دیپلم ریاضی گرفتم. از سال 59 به علت شرایط خاصی که در دانشگاهها در اوایل انقلاب حاکم بود، مسئله انقلاب فرهنگی مطرح و منجر به تعطیلی دانشگاهها شد که این تعطیلی تا سال 61 ادامه داشت. از دیماه سال 60، یک سال و نیم بعد از گرفتن دیپلم، خدمت سربازی را شروع کردم و دو سال خدمت سربازی و دوره احتیاط را تا دیماه سال 62 طی کردم. به جهت علائقی که از ابتدا داشتم، در عین اینکه بسیار علاقهمند به رشته ریاضی بودم ولی ازنظر شغلی تمایل داشتم در رشته پزشکی کار کنم. به همین دلیل در خرداد سال 63 بهصورت متفرقه دیپلم تجربی گرفتم و در همان سال در کنکور سراسری شرکت کردم. خوشبختانه در کنکور موفق شدم و توانستم رشته پزشکی را در دانشگاه تهران (آن زمان دانشگاه پزشکی و دانشگاه تهران از هم منفک نشده بودند) شروع بکنم.
انتخاب تخصص مغز و اعصاب
اصولاً من به این رشته علاقهمند بودم چون فکرم هم هنوز یک مقدار فکر ریاضی هست و فکر میکنم که روابط این رشته روابطی است که با ریاضی بیشتر هماهنگ هست. ارتباطات سلولهای عصبی، مدارهایی که در سلسله اعصاب بدن وجود دارد، این باعث میشود که یک مقدار افرادی که تفکر ریاضی دارند، احیاناً به این رشته بیشتر علاقهمند بشوند. ابتدا علاقهمند بودم که دریکی از رشتههای جراحی مثلاً جراحی مغز و اعصاب فعالیت داشته باشم. خب دوره انترنی شانس خوبی برای من بود که متوجه شوم خیلی قابلیت جراح خوب شدن را ندارم و بنابراین ترجیح دادم که در رشته بیماریهای مغز و اعصاب کارکنم.
اخلاق حرفه ای
من بعضی جاها که مطرح میشود اینطور میگویم و خودم همچنین شرایطی برای خودم در نظر میگیرم که اگر پزشک در مواجهه با بیمار تصور بکند که آن بیمار خودش یا یکی از بستگان خیلی نزدیکش هست و اگر به همین نکته یک پزشک توجه کند، به نظر من کل مسائل اخلاق حرفهای حل است. در مورد خودم یک همچنین ایدهای را دارم که به هر صورت من در دوران طفولیت و نوجوانی خیلی مریض میشدم و مراجعه پزشکی خیلی زیاد داشتم و این ذهنیت را از همان زمان در خودم داشتم که اگر یک موقعی من بتوانم پزشک باشم بایستی که به چه نحوی با بیماران برخورد بکنم، چه نکات اخلاقی را رعایت بکنم و الآن هم کمابیش آن زمانها به خاطرم میآید. من فکر میکنم اگر پزشک این شرایط را تصور بکند و خودش یا یکی از بستگان نزدیکش را جایگزین بیمار تلقی بکند، همه مسائل اخلاقی حرفه پزشکی تقریباً حل میشود.
سخنی با دانشجویان
خب به هر صورت رشته پزشکی یک رشتهای است که با جان افراد در ارتباط است یعنی کمترین غفلتی که پزشک بکند میتواند به قیمت جان یک فرد یا به قیمت سلامت یک فرد برای سالهای طولانی تمام بشود بنابراین من توصیهای که دارم این است که از لحظات دوران تحصیل و البته دوران تحصیل ما هیچ موقع خاتمه پیدا نمیکند و این دوران کماکان ادامه دارد بایستی حداکثر استفاده را بکنند و فکر بکنند که اگر احیاناً در یک کلاسی شرکت نمیکنند، عدم شرکت در کلاس ممکن است منجر به نگرفتن یک نکته خاصی بشود که این نکته بعداً بتواند برای نجات یک بیمار کمک کننده باشد بنابراین اگر دانشجویان به این نکته توجه بکنند که متأسفانه به دلایل مختلف انگیزههای دانشجویان پزشکی نسبت به سالهای قبل خیلی خیلی کمتر شده است که بایستی این هم موردتوجه قرار بگیرد و اگر به این نکته توجه شود انگیزهها یک مقدار بهتر میشود. امکانات تحقیق و مطالعه خیلی خیلی نسبت به زمان ما بیشتر شده است.
نظر دهید