طلایه داران دانشگاه/ دکتر جزایری: علمی که درراه درست به کار نرود، ارزشی ندارد
روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي تهران: با دكتر جزايري استاد پيشكسوت دانشكده تغذيه، گفتگويي صميمانه داشتيم تا از چگونگي توسعه حوزه تغذيه دانشگاه از واحدي كوچك در دانشكده بهداشت تا ايجاد گروه و در نهايت تاسيس دانشكده اي مستقل براي آن باخبر شويم.
زاده اهواز است و مانند همه جنوبیها خونگرم و مهربان. به همه سؤالات باحوصله بسیار و لبخندی بر لب پاسخ میدهد. او دکتر سید ابوالقاسم جزایری استاد پیشکسوت دانشکده تغذیه است که در ارائه برنامههای آموزشی برای ارتقاء وضعیت تغذیه کشورمان و حتی دیگر کشورهای جهان، نقشهای کلیدی و مؤثر داشته است. استادی دانشگاه را بیش از هر دستاوردی، مایه افتخار خود میداند و اعتقاد راسخ دارد که دانشجویانش باید از وی پیشی بگیرند. آنقدر معلمی با روحش عجین شده که در بخشی از گفتگو، یکباره به خود میآیم و میبینم او است که از من سؤال میپرسد، نه من!
وی در فاصله سالهای 1339 تا 1345 دوره کارشناسی تغذیه و مهندسی صنایع غذایی و کارشناسی ارشد تغذیه و بیوشیمی را در دانشگاه آمریکایی بیروت گذراند و در سال 1353 موفق به کسب مدرک دکترای تخصصی تغذیه از دانشگاه لندن شد. با این استاد گرانقدر، در فضایی دوستانه به گفتگو نشستیم تا فصلهایی از زندگی حرفهای و شخصی او را بهاتفاق هم ورق بزنیم.
استاد طبق روال گفتگوها، بفرمایید در چه سالی و در کجا متولد شدید؟
در سال 1320 در شهر اهواز متولد شدم.
تحصیلات ابتدایی خود را در کجا گذراندید؟
تحصیلات ابتدایی را در شهرهای اهواز و خرمشهر گذراندم. پس از گرفتن دیپلم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم و مدرک لیسانس و فوق لیسانسم را از دانشگاه آمریکایی بیروت گرفتم.
در چه رشتهای تحصیل کردید؟
رشته تغذیه و صنایع غذایی. در سال 1339 برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم و در سال 1345 پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد به ایران بازگشتم. دو سال در دانشگاه جندیشاپور اهواز تدریس کردم و پسازآن به مدت 18 ماه به خدمت سربازی رفتم. در سال 1349 برای ادامه تحصیل به انگلیس رفتم و چهار سال بعد، پس از اخذ مدرک دکترا، در سال 1353 به ایران بازگشتم.
لیسانس و فوق لیسانس خود را از یک دانشگاه گرفتید؟
بله هر دو مقطع را در دانشگاه آمریکایی بیروت تحصیل کردم.
انگیزه شما برای ادامه تحصیل در خارج از کشور چه بود؟
آن زمان برای ادامه تحصیل در دانشگاه بیروت، بر اساس نتیجه مصاحبه زبان انگلیسی بورس تحصیلی داده میشد. درواقع شرکت در این مصاحبه، یک چالش یا رقابت بود که موفقیت در آن برایم مهم بود و خوشبختانه با موفقیت از آن بیرون آمدم.
آقای دکتر از رشته تحصیلی خود بگویید. آیا شما به رشته تحصیلی خود از ابتدا علاقه مند بودید؟
علاقه خاصی نداشتم ولی چون تغذیه در صنایع غذایی چه در ایران و چه در منطقه خاورمیانه یکرشته جدید بود، بخش زیادی از انگیزه من برای ادامه تحصیل در این رشته به همین علت بود، چون میخواستم به دنبال چیزهای جدیدی بروم. از سویی وقتی فرد وارد رشتهای میشود، ناخودآگاه به آن علاقه مند میشود.
از خاطرات دوران تحصیل خود در بیروت بگویید؟
زمانی که به لبنان رفتم، این کشور ازلحاظ ترکیب جمعیتی متفاوت بود و بیش از یک و نیم میلیون نفر جمعیت نداشت. یکی از ویژگیهای لبنان و بهخصوص بیروت که پایتخت آن کشور بود و هست، آن بود که مخلوطی از فرهنگهای مختلف در آنجا زندگی میکردند. در آن زمان به بیروت عروس خاورمیانه لقب داده بودند، به خاطر اینکه شهر زیبایی است که در کنار دریا قرار دارد و خود لبنان نیز به شکل مستطیل در کنار دریای مدیترانه است. درمجموع این کشور هم دریا، هم کوهستان و هم جنگل دارد و دارای زیباییهای طبیعی بسیار است.
از سویی دیگر جنبه بینالمللی دانشگاه بیروت برایم جالب بود و به آن علاقه داشتم. دانشجویان آن دانشگاه از 60 ملیت مختلف بودند و فرزندان سفرای کشورهای مختلف نیز در آن تحصیل میکردند. درمجموع دانشگاهی بسیار خوب، باکیفیت بالابود و تعداد دانشجویانش کم بود.
دانشجویان چه کشورهایی در دانشگاه بیروت تحصیل میکردند؟
بیشتر دانشجویان عرب بودند و پسازآن از سایر کشورهای خاورمیانه مانند ایران در این دانشگاه تحصیل میکردند. به خاطر دارم 150 ایرانی بودیم که در این دانشگاه تحصیل میکردیم و با توجه به جمعیت سههزارنفری دانشجویان در این دانشگاه، این رقم بالایی بود. بنابراین بیشترین تعداد دانشجویان این دانشگاه را به ترتیب دانشجویان کشورهای عربی، ایران و پسازآن پاکستان تشکیل میدادند. تعداد کمتری از دانشجویان نیز تبعه کشورهای اروپایی و آمریکایی بودند که یا در آنجا ادبیات عرب می خواندند و یا اینکه در سایر رشته های علمی تحصیل میکردند ولی ازلحاظ فرهنگی علاقه مند به تحصیل در این دانشگاه بودند. بههرحال تحصیل علاوه بر تبحر در رشتهای که در آن تحصیل میکنید، جنبههای دیگر نیز دارد و طبق تعریف، آدم تحصیلکرده کسی است که در رشته تحصیلی خود، اطلاعات و تبحر دارد اما لازم است تا حدی بافرهنگهای مختلف آشنا شود و این امر ازلحاظ اجتماعی و مردمی بسیار مهم بوده و این جنبه از تحصیل همیشه موردعلاقه من بوده است.
آشنایی با ملیتها و فرهنگهای مختلف چه تأثیری روی شما گذاشت؟
فرد با تحصیل در دانشگاههای چندملیتی یاد میگیرد که چطور بافرهنگهای مختلف زندگی کند . حتی ایرانیها و عربها که ازلحاظ مذهبی با یکدیگر مشابهت داشتند، تفاوتهای فرهنگی زیادی باهم داشتند. سال اول که در خوابگاه بودم با آدمهای متفاوت بافرهنگهای گوناگون و حتی غذاهای مختلف آشنا شدم و این برایم جالب بود. (البته قاعدتاً خود لبنانیها در خوابگاهها بسر نمیبردند و خارجیها در آنجا بودند.) سر کلاس جامعه شناسی یا روانشناسی بالینی که میرفتیم یاد میگرفتیم که چطور بافرهنگهای مختلف زندگی کنیم. در اینگونه موقعیتها، همزیستی را یاد میگیریم و نباید بگوییم که فرهنگ من بهترین فرهنگ و روش من بهترین روش است. این به معنای آن نیست که شما هویت خودتان را از دست میدهید بلکه به معنای آن است که چطور با آنهایی که متفاوت هستند، زندگی کنید و این خیلی جالب است.
دوری از خانواده برایتان مشکلی نداشت؟
نه بهطور خاص. خیلی کم، آنهم در اوایل تحصیل. البته مواردی بود که برخی دانشجویان به دلیل دوری از خانواده، نمی توانستند در آنجا تحصیل کنند و با اینکه شاگردان بسیار خوبی بودند و بعد از سه تا شش ماه برمی گشتند. البته در صد بسیار کمی بودند که نمیتوانستند خودشان را با شرایط وقف دهند.
در دوران تحصیل چه جور شاگردی بودید؟
سؤال سختی است! (با خنده). محیط آموزشی دانشگاه بسیار بسیار متفاوت از دبیرستان است. در دبیرستان معلم چیزهایی میگوید که شما یادداشت میکنید و یاد میگیرید ولی در دانشگاه برای یادگیری باید از خودتان مایه بگذارید. استاد از شما میخواهد یاد بگیرید، نقد و انتقاد کنید و این روش باعث میشود که شما در زندگی شخصی خودتان نیز نقادانه به مسائل نگاه کنید و همیشه سؤال بپرسید. سؤال بهطورکلی خوب است.
آقای دکتر از والدین خود بگویید و تحصیلاتشان؟
هیچکدام از آنها تحصیلات دانشگاهی نداشتند. مادرم تحصیلات قرآنی داشت و پدرم باوجود اینکه تحصیلات دانشگاهی نداشت، به ادبیات فارسی و عربی مسلط بود. او علاقه مند به زبان خارجی بود و انگلیسی یاد گرفته بود و فکر کنید این قضیه به 90 یا 100 سال پیش بازمیگردد.
شغل پدر چه بود؟
پدرم حسابدار بسیار ماهر و زبردستی بود که در سال 1351 فوت شد. او از کارمندان عالیرتبه شرکت نفت ایران (وزارت نفت کنونی) بود. ایشان چون زبان انگلیسی می دانست و حسابدار ماهری هم بود، سالهای سال در آنجا خدمت کرد و بعد از بازنشستگی در بخش خصوصی و در شرکتهای کشتیرانی بهعنوان مدیر امور مالی خدمت کرد.
اصالتاً اهل کجا هستید؟
اصالتاً شوشتری هستیم ولی خاندان ما سالهای سال بود که از شوشتر به اهواز مهاجرت کرده بودند.
برگردیم به زمانی که تحصیلات خود را در بیروت به پایان رساندید. پس از اتمام تحصیلات و بازگشت به ایران، چه کردید؟
با اجازه شما باید به خدمت سربازی میرفتم! (با خنده) لباس ارتش داشتم ولی کار ارتشی نمی کردم بلکه درزمینهٔ کاری مربوط به خود، یعنی تغذیه فعالیت میکردم. پزشکان نیز درزمینهٔ پزشکی خدمت میکردند. بنابراین لباس افسری به تن داشتیم ولی کار ارتش نمیکردیم. تنها یک آموزش چهارماهه اولیه برای تیراندازی گذراندیم ولی در دوره اصلی سربازی، کار تخصصی خود را انجام میدادیم و من بهعنوان افسر درزمینهٔ تغذیه و مواد اولیه در روستاها نظارت داشتم. به خاطر دارم در فاصله سالهای 1345 تا 1347 به مدت 18 ماه، در استان کهکیلویه و بویراحمد (آن زمان فرمانداری کهکیلویه و بویراحمد نامیده میشد.) بر امور تغذیه نظارت داشتم.
بعد از پایان خدمت چه کردید ؟ و چه زمانی وارد دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران شدید؟
به دلیل آنکه قصد داشتم برای دوره دکترا ادامه تحصیل بدهم، به دنبال کار آموزش بودم. (چون تغذیه خوانده بودم، می توانستم وارد کار آزاد شوم.) حدود دو سال در دانشگاه اهواز درس تغذیه را تدریس میکردم و بعدازآن به دانشگاه لندن رفتم و در آنجا مدرک دکترا گرفتم. پس از بازگشت به ایران در سال 1353 به دانشگاه فردوسی مشهد رفتم که در اوایل دهه 50، دانشکدهی داروسازی و تغذیه در آن تأسیس شده بود. بنابراین دو گروه دانشجو در رشتههای تغذیه و داروسازی در آن دانشکده تحصیل میکردند. حدود دو سال و نیم در بخش تغذیه آن دانشکده بودم و دقیقاً 18 بهمن سال 1354 به دانشکده بهداشت دانشگاه تهران (در آن زمان، هنوز دانشگاه علوم پزشکی تهران مستقل نشده بود.) آمدم. دانشکده بهداشت، گروهی به نام اکولوژی انسانی داشت که از چندین واحد تشکیل میشد و یکی از واحدهای آن تغذیه بود که من وارد این واحد شدم.
آن زمان چه دورهها و مقاطعی در دانشکده بهداشت ارائه میشد؟ در این دانشکده چه مسئولیتهایی داشتید؟
دانشکده بهداشت از بدو تأسیس در سال 1345، فقط دوره های کارشناسی ارشد داشت که بعدها دوره های دکترای تخصصی نیز به آن اضافه شد. ( اگرچه الآن تعداد کمی دانشجوی مقطع کارشناسی دارد، ولی اصل کار دانشکده بهداشت تحصیلات تکمیلی بوده است.) بنابراین از سال 1354 عضو گروه اکولوژی انسانی دانشکده بهداشت شدم. مدتی مدیر این گروه و مدتی نیز معاون پژوهشی دانشکده بهداشت بودم تا اینکه در بهمن سال 1390 و در سن 70 سالگی بازنشسته شدم و البته بلافاصله بر اساس درخواست دانشگاه باکمال میل کارم را در این دانشکده ادامه دادم.
دانشکده علوم تغذیه و رژیمشناسی چگونه از دانشکده بهداشت تفکیک و به دانشکدهای مستقل تبدیل شد؟
همانطور که گفتم ابتدا گروه اکولوژی انسانی در دانشکده بهداشت وجود داشت که تغذیه از واحدهای آن به شمار میرفت و فقط دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشته تغذیه را پذیرش میکرد.
سالهای زیادی گذشت و ما به فکر افتادیم که واحد تغذیه را به گروهی مستقل تبدیل کنیم. بنابراین گروه تغذیه و بیوشیمی ایجاد شد. ( واحد ژنتیک انسانی نیز از گروه اکولوژی انسانی تفکیک و تبدیل به گروهی مستقل شد.)
بنابراین سالهای سال گروه تغذیه و بیوشیمی در دانشکده بهداشت دایر بود. حدود سه تا چهار سال پیش به فکر توسعه گروه و راهاندازی دانشکده تغذیه افتادیم. رییس دانشگاه وقت، دکتر لاریجانی از این فکر استقبال و حمایت کرد. بنابراین دانشکده علوم تغذیه و رژیمشناسی تأسیس شد. میدانید که برای ایجاد هر دانشکدهای، حداقل سه گروه لازم است و گروههای تغذیه بالینی، تغذیه سلولی مولکولی و تغذیه جامعه، سه گروه دانشکده علوم تغذیه و رژیمشناسی محسوب میشدند. (در حال حاضر نیز دانشکده دارای همین سه گروه است و من عضو گروه تغذیه جامعه هستم.)
لطفاً تفاوت این گروهها را بهطور خلاصه بیان بفرمایید.
ابتدا از گروه تغذیه سلولی مولکولی شروع میکنم. بهعنوانمثال میدانید که ویتامین C برای بدن لازم است. این ویتامین C کجا باید برود تا مورداستفاده بدن قرار بگیرد؟ قاعدتاً باید به داخل سلولها برود و درواقع مقصد آن سلول است. در داخل سلول، مولکول قرار دارد. شما میدانید که برای انجام کار، انرژی لازم است و در داخل سلول مولکولی وجود دارد که باید بسوزد و انرژی تولید کند. در مثالی که ذکر شد، گروه تغذیه سلولی مولکولی این مسئله را مطالعه میکند که "اگر ویتامین C به سلولهای بدن نرسد، چه اتفاقی میافتد؟"
تغذیه بالینی، با بدن سروکار دارد. در تعریف کار این گروه، به همان مثال ویتامین C برمیگردیم. ویتامین C باید هضم و جذب شود و از طریق گردش خون به داخل یاخته یا سلول برود. در این میان، دستگاه گوارش باید درست کار کند و هورمونها به میزان مناسب ترشح شوند. وقتی کمبود ویتامین C رخ دهد، این کمبود بهصورت بیماری تظاهر میکند. درواقع تغذیه بالینی روی بدن کار میکند و به عبارتی تغذیه بالینی، همان رژیمشناسی است. بنابراین فرد مبتلابه دیابت را متخصص تغذیه بالینی ویزیت میکند و به او توصیههای تغذیهای ارائه میدهد. البته حیطه کار تغذیه بالینی و رژیمشناسی منحصر به درمان نیست. چراکه بخش اصلی طرح تغذیه باید برای پیشگیری باشد. بهعنوانمثال کارشناس تغذیه بالینی به شما میگوید که چقدر ویتامین C در رژیم تغذیهای خود مصرف کنید که دچار کمبود این ویتامین نشوید. بنابراین یک کار متخصص تغذیه بالینی و رژیمشناسی آن است که در سطح جامعه به زبان ساده و به روش عملی توضیح دهد که مردم از گروههای مختلف هرم مواد غذایی، چه بخورند؟ چقدر بخورند و چگونه بخورند؟
وقتی شما متخصص تغذیه جامعه میشوید، علاوه بر تسلط بر علم تغذیه، باید از روشهای آموزش نیز آگاهی داشته باشید. آموزش جامعه باید به روش درستی انجام شود و در این آموزش، باید از واژههای درستی استفاده شود. طبعاً همکاری نزدیک بین این سه گروه الزامی است.
بهعنوان استاد پیشکسوت دانشکده تغذیه، چه اقداماتی برای توسعه و اعتلای رشته تغذیه انجام دادهاید؟ و وضعیت کنونی متخصصین این رشته را در ارتقاء سلامت جامعه چگونه میبینید؟
کارشناسان و متخصصان هر رشتهای باید برای پیشرفت رشته خود تلاش کنند. الآن همه علوم در حال پیشرفتاند و این پیشرفت نه از آسمان میآید و نه از زمین! بلکه افراد باید کار کنند و ایدههای جدیدی مطرح کنند. همچنین نیازهای هر کشور در طول زمان تغییر پیدا میکند. برای مثال الآن افراد چاق در ایران فراوان هستند. درصورتیکه 50 تا 60 سال پیش این مسئله را نداشتیم. البته مواردی بود ولی تعدادشان بسیار کم بود. ولی الآن چاقی یک مسئله بهداشت عمومی در همه گروههای سنی است که علل مختلفی هم دارد. امروزه امکان ندارد که در دروس رشته تغذیه بحث از چاقی نباشد.
هدف نهایی علم تغذیه و همه علوم مرتبط با سلامت و رشته های مختلف پزشکی، ارتقاء سطح سلامت جامعه است. ازآنجاییکه همه فارغ التحصیلانی که از دانشگاه خارج میشوند، بهطور کامل نمی توانند در رشته خود خدمات ارائه دهند (این بهطورکلی در مورد همه رشتهها صدق میکرد.) در مورد تغذیه به فکر افتادیم که برای بهبود این وضعیت چهکار میتوانیم بکنیم؟ به همین دلیل، چند سال پیش این سؤال را مطرح کردیم که "آیا برنامه های آموزشی، کارشناسان، کارشناسان ارشد و فارغالتحصیلان PhD درزمینهٔ تغذیه و رشته های وابسته بهعنوانمثال درزمینهٔ کنترل مواد غذایی، بهاندازه کافی جوابگوی نیازهای کشور هستند یا خیر؟" خود این سؤال، سؤال بزرگی بود. چون من بهعنوان یک کارشناس می توانستم بنشینم و چیزهایی بنویسم ولی درستتر این بود که در مورد آن بحث بشود. وزارت بهداشت هم با توجه به رسالتی که در ارائه خدمات سلامت، پیشگیری و درمان بیماریها دارد، برای مداخله در این کار علاقه مند بود.
در وزارت بهداشت، دفتری به نام دفتر بهبود تغذیه جامعه وجود دارد که آن زمان خانم دکتر شیخ الاسلام مدیر آن دفتر بود و باهم همکاری می کردیم. ایشان مقداری از وامی که وزارت بهداشت از بانک جهانی دریافت کرده بود، برای پاسخ به این سؤال اختصاص داد که "آیا رشته های تغذیه موجود در کشور، جوابگوی نیاز هستند یا نه؟" که این منجر به یک پروژه دوساله و بسیار فشرده شد. حدود 40 تا 50 استاد باتجربه از همه دانشگاههای داخل کشور که عمده آنها از شهر تهران و از دانشگاههای علوم پزشکی تهران، علوم پزشکی شهید بهشتی و علوم پزشکی ایران بودند، در این پروژه شرکت داشتند تا درزمینهٔ کفایت دوره های تحصیلات تکمیلی تغذیه بحث و بررسی کنند. همچنین علاوه بر اساتید باتجربه داخل کشور، 16 یا 20 نفر از اساتید و افراد باتجربه بین المللی از همه نقاط دنیا ازجمله استرالیا، هندوستان، اتریش، انگلستان ، آلمان و آمریکا در این پروژه مشارکت داشتند.
عنوان این پروژه دوساله چه بود و شما چه نقشی در آن ایفاء میکردید؟
عنوان این پروژه، تدوین برنامه های دوره های آموزشی تحصیلات تکمیلی تغذیه در ایران بود و من بهعنوان مشاور عالی در این طرح آموزشی مشارکت داشتم.
این طرح، بینالمللی محسوب میشد؟
همه افرادی که در این طرح شرکت داشتند، خودشان تجربه جهانی داشتند. مثلاً فردی که از اتریش آمده بود، استاد تغذیه بینالمللی از دانشگاه وین بود و سایرین هم همینطور. بنابراین در پاسخ به سؤال شما، باید بگویم که این طرح برای ایران بود ولی عملاً بین المللی محسوب بود.کما اینکه همه برنامههای حاصل از این طرح، هنوز در کشورمان تصویب نشده ولی برخی از کشورهای دیگر، در حال حاضر این برنامه ها را شروع کردهاند و به دنبال جذب دانشجو در رشتههای تغذیه ارائهشده در این طرح هستند.
یکی از شرکای بین المللی این طرح، اتحادیه بین المللی تغذیه بود که دو نفر از اساتید باتجربه ازآنجا آمده بودند که تجربه جهانی این اتحادیه را نیز با خود به همراه داشتند. قراردادی منعقدشده بود که طبق آن، شرکتکنندگان در این طرح میتوانستند گزارش آن را منتشر کنند.
این پروژه چه زمانی اجرا شد؟ نتایج آن چه بود؟
این پروژه، اواسط دهه 80 اجرا شد و در اولین گام، کافی بودن رشتههای موجود را بررسی کردیم. در مرحله بعد، وضعیت تغذیه کشور را مورد ارزیابی قراردادیم و بهعنوانمثال متوجه شدیم که چاقی یک مسئله است، پس بنابراین حتماً در برنامههای آموزشی جدید باید چاقی و همچنین دیابت و سرطان را لحاظ میکردیم. (به این سه عارضه، بیماریهای مرتبط با تغذیه میگویند، چراکه با تغذیه ارتباط دارند. یعنی تغذیه در پیشگیری و درمان این اختلالات نقش دارد.) برونداد این دو سال کار فشرده با کارشناسان داخلی و خارجی، هفت برنامه کارشناسی ارشد و PhD در سه زمینه تغذیه سلولی، مولکولی، تغذیه بالینی و تغذیه جامعه بود.
کارشناسی ارشد رشته تغذیه جامعه و دوره دکترای سیاستگذاری غذا و تغذیه، ازجمله نتایج این پروژه دوساله بود. این رشتهها در وزارت بهداشت باید تصویب میشد تا دانشجو در آن جذب شود که از میان آنها، رشته دکترای سیاستگذاری غذا و تغذیه تصویب شد و برای تصویب سایر برنامهها در حال پیگیری هستیم. اطلاع دارم در حال حاضر دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در رشته سیاستگذاری غذا و تغذیه دانشجو جذب کرده است.
در میان سوابق مختلف علمی و اجرایی، مهمترین و تأثیرگذارترین فعالیت شما چه بوده است؟
از دو دیدگاه میتوان به این سؤال جواب داد. از دیدگاه نسبتاً اداری تر و ویژهتر، میتوانم بگویم مدیریت گروه تغذیه و بیوشیمی و همچنین معاونت پژوهشی دانشکده بهداشت را به عهده داشتهام. با سازمان بهداشت جهانی نیز همکاریهای مفصل داشته و الآن هم دارم. کتاب نوشتم، ترجمه کردم، استاد پیشکسوت شدم، استاد نمونه شدم. (ببخشید، چون این سؤال را پرسیدید مجبور شدم اینها را بگویم.) در ارائه هفت برنامه آموزشی در حیطه تغذیه فعالیت بسیار جدی داشتم.
ولی در پاسخ به سؤال شما که کدام کارم برجستهتر بوده است، شاید بتوانم از ارائه هفت برنامه آموزشی تغذیه و یا کمکی که درزمینهٔ برنامه ریزی و آموزش تغذیه به افغانستان و یا جیبوتی کردم، نام ببرم. (جیبوتی یک کشور کوچک بود که فقط یک کارشناس تغذیه داشت. ) پاسخ به این سؤال شما از دیدگاه دیگری که موافق آن هستم و تابهحال چند بار گفتهام، آن است که من رسالت خود را بهعنوان یک معلم در دو چیز میدانم. یکی اینکه اگر چیزی بلدم، به دانشجو یاد بدهم و رسالت دیگر که به همان اندازه مهم است، آن است که به دانشجو یاد بدهم دانشی را که آموخته، چگونه در جهت سلامت جامعه و ارتقاء وضعیت انسانها بهدرستی استفاده کند. من اعتقاد راسخ به این مسئله دارم که اگر علم درراه درست به کار نرود، ارزشی ندارد. ضمناً به این معتقدم و همیشه به دانشجوهایم گفتهام که "دانشجوی من حتماً باید از بالاتر از من باشد." من از شما می پرسم که چرا؟
خوب، اینکه دانشجویان شما، از شما بالاتر باشند، نشانه مهارت شما در آموختن علم به آنها است.
این هم درست است. ولی علاوه بر آن چه؟ راهنمایی میکنم. ازنظر کل جامعه، چه اهمیتی دارد؟
وقتی دانشجو از استاد پیشی میگیرد، علم پیشرفت میکند.
بله، بارکالله، دقیقاً همین است. چرا این مسئله ضرورت دارد؟ چون بهعنوان یک استاد مهارت شما را نشان میدهد و ازنظر کل جامعه هم، این امر به پیشرفت جامعه کمک میکند.
علاقهمندیهای شما چیست؟
شخصاً به مسافرت علاقهمند هستم.
آقای دکتر درزمینهٔ فعالیتهای حرفهای، به کدام کشورهای خارجی سفرکردهاید؟
بهغیراز دو دوره طولانی که برای تحصیل در خارج از ایران بودم، (شش سال بیروت و چهار سال در لندن)، سالها است که بهعنوان مشاور سازمان بهداشت جهانی درزمینهٔ تغذیه فعالیت میکنم و در این رابطه بهعنوان مشاور، برای شرکت در جلسات مشورتی، سفرهای بسیار متعدد به نقاط مختلف دنیا داشتهام. اوایل دهه نود میلادی مطابق با دهه 70 شمسی به افغانستان سفر کردم. یک سفر هم به کشور جیبوتی در شمال شرق آفریقا رفتم.
علاوه بر اینها، سفرهایی به طول یک هفته، دو هفته یا سه هفته بهعنوان مشاور تغذیه به کشورهای مختلفی مانند پاکستان، هندوستان، مالزی، لبنان، تونس، مصر و تعداد کمتری از کشورهای اروپایی مثل یوگوسلاوی سابق و یکی دوتا از کشورهای آمریکای جنوبی داشتم.
از تجربیات خود بهعنوان مشاور who بیشتر توضیح دهید.
همکاری من با این سازمان فقط بهعنوان مشاور نبود بلکه همکاری با سازمان بهداشت جهانی به دو روش در این سازمان انجام میشود. در یک روش، بهعنوان مشاور و بهصورت آموزشگر به کشورهای جیبوتی یا افغانستان میرفتم. در جیبوتی درزمینهٔ تغذیه آموزش میدادم و یک برنامه تغذیه در این کشور ارائه دادم که در آن تعیین کرده بودم دولت این کشور در جهت بهبود وضعیت تغذیه مردم چه فرآیندهایی را باید اجرا کند. در افغانستان نیز به آموزش کادر پزشکی درزمینهٔ تغذیه پرداختم. روش دیگر سازمان بهداشت جهانی آن است که افراد برای بحث در مورد موضوعی خاص برای مشاوره از کشورهای مختلف دعوت می شوند تا در آن زمینه، نظرات خود را ارائه دهند. درمجموع، سازمان بهداشت از کشورهای مختلف مشاوره می گیرد و دلیل آنهم روشن است. چراکه سازمان بهداشت جهانی بهعنوان یک سازمان بین المللی، توصیههای خود را درزمینه های مختلفی مانند بهداشت محیط، تغذیه و کنترل بیماریها ارائه میدهد که این توصیه ها معمولاً برآیند جلساتی است که بهاتفاق نمایندگان کشورهای مختلف برگزار میشود. فرض کنید که سالها است توصیه میشود نوزادان تا حدود پنج یا شش ماهگی حتماً از شیر مادر تغذیه کنند و از پنجماهگی یا شش ماهگی به بعد، علاوه بر شیر مادر از غذاهای کمکی استفاده شود. این توصیه سازمان بهداشت جهانی، نظر یک یا دو نفر نیست بلکه نظر تعداد زیادی از کارشناسان کشورهای مختلف است که بر اساس تجارب مختلف و بررسیهای علمی کافی ارائه میشود.
به جزء تدریس و همکاری با سازمان بهداشت جهانی، چه فعالیتهای دیگری را دنبال میکنید؟
من به کنگره های داخلی و خارجی زیاد رفتهام و دعوتهای فراوانی برای سخنرانی داشتهام. به همراهی تعدادی از همکاران، عضو هیئت ممتحنه تغذیه هستم. (هر رشته یک هیئت ممتحنه دارد و هیئت ممتحنه به ارزشیابی رشته تغذیه میپردازد.) معمولاً از افرادی باسابقه بالا برای عضویت در این هیئت دعوت میشود، بنابراین اگر قرار باشد درجایی رشته تغذیه راهاندازی شود، این برد باید در مورد آن نظر بدهد.
از کارهای جدیدتان در دانشکده علوم تغذیه و رژیمشناسی بگویید.
در حال حاضر نخستین جلد فصلنامه Journal of Nutritional Sciences and Dietetics ( مجله علوم تغذیه و رژیمشناسی) منتشرشده است که اولین مجله مرتبط با علوم تغذیه در دانشگاه علوم پزشکی تهران محسوب میشود. این مجله انگلیسیزبان بوده و سردبیری آن به عهده من است.
در زندگی حرفهای چه چیزی مایه افتخار شما است؟
من واقعاً احساس بزرگی میکنم که میبینم دانشجویانم موفق شدهاند. در خارج از کشور هم وقتی دانشجویانم را میبینم همین حس را دارم. دانشجویان سابقم یا مدرک کارشناسی ارشد داشتهاند و برای اخذ مدرک PhDبه کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس، کانادا و هلند رفتهاند و یا اینکه PhD داشتهاند و برای کار به آنجا رفتهاند.
اگر دانشجوی من از من بالاتر نباشد، علم پیش نمیرود که این در همه رشتهها مانند مهندسی صدق میکند. ولی صحبت ما علوم سلامتی در قالب بهداشت و تغذیه است. من زمانی می توانم بگویم موفق بودهام که دانشجوی من از من بالاتر برود و در این حالت است که افتخار میکنم بگویم "این شخص که در حال حاضر اینجا هست، دانشجوی من بود و الآن خیلی موفق است." در حال حاضر دانشجوهایی داریم که در سطح بسیار بالای بین المللی کار میکنند. اینها آدمهای باعرضه، بسیار جدی و علمی بودند.
آقای دکتر جزایری شما قریب به نیمقرن در کسوت استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران خدمت و تدریس کردهاید. با توجه به اینکه هشتاد سال از عمر دانشگاه علوم پزشکی تهران میگذرد، آینده این دانشگاه را چطور می بینید؟
ویژگی اصلی دانشگاه علوم پزشکی تهران آن است که بهعنوان نخستین مؤسسه آموزش عالی در سطح کشور در سال 1313 تأسیس شد. این دانشگاه، جزء یکی از دانشگاههای بزرگ کشور است و انصافاً موفقیت های زیادی هم کسب کرده است. تمام روسای دهه اخیر در موفقیت دانشگاه نقش داشتند و در زمان ریاست دکتر لاریجانی پیشرفت زیادی حاصل شد. در سطح منطقه و حتی در سطح جهانی، میتوانیم ادعا کنیم که یکی از مؤسسات آموزش عالی خوب هستیم. تعدادی دانشجوی خارجی در مقطع PhD در همین دانشکده داریم و بههرحال حداقل شرایط باید در دانشگاه وجود داشته باشد تا دانشجوی خارجی جذب کند.
درمجموع فکر میکنم آینده خوبی داریم، چون مشکلات و گرفتاریها اعم از مالی و بینالمللی همیشه هست. ولی باوجود همه این مشکلات، فکر می کنم دانشگاه باید پیشرفت کند.
استاد به زندگی خانوادگی شما بپردازیم. بفرمایید چه سالی ازدواج کردید؟
من در سال 1348، در سن 28 سالگی ازدواج کردم.
باهمسرتان چگونه آشنا شدید؟
همسرم، از بستگان خانم برادرم بود.
چند فرزند دارید؟
یک فرزند دختردارم که پزشک است و دوره دکترای تغذیه را در دانشکده بهداشت همین دانشگاه تحصیل کرده است. ولی بورسیه دانشگاه علوم پزشکی ایران محسوب میشد و الآن جزء کادر علوم پزشکی ایران است.
چطور بورسیه دانشگاه علوم پزشکی ایران شد؟
بسیاری از دانشجویان مقطع PhD، بورسیه هستند. دختر من هم بورسیه دانشگاه ایران بود، یعنی وقتی در دوره دکترای تغذیه قبول شد، دانشکده بهداشت دانشگاه ایران اعلام نیاز کرد و به این شکل مشمول بورسیه آنجا شد. پس از فارغ التحصیلی نیز در آنجا مشغول به کار شد. زمانی که دو دانشگاه باهم ادغام شدند، به دانشکده تغذیه واقع در پردیس همت آمد و در آنجا اتاقمان یکی بود.
نوه هم دارید آقای دکتر؟
بله، یک نوهدارم که سال دوم دبیرستان است.
در تعیین مسیر تحصیلی دخترتان برای تحصیل در دوره دکترای تغذیه، چه نقشی داشتید؟
من و همسرم بههیچوجه به دخترمان نمیگفتیم که درس بخواند یا نخواند. چه رشته ای بخواند یا نخواند. در حقیقت خودش بچه درسخوان و برای رفتن به دانشگاه خودکار بود. مطلقاً به او نگفتیم چه بخواند. خودش گفت "می خواهم پزشکی بخوانم." من هم به او گفتم "عزیزم شما برای انتخاب رشته هرچه دوست داری بزن. نه من و نه مادرت به شما چیزی نمی گوییم. ولی الزاماً ممکن است فرد قبول نشود." گفت "بله میدانم." و من از او خواستم یکرشته دیگر را هم بزند که اگر در پزشکی قبول نشد، در آن رشته تحصیل کند. خلاصه بهزور داروسازی زد.
البته به توصیه شما؟
بله، نمی دانم اگر پزشکی قبول نمی شد به داروسازی میرفت یا نه. شاید هم میماند تا سال بعد در پزشکی قبول شود. بعد از اخذ مدرک تخصص، ابتدا پزشکی اجتماعی را که به نسبت رشته تازهای بود، انتخاب کرد و یکترم در این رشته تحصیل کرد، ولی علاقه مند به تغذیه شده بود.
نتیجه یک کار تحقیقاتی نشان میدهد فرزندانی که به دنبال راه پدر می روند، معمولاً شانس بیشتری برای موفقیت دارند و در این زمینه مقاله وجود دارد. بهعنوانمثال دوستانی دارم که دندانپزشکاند و یک تا دو فرزند آنها نیز دندانپزشکی خوانده اند. این افراد باعلاقه به دنبال این رشته رفته اند، چون با همه جنبه های مثبت و منفی دندانپزشکی پدرشان آشنا بودهاند و سرانجام به این رشته علاقه مند شدهاند. این خیلی فرق میکند تا اینکه بروید مطالعه کنید ببینید دندانپزشکی چه نکات مثبت و منفی دارد. بنابراین فردی که از این طریق وارد رشته موردنظر میشود، مثل پدر یا مادرش همه جنبه های این رشته را دیده و با آگاهی کامل از جنبه های مثبت و منفی این مسیر را انتخاب کرده است و به همین دلیل موفق است. /ق
ممنون که وقت خود را در اختیارمان گذاشتید.
خبرنگار: زهرا صادقی
عکاس: جمشید ربیعی
ارسال به دوستان