• تاریخ انتشار : 1398/09/15 - 10:35
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 5465
  • زمان مطالعه : 8 دقیقه

لحظاتی با پرستاران

گفت‌و‌گو با اعظم زینعلی، مدیر امور پرستاری بیمارستان روزبه

روابط عمومی معاونت درمان با همکاری مدیریت امور پرستاری و ستاد روابط عمومی دانشگاه، در آستانه روز پرستار در سلسله گفت و گوهایی تعدادی از پرستاران موفق را به خوانندگان سایت معرفی می کند. مصاحبه اعظم زینعلی یکی از پرستاران با سابقه و مدیر پرستاری بیمارستان روزبه را در ادامه بخوانید.


او را در جلسات مدیریت پرستاری می دیدم اما هرگز با او هم کلام نشده بودم. شماره تلفن همراهش را می گیرم و وقتی را برای گفت و گو با وی مشخص می کنم، متعجب و متین می پرسد چرا من را انتخاب کردید توضیح می دهم از دفتر مدیریت پرستاری از من خواستند با شما گفت و گویی داشته باشم،  متعجب می پرسد چه باید بگویم، می گویم برای شما سخت نیست؛ این می شود که با او قراری می گذارم:   
ساعت 9 صبح پنج شنبه 14 آذر 98 وارد بیمارستان روزبه می شوم از نگهبان جلوی در سراغ دفتر مدیریت پرستاری را می گیرم. 
دفترش طبقه دوم ساختمان درمانگاه است. ورودم را به او اطلاع می دهند، از اتاقش بیرون می آید.
بسیار مهربان و آرام است با سلامی گرم و لبخندی دلنشین مرا به اتاقش هدایت می کند. خواهرانه کنارم می نشیند.
همان تعجب را در نگاهش می بینم. مطالبی را که می خواهد به من بگوید قبلا منظم روی کاغذی نوشته است و گفت و گوی گرم ما اینگونه شروع می شود:

در ابتدا خودتان را برای خوانندگان سایت معرفی بفرمایید.
اعظم زینعلی هستم دی ماه 1351  از خانواده ای متوسط در تهران به دنیا آمدم. پدر و مادرم اهل گلپایگان هستند. متاهلم، همسرم استاد جامعه شناسی، پسرم سعید 24 ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد فیزیولوژی و دخترم هستی 15 ساله و دانش آموز است.
خانم زینعلی - روزبه
از تحصیلات خود برایمان بگویید.
دوران تحصیل را خیلی دوست داشتم و دانش آموز بسیار سخت کوش، درس خوان و هر سال شاگرد اول یا دوم بودم. در 17 سالگی یعنی سال 1369 در رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی ایران قبول شدم. اطرافیانم به من می گفتند یک سال دیگر بمانم تا بتوانم پزشکی بخوانم. ولی با اینکه در آن زمان شناخت کافی نسبت به پرستاری نداشتم دوست داشتم پرستاری را انتخاب کنم.
کارشناسی ارشد پرستاری را در دانشگاه علوم بهزیستی توانبخشی تهران قبول شدم و دانشجوی برتر دانشگاه بودم.


از ویژگی های شخصیتی خود برای ما صحبت کنید.
من پرتلاش، بسیار منظم و در مشکلات به دنبال راهکار هستم و درکل اهل شکایت نیستم. برای کارهای بزرگ آن ها را می شکنم و با برنامه ریزی گام به گام آن را انجام می دهم.
شدیدا، احساسی بوده و تحمل درد و رنج دیگران را ندارم. در این 24 سالی که در بیمارستان روزبه و بیشترش را در بخش اطفال بودم هرگز نتوانستم نسبت به اندوه بیماران و خانواده هایشان بی تفاوت باشم. گاه می شود که ما پرستاران از درون گریه می کنیم، چون برای حفظ روحیه بیمار و همراهانش اشکمان را فرومی خوریم. به ویژه زمانی که هیچ کاری از دستمان ساخته نیست.

دیگران شما را با چه خصیصه ای می شناسند.
مهربانی

از مهمترین فعالیت های اجرایی که بر عهده داشتید، برای ما بفرمایید.
پس از هفت سال سابقه پرستاری در بالین، سرپرستار بخش کودک و نوجوان روزبه شدم و یک سال نیز همزمان امور مربوط به  سوپروایزر کنترل عفونت را انجام می دادم.
تا حدود یک سال پیش که مدیر پرستاری روزبه شدم.

پرستار بودن برای شما مهم تر است یا مدیر بودن؟
من حین کار در بالین عاشق پرستاری شدم. آدم ها ضمن کارکردن به قدرت های درونی خود پی می برند.
پرستار بودن همیشه برایم یک فرصت بود برای خدمت به بیماران و همراهانشان و الان که مدیر پرستاری هستم، چیزی عوض نشده فقط مدل کار تغییر کرده است. و آنچه مرا التیام می دهد نقش من در تصمیماتی است که می تواند برای بیماران، خانواده ایشان و همکاران پرستارم اثربخش باشد.
به نظر من پرستاران بالقوه مدیر هستند. من به دانشجویان طرحی می آموزم همان لحظه که یک بخش را اداره می کنید باید به توانمندی های خود ایمان بیاورید.
در بالین به جایی رسیدم که توانمندی خودم را در فرآیند مراقبت از بیماران کمتر از استادان بخش ندیدم.

مهم ترین دستاورد شما در زندگی و کارتان چیست؟
بزرگترین افتخار من حس رضایتم از پرستار بودن است. و این که در مجموعه ای هستم که همه با همدلی در کنار هم کار می کنیم و سخت ترین مشکلات را با همفکری هم حل کرده ایم.
و با ایمان می گویم هر آنچه به دست آورده ام مرهون کارجمعی من و همکارانم است که بی توجه به همه آسیب های فیزیکی، روحی و جانی که در یک بیمارستان روانپزشکی ممکن است رخ دهد همسو و دوشادوش هم برای ارتقای رفتار حرفه ای و جا افتادن فرهنگ بیمار محوری سخت تلاش می کنیم. اینجا همه کارها خودجوش انجام می شود.

چه زمانی وارد دانشگاه علوم پزشکی تهران شدید؟ یک خاطره از بدو ورودتان بگویید.
سال 1373 به صورت طرحی وارد بخش اطفال بیمارستان روزبه شدم.
خانم زینعلی - روزبه 2
در آن سال های اول می دیدم که بیماران بخش ما که اغلب نوجوان بودند در بدو ورود از پوشیدن لباس بیمارستان امتناع می کردند و دوستش نداشتند. این موضوع ذهن مرا درگیر کرده بود تا این که یک روز با یکی از همکاران رفتیم پارچه های زیبایی برای دختران و پسران خریدیم و با گرفتن ایده از خود بیماران بالاخره با موافقت رییس بخش و حمایت مالی یکی از خیرین لباس هایی با طراحی بسیار شکیل و زیبا به تولید انبوه رسید. به گونه ای که بیماران حتی موقع ترخیص هم دوست داشتند لباسشان را با خود ببرند.

دانشگاه را دوست دارید؟ چرا؟
از ابتدای کارم در دانشگاه علوم پزشکی تهران و بیمارستان روزبه بودم. هم کارم را و هم بیمارستان روزبه را بسیار دوست دارم.  
از همان دوران طرح، روان پرستاری انتخابم بود و با اینکه به من گفته بودند باید طرحم را در بیمارستان امام خمینی(ره) بگذرانم اما من پیگیری کردم تا بروم روزبه و از آن سال تا امروز حدود 24 سال است که اینجا هستم.

روزبه چطور جایی است؟
اینجا نمونه کوچکی از کل جامعه است. روزبه جایی است که باید دوستش داشته باشی. مسائل و مشکلات بیماران روزبه زیاد است. پرستاری از این بیماران آسیب های شغلی زیادی به همراه دارد که اثرات روحی و روانی زیادی بر همکاران می گذارد. شما اینجا صحنه هایی می بینید که اگر عاشق نباشید نمی توانید تاب بیاورید. اثرات روحی این اتفاقات هرگز قابل جبران نیست.
ما در روزبه بیمارانی داریم که اینجا آخرین خانه اشان است.
ساعات ملاقاتش با بیمارستان های دیگر فرق دارد در مراکز دیگر ساعت ملاقات ساعات شلوغی است و همراهان برای بیماران گل و میوه و ... می برند. اما اینجا ما بیمارانی داریم که از خانواده و اجتماع طرد شده اند و در بسیاری موارد کسی را ندارند و ساعات ملاقات اینجا رنگ و آهنگ دیگری دارد. دیدن این صحنه ها برای همه ما سخت است.

آیا خود را موفق می دانید؟ اگر بلی علت آن چیست؟
موفقیت نسبی است گاهی فکر می کنم خیلی موفقم، گاهی هم احساس می کنم کلی کار ناتمام دارم. ولی اگر موفقیتی در زندگی و کار دارم از دعای پدر و مادرم و دعای خیر بیماران و همراهانشان است.

نقش پرستاران را در دانشگاه و جامعه چطور ارزیابی می کنید.
نقش پرستاران در فرآیند مراقبت از بیماران و مدیریت بیمارستان بسیار کلیدی است. و اعتقاد دارم هر جای دانشگاه که به خوبی اداره می شود حتما نقش یک پرستار خوب در آن پررنگ است.

آرزوی شما برای گروه پرستاری دانشگاه چیست؟
امیدوارم تمامی پرستاران به قدرت های درونی و نقش های کلیدی خود واقف شوند. و آنقدر آرامش احساس امنیت شغلی و رفاه نسبی داشته باشند تا بتوانند مراقبت بهتری به بیماران بدهند و در حیطه های علمی پیشرفت کنند.

اگر زمان به عقب بر می گشت و شما حق انتخاب دوباره داشتید انتخابتان برای زندگی دوباره چه بود؟
اگر فرصت دیگری برایم بود در کنار پرستاری در بالین، بیشتر وقتم را صرف تحصیل علم و امور تحقیقاتی می کردم.

از زندگیتان راضی هستید؟
بله، چون وجدانم راحت است.

الگوی شما در پرستاری چه کسی است؟
پدرم سال هاست در بستر بیماری است. من هر روز مادرم را می بینم که صبورانه و عاشق، دلسوزانه از پدرم پرستاری می کند و اگر صد بار پدرم او را بخواند در صدمین بار هم پاسخش را با جانم آغاز می کند.
مادرم برای من بهترین پرستار دنیاست.

یکی از شیرین ترین خاطرات شما در طول دوران کاری چیست؟
چند روز پیش که باران می بارید من از پشت پنجره ی اتاقم دیدم سرپرستار و بیماریار بخش سالمندان بیماری را بر روی ویلچر نشانده و چتری برایش گرفته اند و با احترام فراوان سوار ماشین می کنند در حالی که خودشان کاملا خیس شده بودند. بعد که پرسیدم گفتند، این بیمار سرپرستی نداشت و بسیار غمگین بود و آنروز مرکزی برای سرپرستی او پیدا شده بود و همکاران من او را با مهربانی و عشق راهی آن مرکز می کردند.
یا در همین بخش اطفال پرستارها خودشان در مناسبات مختلف مثل چهارشنبه سوری و شب یلدا و ... مقدماتی را فراهم می کنند و با کودکان جشن می گیرند.
همکاران من فرشته اند دوستشان دارم.

از خاطرات تلخ برایمان بگویید.
تلخ ترین خاطرات من مربوط به کودکان بد سرپرست است. این کودکان بعد از درمان نسبی به جامعه باز می گردند و سیر درمانشان نامشخص است.  

آیا مسئولیت های اجتماعی و سازمانی در زندگی شخصی شما تاثیری منفی داشته است؟ چطور آن را مدیریت می کنید؟
مسئولیت داشتن خیلی سخت است. وقتی قبول می کنید باید بیشتر کار کنید و وقت بگذارید. قطعا بر سایر امور زندگی فرد تاثیر می گذارد ولی من سعی می کنم با انرژی مضاعف گذاشتن و کم کردن خواب و سایر راحتی ها تا حدی آن را جبران کنم و البته همسر و فرزندانم با من همراهی خوبی دارند.

سخن پایانی؟
بحریست بحر عشق، که هیچش کناره نیست                   آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
خبرنگار: نجمه باهو

  • گروه خبری : گروه های مطالب,معاونت درمان,گروه خبری RSS
  • کد خبر : 95365
نجمه باهو
تهیه کننده:

نجمه باهو

7 نظر برای این مقاله وجود دارد

78/10/11 - 00:00

با سلام سربلندی اتان مستدام و جانتان سلامت.

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *

78/10/11 - 00:00

من سالها قبل دربخش روانپزشکی اطفال با ایشون همکار بودم ایشون یک الگوی تمام وکمال پرستاری هستن و مدیریت بالینی و دانش تخصصی ایشون در سطح بالایی هست. براشون آرزوی موفقیت دارم و به دانشگاه علوم پزشکی تهران برای انتخاب چنین مدیرانی تبریک میگم.

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *

78/10/11 - 00:00

من چه در دوران طرحم و چه در باقی سالهای خدمتم در بیمارستانهای دانشگاه تهران کمترمدیرپرستاری رو در سطح هوش و ذکاوت و شخصیت و مدیریت و توانمندی ایشون دیدم. خانم زینعلی از اون دست پرستارانی هستن که بازوی توانمند پزشک و گروه درمان هستن. جه لحظاتی که در مواجهه با بیمار و پرخاشگر روانپزشکی، ما به دنبال دارو و دستور پزشک برای مهار کردن بیمار بودیم ولی تا دارو رو آماده کنیم ایشون با درایت علمی که داشتن فقط با چند جمله همدردی بیمار رو آرام میکردند. حمایت و پشتیبانی از همکاران و پرستاران بخش در کنار ریزبینی و دقت موش

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
صفری

صفری

78/10/11 - 00:00

سلام . خدا قوت به مدیر پرستاری متعهد و مهربان و سخت کوش بیمارستان روزبه سرکار خانم زینعلی عزیزم . انشالله مثل همیشه در اینده هم پیروز و موفق و شاد و سلامت باشند و اهدافشان را پر توان پیش ببرند واقعا با تمام وجودم مبگم مخلصانه و بی ریا و متعهدانه پرستار هستند و مدیر توانمند .ایشان لایق بهترینها هستند ... -صفری

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *

78/10/11 - 00:00

سلام.سرکار خانم زینعلی نمونه کامل انسانیت و وجدان است از خداوند سلامتی و سعادت برایشان ارزومندم.

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
مریم زینلی

مریم زینلی

78/10/11 - 00:00

من نمی توانم درباره شغل و مسئولیت تو نازنین نظری بدم ولی نکته ای که برای من ملموس بوده و بارها تجربه کردم این هست که بارها احساس کردم کار در روابط شخصی ما هم تاثیر داشته. دانش و دلسوزی تو با مهربانی ذاتی ات در هم آمیخته و من قلبا خوشحالم وقتی مسئولیت پذیری و پشتکارت رو می بیتم.امیدوارم همیشه شاهد موفقیت هایت باشم و ای کاش از این تلاش و تعهد بیاموزیم و قدر بدونیم.-مریم زینلی

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
عطیه محمدشیرازی

عطیه محمدشیرازی

78/10/11 - 00:00

اگر تمام دنیا ذره‌ای از محبت شما در وجودشان بود دنیا بهشت می‌شد... عطیه محمدشیرازی

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *

نظر دهید

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *