طلايهداران دانشگاه
پروفسور شیدا شمس: حمایت از بیماران امراض پوستی مهمترین دغدغه من است
روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي تهران: در راستاي گفتگو با طلايه داران دانشگاه، با پروفسور شيدا شمسي دواچي برگي ديگر از افتخارات دانشگاه علوم پزشكي تهران را ورق زديم، كسي كه به گفته شاگرد سي ساله اش، دكتر كامران بليغي بي شك پيشكسوت درمان زيباييشناسي بيماري اسكار آكنه و مادر درماتولوژي نوين ايران است.
بيشتر از آنچه فكر ميكردم خوشقول بود، درست به موقع رأس ساعت 11، با لبخندي بر لب و چشماني كه آشنايي را جستجو ميكرد، مهمان اتاق مصاحبه روابط عمومي دانشگاه شد.
نشستن و پرسيدن از بيش از 40 سال آموزش، پژوهش و طبابت كار آساني نبود به خصوص اينكه در مقابل فردي نشسته باشي كه پدربزرگش لسانالحكما چشم پزشك نامدار عهد قاجار و جدش شمسالعماره عارف مسلك است.
"استاد بسيار مظلوم هستند" جملهاي است كه دكتر بليغي به عنوان شاگرد و همراه استاد در نخستين توصيفات از او ميگويد. اين را تا پايان مصاحبه كه حتي جملهاي از تحولاتي كه به واسطه او در علم درمان امراض پوستي و درماتولوژي كشور ايجاد شده بر زبان نياورد، فهميدم.
عشق به وطن و خدمت به مردم را نميتوان از چشمانش نخواند وقتي كه گفت: "ايران مملكت خودم است، آدمي نميتواند خانهاش را خراب كند و برود"، چشمانش برق گيرايي داشت.
به گفته خودش اين عشق و حس بيپايان بوده كه 42 سال پيش او را كه ميتوانست براي هميشه در فرانسه بماند و به وطن بازنگردد، به ايران كشانده است.
بيشك نام پروفسور شيدا شمس دواچي نه تنها به عنوان بنيانگذار روش هاي نوين درماني در رشته پوست و يك عاشق وطن، بلكه به واسطه رفتار طبيبانه و انساني با بيماران در تارك تاريخ علوم پزشكي كشور خواهد درخشيد. كسي كه امروز از رسيدگي به بيمارستان رازي و حمايت بيشتر از بيماران امراض پوستي به عنوان مهم ترين دغدغه خود ياد مي كند.
آنچه در ادامه مي خوانيد گفتگويي خواندني با پروفسور شمس و شاگرد 30 ساله شان دكتر محمدرضا بليغي است.
خانم دكتر ضمن خوش آمدگويي مجدد لطفاً خودتان را معرفي كنيد و بفرماييد كي و كجا متولد شدهايد؟
من دكتر شيدا شمس هستم متولد سال 1319 در تهران.
چند فرزند و خواهر و برادر داريد؟
من دو خواهر داشتم كه متأسفانه يكي فوت شده و يكي در فرانسه استاد است و كار ميكند و يك پسر هم دارم كه در فرانسه مشغول به فعاليت است.
خواهرتان پزشك هستند؟
خير، خواهرم بيولوژيست و پسرم مهندس كامپيوتر و برنامهنويس است.
در صحبتي كه با هم داشتيم اشاره كرديد كه پدرتان پزشك بودند، لطفاً كمي توضيح دهيد؟
پدرم متخصص بيماريهاي خون و دو تا از عموهايم نيز چشمپزشك بودند، يكي از عموهايم پروفسور محمدقلي شمس بودند كه پسر ايشان هرمز شمس نيز چشم پزشك و استاد دانشگاه هستند و عموي ديگرم دكتر فتحعلي شمس كه ايشان نيز چشمپزشك بودند. پدربزرگم نيز در ايام قديم با كالسكه به فرانسه رفت و آنجا چشم پزشكي خواند و به ايران بازگشت.
از چه زماني تصميم گرفتيد كه به عنوان يك پزشك به جامعه خدمت كنيد و چه عاملي باعث شد كه پزشكي را انتخاب كرديد؟
از بچگي علاقهمند بودم و به همين دليل هم پزشكي خواندم، چون فاميلم همه پزشك بودند و من هميشه به اين فكر ميكردم كه به مردم كمك كنم.
شما بخشي از دوران ابتدايي و دبيرستان را در فرانسه گذرانده ايد، در اين رابطه توضيح دهيد؟
من 7 سال داشتم و بعد از جنگ جهاني دوم بود كه با مادر، خواهر و پدر مادرم به فرانسه رفتيم و من در مدرسه شبانه روزي شروع به تحصيل كردم تا اين كه بعد از چند سال به ايران برگشتم تا دبيرستانم تمام شد سپس به فرانسه برگشتم تا پزشكي بخوانم و تخصص بگيرم.
چرا فرانسه را انتخاب كرديد؟
چون در آن زمان فرانسه در پزشكي پيشرفته بود و جايگاه قابل قبولي داشت.
شما دوراني كه در فرانسه بوديد و قبل از بازگشت به ايران در يك درمانگاه مشغول به فعاليت بوديد از تجربيات خود بفرماييد؟
پس از شركت در كنكور اكسترنا موفق شدم به عنوان اكسترن در بيمارستانهاي پاريس مشغول به فعاليت شوم كه بسيار آموزنده بود. در طول اين دوران با اساتيد زيادي چونProf. M. Bolgert ، Prof. Ch. Grupper، Prof. B. Duperrat، Prof. de Graciancky و Prof. R. Degos كار كردم.
از بين آن اساتيد، پروفسور Bolgert به كار من خيلي علاقمند بود و پس از اتمام تخصصم در پاريس من را دعوت به همكاري در يك درمانگاه مهم كرد. پس از آن به ايران بازگشتم و مجدداً در سال 1996 به پاريس رفتم و در كنكور پروفسوراي دانشگاه شركت كرده و خوشبختانه پذيرفته شدم.
دليل اصلي بازگشت شما به ايران چه بود و چه شد بعد از سالها تحصيل به كشور بازگشتيد؟
چون تعداد زيادي از فاميل من پزشك بودند و به ايران علاقه داشتند. آنها معتقد بودند كه ايران مملكت خودشان است، خانهشان است و نميشود تصور كرد كه انسان خانهاش را خراب كند و برود. من هم همين طور بودم ايران مملكت خودم است، و وظيفه دارم كه اگر ايراني هاي ديگر به من احتياج دارند كمك كنم و آنها را درمان كنم.
چه سالي به ايران بازگشتيد؟
سال 1973 ميلادي و به عبارتي 1352 شمسي به ايران بازگشتم.
چگونه جذب دانشگاه علوم پزشكي تهران شديد؟ روند ورود شما به دانشگاه چگونه بود؟
دوست داشتم درس و آموزش بدهم، تا اين كه در جايي به تنهايي مطب داشته باشم و كار كنم.
عموهاي من در دانشگاه تهران بودند و همه به من گفته بودند كه دانشگاه علوم پزشكي تهران از همه جا بهتر است و تمام اساتيدي كه تربيت ميكند از بهترينها هستند.
از شروع فعاليتتان در بيمارستان رازي بفرماييد.
وقتي من از فرانسه برگشتم، به عنوان استاد در بيمارستان رازي مشغول شدم. در طول اين سالها سعي كردم كه هر آنچه را كه بلد هستم به شاگردانم بياموزم و در بيمارستان راه بياندازم. به مرور روشهاي درماني جديد چون فوتوتراپي، كرايوتراپي، روش جراحيهاي پوست، داروهاي جديد، طريقه استفاده از آنها، آزمايشهاي جديد مثل ايمونوفلورسانس، وسايل آن مثل كريوكات و ميكروسكوپ آن را به سختي تهيه كردم و به بيمارستان رازي آوردم. خيلي از روش هاي جديد را به شاگردانم ياد دادم كه خوشبختانه آنها هم باهوش و هم علاقهمند بودند. با شاگردانم جمع ميشديم و ژورنال كلاب درست كرده بوديم. مقاله ميخوانديم و من سعي كردم كه اين بچه ها را علاقهمند كنم. پس از چندي كه مشغول به كار در ايران شدم، فهميدم بيماريهاي خاصي در ايران وجود دارد كه در ممالك ديگر خيلي كم است؛ مثل بيماري تاولي خود ايمني Pemphigus كه ممكن است باعث مرگ بيمار بشود. از مسئولين تقاضا كردم و يك درمانگاه تأسيس كرديم و براي اين بيماران پرونده تشكيل داده و درمان آنها را به سختي آغاز كرديم. به مرور رزيدنتهاي بسيار خوبي مثل دكتر بليغي در اين مسير كمك بسياري به من كردند. پس از آن نيز شروع كردم به نوشتن مقالههاي مهمي در اين زمينه كه در دنيا نيز چاپ شده است.
دكتر بليغي: اگر اجازه دهيد من يك مقدمه اي در مورد استاد بگويم. پروفسور شمس خيلي مظلوم است، ايشان خيلي بزرگتر از آن هستند كه نشان ميدهند، خيلي فعاليتها در رشته پوست كردند كه گمنام مانده است. در سالهاي اولي كه دانشجو بوديم بخشهاي مختلفي را ميديديم كه البته آن موقع هنوز علاقه به رشته خاصي در ما وجود نداشت. در آن دوره موقع جو آموزش پزشكي سنگينتر و اساتيد سختگيرتر بودند. وقتي پروفسور شمس سر كلاس رشته پوست آمدند، همه معتقد بودند يك استاد مدرن و آشنا با علم روز آمده است. به ما يك بيماري به نام سل پوستي را درس دادند. اين بيماري مخصوص كشور ماست، ايشان اين بيماري را خيلي خوب تشريح كردند و به معناي واقعي به ما درس دادند و من قوياً معتقدم يكي از افرادي كه در انتخاب رشته پوست روي من تأثير گذاشت، پروفسور شمس بود.
آقاي دكتر بليغي شما از چه زماني با خانم دكتر آشنا شديد؟
حدود 30 سال پيش با خانم دكتر آشنا شدم. در آن زمان، پوست اصولاً يك رشته لوكس به نظر ميرسيد ولي دكتر شمس اين را در ايران جا انداختند كه ديد زيباييشناسي در قسمت زيباييها، در واقع درمان مريضي است كه دردمند است. مثلاً آكنه، مريض را از زندگي اجتماعي دور ميكند. استاد اين معني را جا انداختند و ايشان پيشكسوت درمان زيباييشناسي بيماري اسكار آكنه هستند.
رشته پوست مظلوم واقع شده است. حتي اگر ما به اين رشته به عنوان يك رشته لوكس نگاه كنيم، باز در اكثر مواقع به بيمار كمك ميكند كه به زندگي عادي بازگردد. در مورد بيماريهايي مثل پمفيگوس تمام بدن بيمار حتي دهانش زخم است و نميتواند غذا بخورد و در بعضي موارد خانواده طردش ميكنند پس بايد بيمار پوستي را درك كرد. دكتر شمس اول به ياري بيماران پوستي شتافتند و دوم درمان درماتولوژي را به ايران آوردند.
دكتر بليغي لطفا قدريدر خصوص رشته پوست و تحولات آن از طب قديم به طب نوين توضيح دهيد؟
اين نسل ما يك نسل بينابيني بود. از حدود 20 سال پيش همه رشتههاي طب همين طور درماتولوژي دچار تحول شد و رشتههاي جديدي با پيشرفت تكنولوژي به وجود آمد. در تشخيص، درمان، جراحي و ليزرهاي پوست سالها پزشكان يك سري داروهاي ساختني تجويز ميكردند. اما پروفسور شمس درمانهاي جديد را معرفي كردند، مثلاً درمان كرايوتراپي. اولين بار ايشان تانك انجماد كرايوتراپي را از فرانسه آوردند و به دانشجويان نشان دادند. نور درماني براي بيماريهاي بدي كه درمان ديگري نداشت. ايمونوتراپي، براي افرادي كه ريزش موي شديد دارند. مثلاً در اسكار آكنه، يك روشي به نام درمابرژن هست كه هيچ كس نميدانست اين چيست. يك دستگاه مخصوص داشت، من رزيدنت بودم. استاد خيلي بخشنده هستند اين دستگاه را ايشان براي خودشان از فرانسه آورده بودند كه به بيمارستان رازي هديه كردند و براي ما اين روش درماني را انجام دادند.
ايشان روش ايمونوفلورسانس را پايهگذاري و در بيمارستان رازي راه اندازي كردند. در درمانهايي كه در درماتولوژي هست اولين بار استاد شمس روش هاي دارويي جديد را به ما نشان دادند و مطالعه تحقيقاتي كردند كه با اين مطالعه اورجينالي كه انجام شد، بقيه دنيا هم از اين دارو براي درمان بيماري استفاده كردند.
حركت از طب قديمي به طب مدرن در درماتولوژي واقعاً كار مشكلي بود. كسي كه اين كار را انجام ميداد، هم بايد احترام قديميها را نگه ميداشت و هم درماتولوژي جديد را به نسل جديد منتقل ميكرد. استاد به خوبي اين دوره انتقال را انجام دادند و به معناي واقعي مادر پوست ايران، استاد شمس هستند.
دكتر بليغي: من ميخواستم از استاد بپرسم كه چه شد شما به رشته پوست علاقهمند شديد؟ چون ميدانم پدر و عموي شما چشم پزشك هستند؟
من وقتي اكسترن بيمارستانهاي پاريس بودم، بيمارستانهاي مختلف ميرفتم، آنجا يك بخش پوست بود استادي داشت به نام Prof. Gillaine در بيمارستان Beaujon كه خيلي علاقه مند بود و به درماتولوژي عشق داشت و اين عشق را به من هم منتقل كرد و براي همين بود كه من درماتولوژي خواندم.
دكتر بليغي: خيلي از استادان پوست كشور شاگرد پروفسور شمس بودند شايد هم ايشان همين تأثير را گذاشتند كه آنها به رشته پوست علاقمند شوند.
چه قدر تفاوت در آن برهه زماني بين طبابت رشته پوست در ايران و فرانسه وجود داشت؟
اختلاف زياد بود. ولي من سعي كردم كه اساتيد قديمي را راضي كنم تابه ما كمكهايي كنند. بعد از اينكه ما استاد شديم اين شانس را آورديم كه واقعاً جوانهاي باهوش و علاقمندي مثل دكتر بليغي آمدند و ما آنچه داشتيم به آنها ياد داديم.
شما در طول اين سالها به آموزش علاقه بيشتري داشتيد يا طبابت؟
من آموزش و پژوهش را خيلي دوست دارم در كنار آن بسيار علاقمندم كه به واسطه طبابت بتوانم از درد و رنج بيماران كم كنم.
در اين سالها اگر در عرصه پژوهش فعاليتي كردهايد، اشاره بفرماييد؟
پژوهشهاي من بيشتر درباره بيماريهاي تاولي خود ايمني، مخصوصاً بيماري پمفيگوس كه نسبت به ممالك ديگر در ايران بسيار زياد مشاهده ميشود، بوده است. مقالات متعددي در اين زمينه دارم. در مجموع تاكنون موفق به تهيه 193 گزارش و مقاله شدهام كه 92 عدد آن در Pub Med موجود است.
آيا شما سالهاي اول كه به ايران برگشتيد به كنفرانس و كنگرههاي بينالمللي دعوت ميشديد يا چندين سال گذشت و ايران در اين زمينه شناخته شد؟
بله، چندين سال گذشت كه من توانستم يك درمانگاه درست كنم و با نگهداري پروندههاي بيماران پمفيگوس و تحقيق در اين زمينه مقالات متعدد بنويسم و سالي سه يا چهار بار با حضور در كنگرههاي مختلف موفق به ارائه آنها شوم. در فرانسه و كشورهاي ديگر موفق به ارائه كنفراس درباره كارهايي كه در ايران كرده بوديم، شدم. در سال 2010 من را به امريكا دعوت كردند كه درباره درمان پمفيگوس صحبت كنم و همچنين در 2013 در استانبول براي كنگره اروپايي درماتولوژي حضور يافتم.
چندين رزيدنت براي پژوهش و همكاري به خارج از كشور نزد اساتيدي چون پروفسور Bystrin در New York پروفسور Dubertret در پاريس و پروفسور Zilikens در آلمان فرستادم. در حال حاضر با پروفسور Dedee Murell كه رياست بيماريهاي پوست دانشگاه سيدني در استراليا را دارند همكاري ميكنيم و چند موضوع تحقيقاتي با ايشان در دست انجام داريم.
دكتر بليغي: خانم دكتر در سه محور آموزش، پژوهش و طبابت فعاليت دارند، بد نيست كه اول از محور طبابت بگويم، ايشان در فرانسه درس خواندهاند، ولي طبابتشان براي مردم ايران مفيد بوده است، يعني اين طبابت را با يك الگوي ايراني ارائه ميدهند. طبابت فقط خواندن نيست، كتاب را همه ميخوانند و مريض را همه ميبينند، ولي بايد يك خصوصيات خاصي داشته باشند كه البته استاد ژنتيكي اين ويژگيها را دارند. اين كه بيمار چه قدر طبيب را قبول داشته باشد و بداند كه طبيب دلسوزش است و در عين حال مطلع و آگاه است، خيلي مهم است، استاد اين رفتار را دارد و مريض واقعاً تسليم ميشود.
اين حس را چگونه به بيماران منتقل ميكردند؟
اين حس خاصي است و هر كس نميتواند داشته باشد و بعضي از افراد اين نعمت خداوندي را دارند، شايد ژنتيكي است و يك مقدار هم از ديگران گرفتهاند. اين رفتار را من كه نتوانستهام خوب از ايشان ياد بگيرم، ولي فكر ميكنم خيلي از شاگردانشان بتوانند با بيمار رفتار طبيبانه داشته باشند يعني هم دلسوز مريض باشند، هم بهروز باشند.
استاد شمس مرتب در كنگرههاي دنيا شركت كرده و ميكنند، تمام اخبار مقالات را ميخوانند. اين تسلط به علم طب مهم است كه استاد شمس داشتند و دارند و در عين حال رفتار طبيبانه و اين باعث موفقيت است و الگوي خوبي براي دانشجو است.
آقاي دكتر اگر در خصوص فعاليتهاي آموزشي و پژوهشي پروفسور شمس اطلاعات تكميلي داريد، بفرماييد.
در حوزه آموزش استاد هر آنچه كه مي دانند را به ما آموختند مثل كشتيگيري كه فوت و فن آخر را ياد ميداد كه هيچوقت شكست نخورد، استاد تمام فوت و فنها را به ما ياد داد، آنچه نوين بود و در كتابها نبود ايشان به ما درس داد و اين حاتم طاعي بودن در آموزش خيلي مهم است. در امور پژوهشي، فعاليتهاي مختلفي داشتند، به عنوان مثال بيماري تاولي سيستم ايمني كه دنيا فعاليت بسياري در خصوص آن انجام داده است. در ايران پروفسور شمس خودشان درمانگاه پمفيگوس را در بيمارستان رازي پايهگذاري كردند ما قبلاً درمانگاه در اين زمينه نداشتيم و استاد بيشترين مريض را ميبينند و حتي زماني كه بازنشسته شدهاند نيز همچنان فعال هستند. تاكنون تعداد 4 هزار بيمار كه در دنيا منحصربهفرد است مراحل درماني خود را در اين درمانگاه پشت سر گذاشتهاند.
چيزي كه من بر آن تاكيد كنم صداقت در مقالهنويسي است. استاد صداقت در مقالهنويسي را به ما نيز ياد دادند كه حتيالامكان هيچ چيز بيهوده اي در مقاله نباشد بر اساس اصول و قوانين باشد و هيچ حقي در پژوهش ضايع نشود و به اين خاطر است كه مقالات ايشان مورد توجه و علاقه جهاني واقع شده است.
مقالات استاد در مجلات مهم دنيا، آمريكن درماتولوژي، درماتولوژي اروپايي، ژورنال بينالمللي و مجلات با امتياز بالا چاپ شده و آنها استاد را به عنوان داور قبول دارند و از ايشان براي حضور در كنفرانسهاي مختلف دعوت ميكنند.
از سرنوشت بيماران پمفيگوس در آن دوره بفرماييد.
دكتر بليغي: متأسفانه درمان خوبي برايش نبود و ممكن بود خيلي بيماران فوت بشوند حتي ضايعات بدن عفونت ميكرد و اول خانوادهاش او را طرد ميكردند، چون ظاهري نامناسب دارند ولي با درمانهاي جديد كه استاد پيشتاز آن بودند الآن چشمانداز روشني هست و بيماران درمان ميشوند و خيلي پيش آگاهي خوبي نيز ايجاد شده است.
يك دارويي در درمان اين بيماري به اسم ريتوكسيماب هست كه بسيار داروي مفيدي است، اولين بار، چندين سال پيش بود كه استاد از يك شركتي خواستند كه اين دارو را به صورت رايگان به يك بيمار بدهد، چندين ميليون بود كه استاد به طور رايگان گرفتند و من هم در اختيار بيمار قرار دادم و اين پايهاي شد كه ما براي بيماران ديگر هم از اين دارو استفاده كنيم.
در چه سالي درمانگاه تأسيس شد و در چه سالي فعاليتهاي تحقيقاتي شروع شد؟
دكتر بليغي: نزديك به 35 سال پيش درمانگاه پمفيگوس راهاندازي شد و 5 يا 6 سال پيش نيز مركز تحقيقات بيماريهاي تاولي در بيمارستان رازي بنيانگذاري شد و يك وجه بينالمللي كه اين مركز دارد به دليل مقالات و كارهاي علمي است كه پروفسور شمس روي آنها كار كردهاند.
بعد از تأسيس درمانگاه و كارهايي كه در اين 30 سال انجام شده آيا درمانگاههاي ديگري هم در كشور هستند كه به درمان بيماري پمفيگوس بپردازند؟
دكتر بليغي: در مورد اين بيماري، تمامي مراكز دانشگاهي كار ميكنند ولي درمانگاه متمركز اين بيماري كه با اين تعداد بيمار سروكار داشته باشند تنها اين درمانگاه است كه اساتيد آن بيشتر شاگردان پروفسور شمس هستند.
آيا در زمينه فعاليتهايي كه انجام دادهايد، كتابي هم نوشتهايد؟
در كتاب پروفسور Dedee Murell در مورد بيماريهاي تاولي اتوايمون كه در انگلستان به زبان انگليسي چاپ شده است در نوشتن يك فصل مشاركت داشتهام. در كتاب واحد تحقيقات بيماري بهجت (مركز تحقيقات روماتولوژي دانشگاه علوم پزشكي تهران) فصل ضايعات پوست آن را نوشتم كه اين كتاب به عنوان كتاب برگزيده دانشگاه تهران انتخاب شد . همچنين در كتابهاي درسي بيمارستان رازي (به زبان فارسي) فصل ضايعات پوست، در سمينار مركز تحقيقات روماتولوژي يك سال درباره بيماري Lupus Erythematosus و سالي ديگر درباره Vasculitis مطالبي را نوشتهام. به زبان انگليسي نيز تاكنون در چهار كتاب كنگره جهاني بيماري بهجت و در گنگرههايي كه در سالهاي 1993 در پاريس، 1997 در تونس، 2001 در كره و 2003 برگزار شده، مشاركت داشتهام.
آقاي دكتر عناوين مقالات در خاطر شما هست، اگر خانم دكتر حضور ذهن ندارند؟
در كتابهاي تكست مختلف خارجي، به عنوان رفرنس، اسم استاد هست. يك سري كتب درسنامه كه براي دانشجويان پزشكي نوشته شده و كتابهايي كه براي رشته پوست نوشته شده استاد قسمت بيماريهاي تاولي را نوشتهاند. بيماري تاولي را من به عنوان شاخص ميگويم؛ ولي در مورد تمام بيماريهاي طبي درماتولوژي، جراحي پوست و روشهاي جديد درماني در خصوص بيماريهاي پوستي استاد مطالبي را نوشته اند.
اولين كنگره كازمتيك درماتولوژي را كه در بيمارستان رازي و مقارن با هفتاد سالگي تأسيس اين بيمارستان برگزار شد، پروفسور شمس رياست كردند كه بسيار مورد استقبال قرار گرفت. حدود ده سال بعد از برپايي اين كنگره، دانشگاههاي ديگر نيز به اين سمت حركت كردند و اين رشته بيشتر جان گرفت و تحولي ايجاد شد.
خانم دكتر چيزي كه من فراموش كردم بپرسم راجع به آشنايي شما با آقاي دكتر دواچي است، در اين زمينه توضيحي بفرماييد؟
من از بچگي با ايشان و با پدر و مادرشان آشنا بودم مخصوصاً زماني كه به فرانسه رفتم، ايشان يك سال زودتر از من رفته بودند، به هر حال در ايران آشنا شديم و فرانسه ازدواج كرديم.
چه قدر ايشان در اين سالها مشوق شما بودند؟
خيلي زياد. ايشان من را علاقهمند كردند كه بيشتر كار كنم و مقاله بنويسم.
در زمينه طبابت چطور؟
بسيار زياد دكتر دواچي من را حمايت و تشويق ميكردند و با من همراه بودند. سالهاست كه يكشنبهها به درمانگاه بيماري بهجت در بيمارستان شريعتي مي روم و با ايشان همكاري ميكنم.
در بحث آموزش و فعاليتهايي كه در ايران انجام دادهايد، شما چه نكاتي را در دوران تحصيل خود يادگرفته بوديد كه موفق شديد به دانشجويانتان منتقل كنيد؟
فرانسويهايي كه پزشكي ميخوانند، اصولاً به شغلي كه دارند خيلي علاقهمندند.، همكلاسيهاي من خيلي به كارشان علاقه داشتند و بسيار با نظم بودند. من هنوز هم با آنها در فرانسه ارتباط دارم و يكديگر را ميبينيم، يك مرتبه هم آنها را به ايران دعوت كردم.
پس آنچه شما به دانشجويانتان آموختيد نظم در كار و علاقمندي به حرفه است؟
بله و اميدوارم كه نظم در كار را همه ما پيش بگيريم، زيرا منظم بودن و علاقهمند بودن به يك رشته مهم است، حالا رشته نه، ولي در درمان يك بيماري اهميت زيادي دارد، پيگيري كردن و يك كار مثبتي را انجام دادن خيلي مهم است. اين نظم را من از فرانسويها ياد گرفتم، اميدوارم اين را به شاگردانم هم به خوبي آموخته باشم.
آقاي دكتر شما اگر سوالي داريد بفرماييد.
دكتر بليغي: من صحبتي دارم در مورد دكتر شمس دارم و بعد سؤال خود را از ايشان ميپرسم. اين به روز بودن اهميت زيادي دارد. خيلي از اطبا بعد از مدتي همان روشهاي قديمي را انجام مي دهند و آن را ميپسندند ولي استاد چندين سال ما را هدايت كردهاند كه بخوانيم و تحقيقات جديد انجام بدهيم، به عنوان مثال من يك خاطره دارم از زماني كه رزيدنت بودم، ما نميدانستيم اينترنت چيست؟ و زياد هم كامپيوتر نبود، يك روز استاد به من گفتند شما اينترنت داريد؟ من گفتم اينترنت چيست؟ من اولين بار از ايشان شنيدم شايد چندين سال بعد اين ارتباط مقاله و داشتن اينترنت را فهميدم.
دكتر بليغي: استاد من ميخواهم بدانم رمز موفقيت شما در اين كار چه بوده است؟ ما كه خسته شديم و نميتوانيم ادامه دهيم ولي استاد همچنان در اين زمينه فعاليت ميكنند، مقاله مي خوانند و كنگره مي روند.
نميدانم، در وجودم هست، هرچند آدم سنش بالا ميرود و توانش كم ميشود ولي هنوز هم دلم ميخواهد مطالب جديد ياد بگيرم و اگر بتوانم به شاگردانم ياد بدهم.
شما در صحبتهايتان فرموديد خانم دكتر مظلوم واقع شدند يك مقدار راجع به اين موضوع بفرماييد.
دكتر بليغي: خانم دكتر خيلي كارهايي را كه كرده اند، نميگويند. اغلب در طول اين سالها دوست داشتند به مردم عملي كمك كنند، هزار گفته چون نيم كردار نيست. واقعاً استاد عملاً اين را هم در طبابت، هم در آموزش و هم در پژوهش نشان دادند. هيچ وقت در مورد خودشان صحبت نميكنند. به اين خاطر من ميگويم كه استاد مظلوم هستند كه كارهاي بزرگتري هم هست ولي تنها اينها به ذهن من رسيد كه بگويم، شخصيت ايشان طوري است كه زياد راجع به كارهايشان صحبت نميكنند.
خانم دكتر، فعاليت در بيمارستان رازي چه حس و چه عشقي به شما داده است كه بعد از سالها تدريس و درمان، هنوز هم هفتهاي يك روز به بيمارستان رازي تشريف ميبريد؟
واقعاً به شاگردهاي قديم علاقهمند هستم. يعني وقتي ميبينم اين قدر قشنگ كار ميكنند، خودم خوشحال ميشوم.
زماني كه مي بينم شاگردهايم مثل دكتر بليغي رزيدنتها را به خوبي آموزش ميدهند و به رشته پوست علاقهمند ميكنند من نيز لذت ميبرم.
در ضمن چون يك بيماري هست كه هنوز علاقهمند هستم در مورد آن تحقيق كنم، حضور در بيمارستان راضي را مغتنم ميشمارم.
يعني ما در اين سالها پيشرفت قابلملاحظهاي داشتهايم؟
خيلي خوب كار كرده ايم، الآن مي توانيم بگوييم تقريباً تفاوت چنداني با كشورهاي غربي نداريم.
آقاي دكتر شما از تعامل با خانم دكتر بفرماييد.
من هميشه شاگرد ايشان بوده و هستم براي ايشان آرزوي سلامت ميكنم. حضور ايشان نه تنها براي شاگردانشان بلكه براي بيماران، و درمانگاه ارزشمند است.
بيماري جدياي كه گفتيم، بيماري تاولي است. زماني كه استاد مسافرت هستند، مريضي از يك جاي دور و دردمند آمده است و ميفهمد استاد نيست انگار مادرشان نيست. در مقام استاد، ممكن است خيليها براي يك مريض وقت چنداني نگذراند ولي براي استاد بيماران تفاوتي با هم ندارند.
در دوراني كه طبابت شايد با مسايل مالي درگير است اين نوع آموزش دادن براي مريض، وقت گذاشتن و توضيح دادن راجع به بيماري و وقت صرف كردن براي پژوهش بدون هيچ اغراقي در تاريخ ميماند.
خانم دكتر، شما به درمانگاه بهجت و همكاري با اين مركز اشاره كرديد. بفرماييد دستاوردهاي همكاري شما چه بوده است؟
بيماري بهجت ميتواند ضايعات پوستي و مخاطي داشته باشد، من تمام اينها را ديدم و ياد گرفتم و كارهاي تحقيقاتي متعددي روي آنها انجام دادم. از سال 1993 به طور منظم در تمام كنگرههاي جهاني بيماري بهجت شركت كردهام كه در 15 سال گذشته هر 2 سال يكبار بوده است. در هر كنگره حداقل يك مقاله معرفي كردهام. من در اين مدت موفق شدم تعداد قابلتوجهي بيمار را مورد مطالعه قرار دهم و تعداد زيادي هم مقاله در مورد بيماري بهجت دارم كه در مجلات بينالمللي پزشكي چاپ شده است كه 37 عدد آن در PubMed نمايه شده است. اين مطالعات و تحقيقات كمك زيادي در درمان به ما و به گروههاي ديگر در خارج كرده است.
شما عضو انجمن بيماريهاي پوست فرانسه هم هستيد در مورد همكاريتان با اين انجمن بفرماييد؟
من عضو انجمن بيماريهاي پوست فرانسه و انجمن بيماريهاي پوست اروپا هستم و با اساتيد ديگر همكاري و از تجارب همديگر استفاده ميكنيم.
دكتر بليغي: پروفسور شمس چندين سال عضو هيأترئيسه متخصصين پوست ايران و مدير گروه پوست دانشگاه علوم پزشكي تهران بودند.
آن زمان كه مدير گروه بودند تغييري در برنامههاي آموزشي اين رشته ايجاد شد؟
دكتر بليغي: بله، آن دوران من مسئول آموزش بودم با هدايت استاد در آموزش درماتولوژي كشور مباحث جديدي وارد شد؛ روشهاي جراحي كه قبلاً جز برنامه نبود، آموزش عملي به رزيدنتها، اينها همه با هدايت استاد انجام شد و يك تغيير نويني در درمان و روش در سالهايي كه مدير گروه بودند اتفاق افتاد.
از اساتيد خارجي دعوت شد، استاد در روابط بينالملليشان با دانشگاههاي فرانسه چندين بار براي متخصصان و رزيدنتهاي پذيرش گرفتند و آنها دورههاي تكميلي ديدهاند، از اساتيد بزرگ نيز به بيمارستان رازي دعوت شدند و حضور در اين بيمارستان بسيار روي آنها تأثير گذاشت و متعجبشان كرد.
چه چيزي آنها را متعجب كرده بود؟
دكتر بليغي: اول فكر نميكردند كه ما در اين سطح كار كنيم، البته استاد ديد خارجي را عوض كرده اند چون ميدانند مقالههاي استاد اورجينال است و كارهاي تحقيقاتي انجام داده اند. ولي به جهان سوم به ديدي ديگر نگاه ميكنند بعضي كشورها مقالات بيهوده اي مي دهند، ادعا ميكنند، وقتي آمدند و تعداد مريض و بخشهاي ما را ديدند، واقعاً متعجب شدند كه در اين حد خدمات داده ميشود و اين تعداد مريض وجود دارد.
در اين سالها چگونه اين تعاملات برقرار شده بود؟
دكتر بليغي: اين تعاملات به واسطه رزيدنتهاي ما در كشورهاي مختلف، حضور پروفسور شمس در كنگرههاي بينالمللي و در عين حال مقالات بسيار علمي ايشان كه منتشر ميشد ايجاد شده بود كه اين براي همه و نه فقط خانم دكتر، افتخاري است.
دكتر شمس: من به فكرم نيامد اينها را بگويم.
دكتر بليغي: من اينها را كه يادم ميآيد ميگويم، در آخر شما متوجه مي شويد كه استاد خيلي مظلوم هستند.
اين تعاملات بينالمللي در حد ارتباط شما با اساتيد خارجي ماند يا به داخل دانشكده پزشكي و گروه پوست هم منتقل شد؟
كارهايي كه ما كرديم و مقالاتي كه ارائه نموديم آنها را آگاه كرده بود. در قالب ايميل افراد مختلف از ساير كشورها با من آشنا ميشدند و در كنار آن من نيز با آنها آشنا ميشدم. گاهي علاقمند به بازديد از مركز تحقيقات هستند كه من هم دعوتشان ميكنم. بسياري اوقات آنها با ديدن اين همه مريض متعجب ميشوند.
هم اكنون در آمريكا، فرانسه و آلمان كه جوان ها رزيدنتهايي داريم كه ميتوانند در همكاريهاي آتي و حضور دوباره رزيدنتهاي جديد به ما كمك كنند.
دكتر بليغي: خانم مورل كه خيلي هم در استراليا و آمريكا معروف هستند وقتي آمد اينجا و آمفيتئاتر و حضور پر شور دانشجويان ما را ديد واقعاً ذوب شده بود، الان هم يك ارتباط خيلي دوستانه اي با استاد برقرار كردند. بين خانم مورل و دانشجوياني كه ميخواهند مقاله بنويسند هم اكنون ارتباطاتي وجود دارد و ايشان در زمينه كارهايي كه بايد انجام شود، راهنماييهايي را ارائه ميدهند.
دكتر بليغي: من ميخواستم بپرسم اگر يك بار ديگر علم طبابت را شروع كنيد يا اصلاً اگر دوباره زندگي را از بچگي شروع ميكرديد دوباره وارد علم طب ميشديد؟ وارد حيطه پوست مي شديد؟ و استاد دانشگاه ميشديد؟
بله دوباره تكرار ميكردم.
يعني شما از مسيري كه آمديد راضي هستيد؟
من اگر راضي و خوشحال نبودم، نميماندم؛ يك حس مثبتي به مملكتم دارم كه اگر اين حس خوب نبود، ميرفتم.
در پايان اگر نكته اي باقيمانده كه فكر ميكنيد لازم است به آن اشاره كنيد، در واقع توصيه يا پيشنهادي داريد بفرماييد؟
من فقط از دانشگاه ميخواهم كه كمكهاي بيشتري به بيمارستان رازي بكند چون ما فقير هستيم، و يك درمانگاه داريم كه با مراجعه بيماران بسيار شلوغ ميشود، و نياز است آن را بهبود ببخشيم.
من قبلاً چندين بار به ديدن اساتيد دانشگاه رفتم و از آنها خواهش كردم كه مركز تحقيقات ايجاد كنيم و يك بودجه داشته باشيم كه واقعاً براي بيماران باشد، ولي موفق نشدم. الآن مركز تحقيقات داريم ولي نياز به بودجه بيشتري داريم. لازم است كمك بيشتري به ما بكنند كه بتوانيم لااقل بيمارهاي مختلف را تشخيص داده و درمان كنيم.
آقاي دكتر صحبت پاياني شما؟
دكتر بليغي: من آخرين نكته را راجع به استاد بگويم، شخصيت ايشان به اصطلاح و به قول خارجيها مولتي پتانسيل است، يعني تواناييهاي مختلف، طب يك رشته طاقتفرسايي است، آدم خسته ميشود ولي استاد در جنبههاي مختلف هم در جنبههاي اجتماعي و هم در جنبههاي شخصي مثل كامپيوتر، در ورزش به عنوان تنيسور فرد موفقي هستند. شخصيت مختلف ورزشي و اجتماعي يك طبيب را موفقتر ميكند.
و در آخر از شما تشكر ميكنم كه اين فرصت را ايجاد كرديد. استاد خيلي چيزها را يادشان نيست، من يك چيزهايي يادم ميآيد. واقعاً اين ناشناختههايي كه مطرح نشده اساتيد بزرگي هستند كه نخواستند خودشان را مطرح كنند. اينكه نسل جوان بدانند كه گذشتهها چه كارهايي انجام دادهاند و اين يك گنجينهها براي آيندگان حفظ شوند، اهميت بسياري دارد.
خانم دكتر شمس و آقاي دكتر بليغي خيلي ممنون كه وقت ارزشمند خودتان را در اختيار ما گذاشتيد./ق
خبرنگار: مهناز وحيدي
عكاس: مهدي كيهان
متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید: