بانوان نامی دانشگاه

دکتر میر مولایی: حیات و بقای جامعه بیش از این‌که بر عهده مردان باشد بر عهده زنان است زیرا زنان انسان‌ساز و جامعه‌ساز هستند

دفتر مشاور امور زنان و خانواده با همکاری روابط عمومی دانشگاه در سلسله گفت‌وگوهایی، بانوان موفق دانشگاه را به خوانندگان سایت معرفی می‌کند. مصاحبه دکتر سیده طاهره میر مولایی مدیر گروه مامایی و بهداشت باروری دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه را در ادامه بخوانید.

دو ویژگی شاخص ایشان حق و عدالت‌طلبی و مصلح اجتماعی بودن است. در تصویب مقطع کارشناسی ارشد مامایی با دو گرایش آموزش مامایی و بهداشت مادر و کودک در وزارت بهداشت تلاش‌های شبانه‌روزی کرده است. همچنین درراه اندازی جمعیت مامایی ایران و انجمن علمی مامایی ایران و تصویب دو رشته دکترا برای مامایی در وزارت بهداشت و راه‌اندازی مقطع دکترا در دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران از هیچ کوششی دریغ نکرده و مشارکت داشته است. 
وی معتقد به کار تیمی و رهبری مشارکتی است و بزرگ‌ترین افتخار انسان را توفیق خدمت می‌داند و نعمت اصلی که خداوند به همه ما داده است را آمدن به این دنیا و فرصت زندگی کردن و کمال یافتن می‌داند. برای نعمات شاکر خداوند است. 
او شغل مامایی را یک شغل انسانی و عاطفی و خداپسندانه خواند؛ شغلی که حامی دو موجود ارزشمند بی‌پناه و آسیب‌پذیر یعنی مادر و نوزاد بودن است.
وظیفه خود می‌داند تا دانشجویان را خوب و بهتر از خودش تربیت کند و آرزویش برای دانشگاه علوم پزشکی تهران این است که همواره در مقام رتبه یک دانشگاه‌های کشور بماند و جزو بیست دانشگاه اول جهان شود.  
 
در ابتدا خودتان را بیشتر برای خوانندگان ما (سایت) معرفی بفرمایید؟
من سیده طاهره میرمولایی هستم. پس از تحصیل در کارشناسی زمین‌شناسی به مدت یک سال با نیت خدمت به مردم، به مامایی تغییر رشته دادم و کارشناسی مامایی گرفتم. در سال 1366 خدمات طرح نیروی انسانی را نیمی در ایلام و نیم دیگر را در قم گذراندم. پس‌ازآن در مقطع ارشد مامایی دانشگاه تربیت مدرس امتحان‌داده و قبول شدم و در اسفند سال 1370 فارغ‌التحصیل شدم و سپس در اسفند 1371 به عضویت هیات علمی گروه مامایی در دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی درآمدم و البته بعد از 20 سال در مقطع دکترای بهداشت باروری پذیرفته و در اسفند 1395 فارغ‌التحصیل شدم. هم‌اکنون نیز مدیر گروه مامایی و بهداشت باروری در دانشکده پرستاری و مامایی هستم.

از خانواده خود برای ما بفرمایید؟
در خانواده‌ای به لحاظ اقتصادی حدوداً متوسط در تهران به دنیا آمدم. فرزند اول خانواده هستم و بعد از من دو برادر و سه خواهرم هستند. پدرم شغل آزاد داشت و مادرم خانه‌دار و بسیار زن شریفی بود. از طرف پدر سید حسینی و از طرف مادر سید موسوی هستم. در خانواده ما علاقه به خاندان عترت و ائمه اطهار و به‌ویژه امام حسین (ع) بسیار شاخص بود. تقریباً بیشترین سال‌ها درزمانی که مادرم زنده بود، در منزل ما روضه امام حسین (ع) به‌طور ماهانه برگزار می‌شد. مادرم خود نیز به‌طور غیرحرفه‌ای ذاکر امام حسین (ع) بود و خیلی خوب روضه‌خوانی بلد بود. به شعر و ادبیات بسیار علاقه‌مند بود و تربیت خود را به‌غیراز پدر، بسیار مدیون ایشان هستم. البته در حال حاضر ایشان به رحمت الهی رفته‌اند. 
 
از دوران کودکی و نوجوانی و تحصیلات خود بفرمایید؟
کودکی و نوجوانی‌ام در محله امیریه کمی بالاتر از مهدیه تهران گذشت و از جوانی تابه‌حال نیز در محله امیرآباد در نزدیکی مسجد امیر زندگی کردم و از برنامه‌های این دو مرکز فرهنگی مذهبی به فراخور و در حد امکان بهره‌مند شدم و می‌شوم. البته 5 سالی را هم در بام تهران زندگی کردم 87 تا 91، ولی مجدداً به دلیل دوری راه نسبت به محل کار، به امیرآباد برگشتیم. به‌عنوان دانش‌آموز تقریباً در تمامی درس‌ها خوب بودم و به همه آن‌ها علاقه داشتم و در همه‌سال‌ها شاگرداول بودم. به هنگام وقوع انقلاب اسلامی در دبیرستان مشغول تحصیل بودم. اولین بار که به همراه همکلاسی‌هایم در تظاهرات شرکت کردم 13 آبان بود و خاطره آن روز همچنان برایم باقی است. در دوران دانشجویی نیز جزء دانشجویان رده‌بالای کلاس محسوب می‌شدم. ازآنجاکه اصولاً به تحصیل علم و کسب دانش علاقه وافری داشتم به نظرم در هر رشته‌ای که قبول می‌شدم باکیفیت خوب آن را طی می‌کردم. وقتی کنکور دادم در رشته زمین‌شناسی دانشگاه تهران قبول شدم. دلیل آن‌هم این بود که در دفترچه کنکور به لحاظ ترتیب الفبایی رشته زمین‌شناسی، جلوتر از زیست‌شناسی و زیست‌شناسی جلوتر از شیمی بود. آن زمان امکان انتخاب رشته ده مورد بود که من چهار رشته از دانشگاه تهران، همان چهار رشته را از دانشگاه شهید بهشتی و دو رشته باقی‌مانده را از دانشگاه تربیت‌معلم انتخاب کردم. گرچه در آن زمان قصد معلم شدن نداشتم. شاید اگر دانشگاه‌های شهرستان را انتخاب می‌کردم در رشته‌های دیگری نیز می‌توانستم قبول شوم؛ اما دوست داشتم در شهر خودم و در دانشگاه نزدیک محل زندگی‌ام یعنی دانشگاه تهران تحصیل کنم. لذا همان رشته زمین‌شناسی دانشگاه تهران را قبول شدم. در رشته زمین‌شناسی باوجود علاقه بسیار زیادی که به آن داشتم صرفاً یک سال تحصیل کردم زیرا پس از بازگشایی دانشگاه‌ها به دنبال انقلاب فرهنگی نیازمندی شدیدی در خصوص رشته‌های گروه پزشکی وجود داشت و این توصیه به دانشجویان دیگر رشته‌ها شده بود که اگر بخواهند می‌توانند به یکی از رشته‌های گروه پزشکی تغییر رشته دهند.
در آن زمان همکلاسی‌ای داشتم که خیلی اصرار داشت برای کمک به مردم تغییر رشته دهیم و به گروه پزشکی رویم. به‌هرحال با پیشنهاد ایشان و قبول آن از جانب من، پرونده تحصیلی خود را از دانشکده علوم (ضلع شرقی) دانشگاه گرفتیم و به دانشکده پزشکی (ضلع شمالی) دانشگاه تهران بردیم و در رشته مامایی ثبت‌نام کردیم. در آن زمان رشته مامایی در مدرسه عالی مامایی که تحت نظر دانشکده پزشکی بود، آموزش داده می‌شد. دوست من‌بعد از یک هفته آمدن به کلاس‌های رشته مامایی پشیمان شد و به رشته قبلی بازگشت؛ اما من نمی‌دانستم چکار کنم. برای هر دو رشته استخاره کردم، هر دو استخاره بسیار عالی درآمد. پدرم موافق با رشته مامایی و مادرم موافق با رشته زمین‌شناسی بود زیرا می‌گفت یک سال در آن درس‌خوانده‌ام بهتر است که هدر نرود و نیز می‌گفت که من مناسب برای کار بیمارستانی نیستم و در ضمن رشته مامایی فوق‌لیسانس و دکترا نداشت. به‌هرتقدیر دیدم خداوند از من توقع دارد که خودم این تصمیم مهم زندگی‌ام را بگیرم و من با توجه به علاقه زیاد به رشته زمین‌شناسی و بی‌اطلاعی نسبت به رشته مامایی، صرفاً به دلیل خدمت‌رسانی در حوزه سلامت مردم، در رشته مامایی ماندم که خیلی هم برایم سخت بود. یادم می‌آید آن زمان‌ها که برای نماز جمعه به دانشگاه تهران می‌آمدم چشمم که به پنجره کلاسمان در دانشکده علوم می‌افتاد، اشک در چشمم جمع می‌شد. تقریباً چهار سال طول کشید که این حالت در من از بین رفت و من با رشته مامایی کنار آمدم. پس از اتمام کارشناسی با دوست همکلاسی مامایی‌ام قرار گذاشتیم که به طرح برویم و آن خدمتی را که دنبالش بودیم انجام دهیم و ادای دین کنیم.
در همین دوران، برخی از همکلاسی‌ها برای پذیرش در مقطع کارشناسی ارشد مامایی در تنها دانشگاه کشور که این مقطع را داشت یعنی دانشگاه تربیت مدرس ثبت‌نام کرده بودند. آن‌ها یک کپی از فرم روزنامه را برایم آوردند و پیشنهاد کردند که من هم ثبت‌نام کنم و من هم انجام دادم. در آن زمان به دلیل جدا شدن آموزش گروه پزشکی از وزارت علوم و رفتن به وزارت بهداشت، بخش کوچکی از رشته‌های گروه پزشکی در دانشگاه تربیت مدرس باقی‌مانده بود که هنوز هم مانده‌اند ازجمله رشته مامایی. دانشگاه تربیت مدرس تنها دانشگاه آن زمان بود که مقطع ارشد مامایی در آن تصویب‌شده بود و سه چهار سالی بود که به تعداد انگشت‌شمار دانشجو می‌پذیرفت. به‌هرحال ماجرا این‌گونه رقم خورد که از بین دوستانم در آن سال من تنها کسی بودم که در مقطع کارشناسی ارشد مامایی پذیرفته شدم. به‌غیراز من در کل پنج نفر دیگر از پنج استان دیگر کشور در ارشد مامایی پذیرفته‌شده بودند. درهرصورت من در کارشناسی ارشد ثبت‌نام کردم و واحدهای ترم یک را اخذ کردم ولی در روز شنبه‌ای که قرار بود سر کلاس بروم، رفتم طرح نیروی انسانی. بااینکه در ارشد قبول‌شده بودم به دلم نبود درس بخوانم. به نظرم می‌آمد که اول باید دین خود را ادا کنم و به‌عنوان ماما خدمت کنم و بعد اگر لازم شد درس بخوانم. البته لازم به ذکر است که خانواده‌ام نیز از قبولی من در ارشد مامایی خبر نداشتند.

طرح خود را در کجا و چگونه گذراندید؟
همان‌طور که گفتم تحصیل در مقطع ارشد را رها کردم و به اداره طرح مراجعه کردم. در آن زمان برای 24 استانی که بود نیروی ماما لازم داشتند. همه استان‌ها قرعه‌کشی بود و از میان داوطلبان به‌قیدقرعه تعداد لازم را انتخاب می‌کردند. بااین‌حال که در آن زمان کشور در جنگ بود و پنج استان منطقه جنگی به‌حساب می‌آمدند، اما استان ایلام از میان آن‌ها به‌صورت داوطلبی نیرو می‌پذیرفت که البته کسی هم داوطلب آن نشد. بنده چون برادر کوچک‌ترم هم مفقودالاثر شده بود (البته بعدها در صلیب سرخ ثبت‌نام شد و با آزادگان در سال 1369 به ایران بازگشت) تصمیم داشتم که حتماً دریکی از استان‌های جنگی طرحم را بگذرانم و چون استان ایلام قرعه‌کشی نداشت و داوطلبی بود، من به‌عنوان تنها فرد، داوطلب شدم و برای همان‌جا معرفی‌نامه گرفتم. سپس به ایلام رفتم و در حین راه متوجه شدم که ایلامی وجود ندارد. به علت بمباران‌های متعدد شهر تعطیل بود وادارات هرکدام به یکی از دهات منتقل‌شده بودند. من نیز به گله جار (5 کیلومتری ایلام) رفتم که بهداری آن زمان در آنجا مستقرشده بود. به‌هرحال چون ایلامی وجود نداشت هر چه اصرار کردم برای ایلام به من گفتند که باید بروم به دره شهر، اتفاقاً دره شهر هم که رفتم درست کمی قبل‌تر برای اولین بار بمباران‌شده بود و کسی در شهر نبود و همه به دهات اطراف رفته بودند و من نیز محل خدمتم در اولین روستای نزدیک به دره شهر یعنی اسدآباد و در یک‌خانه بهداشت بود.
مدت یک ماه در آنجا بودم تا این‌که شهر امن‌وامان شد و به مرکز داخل شهر منتقل شدیم. در آن موقع فقط پزشکان بنگلادشی و هندی بودند و خیلی پزشک ایرانی نداشتیم. یادم می‌آید که پزشک مرکز ما از روی کاپشن مراجعین، گوشی می‌گذاشت و نسخه‌های آماده از قبل نوشته‌شده حاوی آمپول‌های ویتامین ب دوازده و ب کمپلکس در کشوی میزش داشت و به بیماران می‌داد. ازآنجاکه داوطلبی به ایلام رفته بودم می‌توانستم نیمه دوم طرح خود را که یک‌ساله بود، در هر شهر دیگری که خودم می‌خواستم بگذرانم. به‌هرحال ماجراهای پرنشیب‌وفراز و فراز دره شهر بدون داشتن پزشک و نبودن بیمارستان (اولین بیمارستان نزدیک ما در استان بغلی یعنی بیمارستان عشایر خرم‌آباد بود) با هر سختی‌ای بود گذشت. تا این‌که در ششم مرداد آن سال وقتی‌که به اخبار تلویزیون گوش می‌دادم، خبر از کشتار حاجیان در مکه توسط آل سعود را دادند که پدر و مادر من هم در آن سال به مکه رفته بودند و من با تلفن با آن‌ها خداحافظی کرده بودم. با شنیدن خبر سریع به مخابرات دره شهر رفتم و با تماس با خانه متوجه نگرانی و بی‌خبری خواهرانم از والدینم شدم و باآنکه در فکر تمدید طرحم بودم، اما ترخیصی خود را از ایلام گرفتم و به تهران و خانه بازگشتم. خوشبختانه بعد از چند روز بی‌اطلاعی، بالاخره پدرم با ما تماس گرفت و از سلامتی خود و مادرم ما را باخبر کرد. پس از بازگشت والدینم و برگزاری مراسمات استقبال و پذیرایی از مهمانان در جلسات متعدد، بر آن شدم که به ادامه طرحم بروم و با مراجعه به اداره طرح، شهر قم را برای باقیمانده طرحم انتخاب کردم.
در قم نیز سه چهار روز پشت‌هم شیفت‌های سنگین لانگ و شب‌کاری در زایشگاه ایزدی می‌دادم تا بتوانم سه روز در هفته به تهران آمده و در خانواده‌ام باشم. در شهر قم نیز بااینکه در بیمارستانی کار می‌کردم که وسط شهر بود و شش متخصص زنان داشت، شرایط کاری مامایی به‌هیچ‌وجه خوب نبود. در طی مدت‌زمانی که در آنجا بودم نیز اتفاقاتی افتاد که من را به این نتیجه رساند که رشته مامایی چقدر مظلوم است. اگر کار خوب کند و جای پزشک متخصص کار کند کسی نمی‌فهمد و تشکری نمی‌کند ولی اگر خدای‌نکرده اشتباهی کند یا اصولاً مشکلی برای مراجعی پیش آید چقدر دیوارش کوتاه است و نمی‌تواند از خودش دفاع کند. حتی مامایی در آن زمان باوجود داشتن مقطع کارشناسی، شرح وظیفه مناسب مصوبی نداشت. لذا دیدم در این آشفته‌بازار، آن کاری را که نمی‌توانم انجام دهم همانا خدمت کردن است؛ زیرا اصولاً پایه اولیه مناسبی برای ارائه خدمات درست به مادران وجود نداشت. ازآنجا بود که تصمیم گرفتم برای این آشفته‌بازار و هرج‌ومرج حرفه‌ای فکری بکنم. به خودم گفتم خداوند حتماً از این‌که مرا به وادی رشته مامایی انداخته است، منظوری داشته و وظایفی را به گردنم انداخته و من باید آن‌ها را انجام دهم.
 
از ویژگی‌های شخصیتی خود برای ما صحبت کنید؟
البته بهتر است دیگران در مورد ویژگی‌های ما نظر دهند؛ اما دو ویژگی اساسی که خودم به آن معتقدم و دیگران هم به آن اذعان دارند، ظلم‌ستیزی و حق‌طلبی یا عدالت‌طلبی من و نیز شخصیت مصلح اجتماعی بودن من است. از دیگر مواردی که زیاد از دوستان همکاران شنیده‌ام صداقت و شفافیت بنده است. یک کوچولو هم قدرت رهبری و تهییج کردن، نکته‌سنجی و پیش‌بینی آینده؛ اما نظر دانشجویان نسبت به بنده آن‌هم در اواخر کلاس در سال‌های متمادی این حرف مشترک است که می‌گویند استاد چقدر انرژی‌دارید خسته نمی‌شوید؟ بنابراین شاید بشود گفت من کارهایم را تا آخر باانرژی انجام می‌دهم. البته همه‌اش هم خوب نیست باز از مواردی که دوستان زیاد به من تذکر می‌دهند این است که کمتر حرص‌وجوش بخور به‌سلامتی ات ضرر می‌زنی یا خیلی ایده آل طلب هستی. البته یک‌چیزهایی هم شخصیتی است. بر اساس تیپ‌های شخصیتی اینیاگرام من تیپ یک هستم.
 
برای کمک به ارتقاء رشته مامایی در کشور چه خدماتی توسط شما انجام‌گرفته است؟
بعد از گذراندن طرح و آگاهی به شرایط نامساعد حرفه مامایی در مراکز دوره‌افتاده و نیز در بیمارستان‌های شهری، به نظرم رسید که وقت آن است که با گرفتن مدرک بالاتر در رشته به دنبال ایجاد زیرساخت‌های لازم برای یک‌رشته تمام‌عیار باشم. با اطلاعات اندکی که از کشورهای پیشرفته داشتم می‌دانستم که شرایط و جایگاه مامایی در آنجا شبیه کشور ما نیست. لذا مجدداً در آن سال در امتحانات کارشناسی ارشد مامایی دانشگاه تربیت مدرس شرکت کردم و خوشبختانه برای دومین بار قبول شدم. این بار باانگیزه وارد این مقطع شدم. در همان ترم اول دانشجویی مطلع شدم، این مقطع یعنی کارشناسی ارشد مامایی در وزارت بهداشت مصوب نیست و صرفاً در وزارت علوم مصوب است. با خود گفتم به‌هرحال فارغ‌التحصیلان آن‌که باید در وزارت بهداشت‌کار کنند، مگر می‌شود در وزارت بهداشت مصوب نباشد. این بود که به دنبال تصویب مقطع کارشناسی ارشد در وزارت بهداشت رفتم. با مراجعه به وزارت بهداشت متوجه شدم که برنامه ارشد مامایی چند سال است که در شاخه برنامه‌ریزی پرستاری و مامایی که آن زمان یکی بود، متوقف مانده است تا واحدهای پیش‌نیازی برای آن نوشته شود تا پرستاران بتوانند ارشد مامایی بخوانند. رشته پرستاری خود چند سالی بود که مقطع کارشناسی ارشد با پنج گرایش داشت. بااطلاع یافتن از این موضوع، قضیه را از طریق اطلاع‌رسانی به دانشجویان ارشد مامایی دانشگاه تربیت مدرس و نیز همکلاسی‌های کارشناسی‌ام که چند نفر آن‌ها درهمان دانشگاه تهران به‌عنوان مربی طرح خود را گذرانده بودند و به‌عنوان مربی استخدام‌شده بودند، پیگیری کردم و با گرفتن امضاء از آن‌ها و مکاتبه با معاون آموزشی وقت وزارت بهداشت، دکتر نوحی و تلاش پیگیر و همه‌جانبه موفق به تصویب مقطع کارشناسی ارشد مامایی با دو گرایش آموزش مامایی و بهداشت مادر و کودک در وزارت بهداشت و آن‌هم صرفاً برای خود کارشناسان مامایی شدیم. فکر کنم تقریباً این کار یک سال به طول انجامید و در آذر یا دی‌ماه سال 68 ارشد مامایی تصویب شد و بدیهی است که اولین دوره آن در مهرماه 69 در برخی از دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور البته در دانشکده‌های پرستاری و مامایی آن‌ها که پس از جدا شدن رشته‌های گروه پزشکی از وزارت علوم، از ادغام مدارس عالی مامایی و مدارس عالی پرستاری که هر دو تحت پوشش دانشکده پزشکی بودند، به وجود آمده بودند، راه‌اندازی شد. فکر می‌کنم حدوداً در هشت دانشگاه ارشد مامایی ایجاد شد. کار دیگری که به همراه این موضوع موفق شدیم انجام دهیم این بود که توانستیم شاخه برنامه‌ریزی مامایی را از پرستاری جدا و مستقل کنیم که چند سال بعد با عنوان برد مامایی یا همان هیات ممتحنه، برنامه‌ریزی و ارزشیابی مامایی در معاونت آموزشی وزارت بهداشت همانند سایر رشته‌ها به فعالیت پرداخت که تاکنون نیز مشغول فعالیت است و نمایندگان مامایی دانشگاه‌های مختلف کشور در آن حضور دارند و به امر تدوین، اصلاح و تصویب کوریکولوم مقاطع مختلف رشته و نیز برگزاری امتحانات کشوری مقاطع مختلف و نظارت و بازدید از مراکز مختلف آموزش مامایی در دانشگاه‌های علوم پزشکی و دانشگاه آزاد می‌پردازد. بنده به‌غیراز درخواست تأسیس آن از معاون آموزشی وقت دکتر نوحی که در بهمن‌ماه 1368 انجام شد، به مدت 25 سال تا سال 1393 در آن عضویت داشتم.

چه مشکلاتی برای رشته مامایی وجود داشت؟
مشکل دیگری که برای رشته مامایی وجود داشت این بود که باوجودی که رشته مامایی از سال 1324 دارای انجمن بود، اما پس از انقلاب پرونده انجمن مامایی درواقع هیات مدیره آن چندین بار از طریق وزارت کشور رد شده بود و لذا انجمن حرفه‌ای به شکل قانونی نمی‌توانست از حقوق حرفه مامایی در مجامع مختلف دفاع کند. کار دیگری که احساس کردم باید به‌عنوان یک کار زیرساختی انجام شود، احیای انجمن حرفه‌ای مامایی بود، لذا به دنبال تماس با برخی از ماماها در مراکز آموزشی و بیمارستان‌ها و نیز ماماهای مطب دار تصمیم گرفتم که اگر خدا بخواهد، انجمن مامایی مجدداً با هیات مؤسس و مدیره جدید زیر نظر وزارت کشور، تأسیس شود. لذا با مراجعه به وزارت کشور در خیابان فاطمی و گرفتن نسخه‌ای از اساسنامه انجمن‌ها و پرسش از نحوه راه‌اندازی انجمن صنفی، در همان کسوت دانشجویی موفق شدم با تشکیل جلسات متعدد در دانشگاه تربیت مدرس و دعوت از ماماها از مراکز مختلف و با کمک برخی از دانشجویان مامایی سال بالایی خود، اول به‌عنوان هیات مؤسس و سپس به‌عنوان هیات مدیره جمعیت مامایی ایران را راه‌اندازی کنم که هنوز هم مشغول فعالیت است. درواقع سال 1369 موفق شدیم به‌صورت رسمی ثبت شویم و پروانه کار دریافت کنیم و فعالیت‌های صنفی و حرفه‌ای را که چندین سال متوقف مانده بود، مجدداً از سر بگیریم.
راه‌اندازی این انجمن درواقع سرمنشأ بقیه کارهای خیری شد که برای مامایی انجام دادیم. ازجمله این‌که متوجه شدیم مامایی باوجوداینکه قدمت آکادمیک دارد و حضورش در آموزش عالی به‌عنوان یک‌رشته به سال 1298 برمی‌گردد و از همان سال یکی از شاخه‌های مدرسه طب بوده است، اما با داشتن مقاطع کاردانی و کارشناسی و در چند سال اخیرتر مقطع ارشد، شرح وظایف مناسبی برایش وجود ندارد. انجام خدمت برای مردم بدون شرح وظایف مشخص و مناسب قانونی، همان چیزی است که مانع خدمت‌رسانی صحیح می‌شود. همان چیزی است که مانع دفاع از هویت و جایگاه حرفه‌ای می‌شود و همان چیزی است که مانع از وجاهت علمی، قانونی و حقوقی می‌شود. ازاین‌رو با مراجعه به وزارت بهداشت متوجه شدیم که مسائلی نظیر تصویب شرح وظیفه زیر نظر اداره پرستاری و مامایی وزارت بهداشت (در آن موقع امور رشته‌های پرستاری و مامایی هر دو در یک اداره رسیدگی می‌شد که از مجموعه ریاست و کارکنان آنجا فقط یکی ماما بود، بدیهی بود که آن فرد هم نمی‌رسید کار خاصی برای رشته مامایی انجام دهد) و لذا با درخواست از ریاست آن اداره، خواهان دعوت از ماماها از مراکز مختلف و نیز درنهایت از متخصصین زنان، شدیم تا شرح وظیفه مناسب برای کارشناسی مامایی نوشته شود. بالاخره با پیگیری و تشکیل جلسات متعدد به نظرم در طی یک تا یک و نیم سال حدود 15 تا 20 جلسه برگزار شد و بالاخره موفق به نوشتن شرح وظایف شدیم؛ اما متأسفانه در ادامه کار، ریاست اداره نه‌تنها پیگیری تصویب این شرح وظایف را انجام نداد بلکه آن را کلاً بایگانی کرد. از اتفاقات دیگری که در آن زمان رخ داد این بود که اداره پرستاری و مامایی به دنبال تصویب قانون پنج سال بخشودگی کاری برای پرستاران بود که با 25 سال خدمت به‌عنوان 30 سال خدمت بازنشسته شوند و حقوق‌بگیرند. در همان موقع درخواست ماماها از این اداره این بود که این کار برای رشته مامایی هم که کار سختی در زایشگاه‌ها دارد انجام شود و آن‌ها نیز این امر را قبول کردند؛ اما متأسفانه در زمان تصویب در مجلس و پس از قرائت آن از تریبون مجلس، متوجه شدیم که این قانون فقط برای کادر پرستاری تصویب‌شده است و نه برای مامایی. این دو اتفاق رخ‌داده نشان داد که اداره پرستاری و مامایی به دنبال حل مشکلات مامایی نیست و یا به دلیل نداشتن کارکنان لازم مامایی نمی‌تواند به دنبال حل مشکلات مامایی باشد. لذا من و دیگر اعضای هیات مدیره جمعیت مامایی تصمیم گرفتیم که با مراجعه به معاونت درمان وقت وزارت بهداشت دکتر کلانتر معتمد، درخواست کنیم که اداره مامایی از اداره پرستاری جدا شود و با داشتن رئیس و کارکنان خاص خود بتواند پیگیر موارد مرتبط با حرفه مامایی در وزارت بهداشت باشد. البته بعد از مدت‌ها مخالفت به‌هرحال با همکاری دسته‌جمعی و گرفتن طوماری از امضاهای ماماهای سراسر کشور و ارائه آن به وزارت بهداشت موفق شدیم که در سال 1370 اداره مامایی را زیر نظر معاون درمان وزارت بهداشت راه‌اندازی کنیم که خوشبختانه تاکنون مشغول به فعالیت است.
از دیگر کارهایی که از طریق جمعیت مامایی و با همکاری اداره مامایی موفق به انجام آن شدیم این بود که در سال 1371 توانستیم، روز جهانی مامایی را که تازه در سطح بین‌المللی تصویب‌شده بود، تصویب کنیم. خوشبختانه از آن سال تاکنون در 15 اردیبهشت مترادف با 5 ماه می، مراسم بزرگداشتی برای ماماها در سراسر کشور و نیز در وزارت بهداشت برگزار می‌شود و به ماماهای نمونه جوایزی اهدا می‌گردد.
 
برای ادامه فعالیت‌های رشته مامایی چه فرآیندهایی را دنبال کردید؟
در ادامه راه فعالیت‌های حرفه‌ای، متوجه شدیم که داشتن صرفاً شرح وظایف برای هویت قانونی، علمی و حرفه‌ای کافی نیست و باید هر فردی که دارای مسئولیت و شرح وظیفه مستقل در گروه پزشکی است، پس از فارغ‌التحصیلی ثبت قانونی شود یا کد فعالیت حرفه‌ای را دریافت کند تا بتواند در حوزه شرح وظایفش خدمت کند. لذا مشکل بعدی که سر راه حرفه مامایی وجود داشت نداشتن نظام مامایی بود تازه بعدازآن می‌شد از شرح وظایف مصوب برای حرفه حرف زد. ازآنجاکه بدیهی بود باوجود نظام پزشکی که شامل رشته‌های پزشکی، داروسازی، دندانپزشکی و دکترای علوم آزمایشگاهی می‌شد و دیگر هیچ رشته دیگری از گروه پزشکی در آن زمان نظام نداشت، به رشته مامایی که رشته‌ای صرفاً زنانه و دارای کاردان و کارشناسی و تعداد بسیار اندکی کارشناس ارشد بود، به‌طور مستقل نظام مامایی نخواهند داد، بر آن شدیم که به عضویت نظام پزشکی درآییم. لذا با کمک از کمیسیون بهداری وقت مجلس در سال 1375 که دکتر شهاب‌الدین صدر ریاست آن را به عهده داشتند و پروین سلیحی عضو آن بود که خودشان ماما بودند و نیز با کمک از شورای انقلاب فرهنگی به‌ویژه مریم خزعلی که عضو آن شورا بودند و نیز با فراهم آوردن مستندات از کشورهای دیگر در خصوص عضویت ماماها در نظام‌های قانونی و همچنین با تماس با نمایندگان زن وقت مجلس شورای اسلامی و نیز دیگر نمایندگان، خوشبختانه توانستیم حرفه مامایی را به عضویت نظام پزشکی درآوریم. از آن به بعد بود که موفق شدیم برای حرفه مامایی شرح وظایف مصوب در نظام پزشکی تدوین کنیم و آن را در وزارت بهداشت نیز به تصویب رسانیم. همچنین چند سال بعدازآن به همراه دیگر دوستان و همکاران به‌عنوان هیات مؤسس و سپس هیات مدیره انجمن علمی مامایی را زیر نظر وزارت بهداشت تأسیس کردیم که هنوز هم مشغول فعالیت است.
مشکل دیگری که برای حرفه مامایی وجود داشت، نبود یا کمبود فعالیت‌های علمی و پژوهشی مرتبط با رشته و لذا نداشتن پشتوانه کافی علمی برای عرصه خدمات مرتبط با مامایی بود. با بررسی وضعیت آموزشی مامایی در دیگر کشورها و تحقیقات علمی و مجلات علمی در سطح بین‌المللی متوجه شدیم که رشته مامایی در برخی از کشورهای پیشرفته به‌غیراز مقطع ارشد، دارای مقطع دکتراست و اصولاً مقاطع ارشد و به‌ویژه دکترا هستند که در فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی رشته و حرفه مامایی فعالیت می‌کنند. ازاین‌رو، بر آن شدیم که مقطع دکترا را به‌عنوان معلم و پژوهشگر رشته و حرفه راه‌اندازی کنیم. البته این‌یکی دیگر از آن‌کارهای سخت بود که اصطلاحاً کار حضرت فیل بود. البته این شوخی است همه کارهایی که برای حرفه مامایی به‌عنوان فراهم آوردن زیرساخت‌های یک حرفه واقعی انجام دادیم کارهای سختی بود که جز به توفیق الهی انجام نشد و من از این حیث بسیار شاکر خداوند هستم که من را در مسیر انجام این کارها قرارداد و درنهایت کمک کرد تا موفق شویم.
به‌هرحال این قلم آخر یعنی تصویب مقطع دکترا برای مامایی کاری بود که 14 سال به طول انجامید؛ زیرا اصولاً بسیاری از مسئولان معتقد نیستند که رشته‌های غیرپزشکی در حوزه سلامت، باید دارای مقطع دکترا باشند و نیاز دارند که از حرفه خودشان معلم یا استاد دانشگاه و پژوهشگر داشته باشند. خلاصه سه دولت و سه مجلس به طول انجامید که ما با کمک کمیسیون بهداشت در مجلس سوم، توانستیم وزارت بهداشت یا بهتر بگویم وزیر را متقاعد کنیم تا دکترای بهداشت باروری را برای مامایی تصویب کند که در اواخر تیرماه یا اوایل مردادماه 1384 تصویب شد. البته مشکل وزیر نبود، اصولاً بقیه افرادی بودند که در مسیر این تصویب در وزارت بهداشت قرار داشتند. نام مقطع دکترا نیز خود ماجرای دیگری دارد و آن این است که از سال 70 تا 72 ما با الگو گیری از دیگر کشورهای پیشرفته کوریکولوم دکترای مامایی را نوشتیم و به وزارت بهداشت ارائه کردیم ولی مسئولان آموزشی وقت وزارت بهداشت در آن زمان به ما گفتند «ما بنا نداریم به کلمه مامایی، دکترا دهیم». این‌یکی از مواردی بود که به نظرم بی‌عدالتی بزرگی بود و ما هرچه کردیم به دربسته زدیم و موفق نشدیم. آخر گفتیم نمی‌شود که یک‌رشته امکان ادامه تحصیل و رسیدن به درجه اجتهاد علمی را نداشته باشد. تا این‌که به کمک معاونت بهداشتی وزارت بهداشت، قرار شد که دکترای رشته بهداشت باروری راه‌اندازی شود و معاونت بهداشتی فارغ‌التحصیلان رشته مامایی را دارای بیشترین صلاحیت پذیرش در این رشته دانست که با معاونت آموزشی و معاونت درمان وقت نیز مطرح و از آن پشتیبانی کرد. البته یکی از شاخه‌های کارشناسی ارشد رشته بهداشت و پزشکان عمومی هم می‌توانند در این رشته تحصیل کنند؛ اما باوجوداینکه خود وزارت بهداشت پیشنهاد این دکترا را برای رشته مامایی داده بود و بلافاصله کوریکولوم آن توسط برد مامایی با کمک از نمایندگان معاونت بهداشتی و معاونت درمانی وزارت بهداشت به مدت دو سال تدوین شد و از کوریکولوم دانشگاه‌های بزرگ به‌ویژه دانشگاه جان هاپکینز برای نوشتن آن استفاده شد، اما خود وزارت بهداشت یا بهتر بگویم برخی از افراد در وزارت بهداشت، بزرگ‌ترین مانع تصویبش شدند، به‌طوری‌که تصویب آن از سال 74 تا 84 به طول انجامید. سرانجام در سال 1385 به دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور ابلاغ شد. خوشبختانه، بعدازآن یکی از فعالیت‌های بنده راه‌اندازی مقطع دکترا در دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود که درزمانی که خانم دکتر وحید دستجردی ریاست دانشکده را به عهده داشتند و این امر را به بنده محول کردند، انجام شد. همچنین در طی همان سال‌ها دربرد مامایی سه گرایش دیگر علاوه بر دو گرایش قبلی برای کوریکولوم کارشناسی ارشد مامایی تدوین و تصویب شد که در سال 89 موفق شدم این سه گرایش جدید را نیز در دانشکده در گروه مامایی راه‌اندازی کنم. بعد از گذشت چند سال از تصویب رشته دکترای بهداشت باروری ما به نیاز قبلی خود بازگشتیم که هنوز خلأ آن احساس می‌شد و آن‌هم یک فرد معلم بالینی ماهر بود که دارای دکترای مامایی باشد و بتواند تنه اصلی رشته را از این حیث حمایت کند؛ زیرا رشته بهداشت باروری به‌هرتقدیر محتوای بهداشتی داشت و کارهای عملی آن بهداشتی بود و ربط به زایمان نداشت. ازاین‌رو با کمک گرفتن از کوریکولوم دیگر کشورها، کوریکولوم دکترای مامایی و سلامت زنان را تدوین کردیم که نهایتاً با برطرف کردن موانع توانستیم آن را بانام دکترای مامایی در سال 1392 تصویب کنیم و اولین دوره دانشجویان آن را در دانشگاه‌های علوم پزشکی تبریز و اهواز بگیریم که البته با چالش‌هایی در اجرا روبروست؛ زیرا متأسفانه در کشور ما بخش زایمان طبیعی، کم‌خطر و فیزیولوژیک از بخش زایمان‌های پرخطر جدا نیست. در کشورهای پیشرفته این دو بخش زایمان از هم جدا هستند و مسئولیت بخش زایمان کم‌خطر و فیزیولوژیک در دست ماماهاست و مسئولیت بخش زایمان پرخطر در دست متخصصین زنان است. گرچه در همان بخش زایمان پرخطر هم ماماها زایمان طبیعی را انجام می‌دهند.
 
از مهم‌ترین فعالیت‌های اجرایی که بر عهده داشتید، برای ما بفرمایید؟
در طی 26 سال و نیم سابقه کاری خود، بیشترین فعالیت اجرایی که به عهده داشتم مدیر گروهی بوده است که در سال‌های 78 تا 90 به‌غیراز 2 سال، مدیر گروه مامایی بودم مجموعاً 11 و نیم سال. بعدازآن در مقطع دکترا پذیرفته شدم و یک سال پس از اتمام مقطع دکترا و بازگشت به کار، مجدداً با تائید مسئولین ذی‌ربط، توسط همکارانم به‌عنوان مدیر گروه انتخاب شدم و در حال حاضر یک و نیم سال است که مدیر گروه هستم. همچنین عضویت در شورای پژوهشی دانشکده از سال 78 تا 90 و سپس از سال 97 تاکنون و شورای آموزشی و شورای تحصیلات تکمیلی دانشکده در سال‌های قبل و در دو سال اخیر، از دیگر فعالیت‌های بنده است. البته در وزارت بهداشت هم در بخش نظارت و ارزشیابی و نیز در مرکز مطالعات چند سالی همکاری داشتم. در رتبه‌بندی دانشگاه‌های علوم پزشکی از حیث رشته‌های مختلف، در بخش رتبه‌بندی مامایی مشارکت داشتم. به مدت 25 سال هم عضو برد مامایی بودم و در طی آن از دانشگاه‌های زیادی بازدید کردم. در دو نوبت مسئول بازنگری کوریکولوم مامایی از سوی معاونت آموزشی وزارت بهداشت بودم. در تدوین کوریکولوم مقطع ارشد مامایی و گرایش‌های جدید آن و کوریکولوم های دکترای بهداشت باروری و دکترای مامایی مشارکت داشتم. اخیراً هم در بازنگری کوریکولوم دکترای بهداشت باروری مشارکت داشتم. دو بار هم مسئول راه‌اندازی و اجرای ارزیابی درون گروه مامایی بودم. در فعالیت‌های خارج از دانشگاه نیز علاوه بر عضوهیات مؤسس، به مدت بیست سال نایب‌رئیس جمعیت مامایی و ده سال نایب‌رئیس انجمن علمی مامایی بودم. همچنین در دوره‌هایی نیز در تدوین شرح وظایف مامایی با نظام پزشکی و وزارت بهداشت همکاری داشتم. از فعالیت‌های دیگرم همکاری در کمیسیون‌های بدوی سازمان نظام پزشکی در پرونده‌های مامایی بوده است.
 
در خصوص کسب افتخارات و جوایز خود بفرمایید؟
البته ازنظر من بزرگ‌ترین افتخار انسان، توفیق خدمت است و فکر می‌کنم هنوز آن طوری که شایسته است نتوانسته‌ام به این توفیق به‌طور تمام و کمال دست پیدا کنم و راه زیادی در پیش دارم، تازه اگر خداوند عمری داد. به نظرم توفیق خدمت چیزی است که خداوند نصیب انسان می‌کند و بدیهی است که این روزی را به کسی می‌دهد که از خود شایستگی و ظرفیت نشان دهد. به‌شدت معتقدم که خداوند کارهایی را که می‌خواهد انجام دهد، دستش را از آستین افرادی که می‌خواهد درمی‌آورد. خوشا به حال آنان که آستین خدا باشند. برای همین است که به قول امام خمینی (ره) ما مأمور به انجام‌وظیفه و تکلیف هستیم و نه نتیجه. این‌که کار و فعالیت ما نتیجه‌بخش و موفقیت‌آمیز باشد از جانب خداست.
خداوند هم نیت خیر و عمل صالح را اثربخش می‌کند و آن‌هم در موعد مقرر خودش. لذا در انجام امور صبر هم لازم است. چیزی که من در جوانی نداشتم و در میان‌سالی به آن رسیدم؛ اما اگر بخواهم منظور نظر سؤال شمارا پاسخ دهم، می‌توانم به موارد زیر اشاره‌کنم.
- انتخاب به‌عنوان مامای نمونه کشوری از سوی سازمان نظام پزشکی کشور در سال 1379 (اول شهریور)
- انتخاب به‌عنوان مامای نمونه از سوی دانشگاه علوم پزشکی تهران و معرفی به وزارت بهداشت برای مامای نمونه کشوری در سال 1382 (اردیبهشت)
- انتخاب به‌عنوان مامای نمونه در سطح دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1386(اردیبهشت)
- انتخاب به‌عنوان مامای نمونه کشوری از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در سال 1393 (اردیبهشت)
- انتخاب به‌عنوان پیش‌کسوت نمونه مامایی در پانزدهمین کنگره بین‌المللی زنان و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران 1395

چه دستاوردهایی تاکنون نصیب شما شده است؟
دستاوردهایی که شاید بتوان آن‌ها را مهم تلقی کرد عبارت‌اند از:
- تأسیس یا احیای انجمن صنفی مامایی بانام جمعیت مامایی ایران تحت نظر وزارت کشور
- تصویب و راه‌اندازی مقطع کارشناسی ارشد مامایی در کشور درواقع در وزارت بهداشت
- ایجاد یا راه‌اندازی شاخه برنامه‌ریزی مامایی که بعداً برد مامایی یا همان هیات ممتحنه، برنامه‌ریزی و ارزشیابی مامایی و سلامت باروری نام گرفت در معاونت آموزشی وزارت بهداشت
- ایجاد یا راه‌اندازی اداره مامایی در معاونت درمان وزارت بهداشت
- تصویب روز جهانی ماما در ایران (15 اردیبهشت یا 5 ماه می)
- به عضویت درآوردن حرفه مامایی در قانون نظام پزشکی از طریق مجلس شورای اسلامی
- تدوین و تصویب شرح وظایف مامایی در کشور از طریق سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت
- تأسیس انجمن علمی مامایی ایران تحت نظر وزارت بهداشت
- تصویب کوریکولوم و راه‌اندازی دکترای بهداشت باروری برای رشته مامایی در وزارت بهداشت
- تصویب کوریکولوم و راه‌اندازی دکترای مامایی برای رشته مامایی در وزارت بهداشت
البته بدیهی است که انجام این کارها به‌تنهایی از یک نفر ساخته نیست و همه این فعالیت‌ها و دستاوردها مرهون تلاش زیاد دوستان و همکاران بسیار عزیز و صمیمی بنده است. گرچه تعداد آن‌ها زیاد است فقط برخی از آن‌ها را نام می‌برم. خانم دکتر نجمه تهرانیان و خانم ارمغان از تربیت مدرس، خانم دکتر فاطمه ناهیدی (یکی از چهار اسیر جنگی زن) از شهید بهشتی، شهلا خسروی از دانشگاه خودمان و وجیهی از تأمین اجتماعی و شاه‌محمدی و دکتر بابایی در وزارت بهداشت.

از دستاوردهای دوران مدیریت در گروه مامایی و بهداشت باروری بفرمایید؟
- راه‌اندازی دکترای بهداشت باروری در گروه مامایی دانشکده پرستاری و مامایی
- راه‌اندازی سه گرایش جدید کارشناسی ارشد مامایی در گروه مامایی دانشکده پرستاری و مامایی
البته شاید مهم‌ترین دستاورد من در دانشگاهمان جلب اعتماد مسئولان و همکاران باشد که از در 13 سال انتخاب به‌عنوان مدیر گروهی خلاصه می‌شود یعنی درست نیمی از سال‌های کاری من در دانشگاه و لذا جا دارد همین‌جا از مسئولان دانشکده و دانشگاه و نیز همکارانم به خاطر این اعتماد تشکر کنم. ازآنجاکه در کار مدیر گروهی هم شما به‌تنهایی کاری نمی‌توانید بکنید، اگر توفیقی هم بوده است به دلیل همکاری صمیمانه و تلاش دلسوزانه اعضای هیات علمی و غیرهیات علمی گروه مامایی و بهداشت باروری و کارکنان اداری دانشکده بوده است که بی‌نهایت از آن‌ها سپاسگزارم و مراتب قدردانی و ارادت خود را تقدیم می‌دارم.
چه برنامه‌ریزی‌ها و اهدافی را در آینده در نظر گرفته‌اید و مایلید چه دستاوردهای دیگری داشته باشید؟
بدیهی است که اهداف ما انتها و خاتمه ندارند. به‌عنوان یک انسان فعال و پویا با برنامه‌ریزی برای اهدافی خاص پس از فعالیت لازم و رسیدن به آن اهداف، اهداف جدید دیگری را باید برنامه‌ریزی کنیم و برای رسیدن به آن‌ها فعالیت کنیم. من هم در این موضوع استثناء نیستم. از دیگر اهداف و برنامه‌ها و یا شاید آرزوهایم بخواهم بگویم موارد زیر است البته تا خدا چه بخواهد:
- راه‌اندازی یک مرکز تحقیقات و یک مجله بین‌المللی درزمینهٔ مامایی و سلامت باروری و نیز راه‌اندازی یک همایش دوسالانه بین‌المللی مامایی
- راه‌اندازی هیات علمی بالینی مامایی در بیمارستان‌های آموزشی دانشگاه و انشاء الله در کشور
- راه‌اندازی مرکز زایمانی برای انجام زایمان فیزیولوژیک و خوشایند همانند کشورهای پیشرفته
- راه‌اندازی دانشکده مستقل برای مامایی و سلامت باروری و بین‌المللی کردن آن
- کسب رتبه اول رضایتمندی مردم از حرفه مامایی و سلامت باروری در میان حرفه‌های دیگر حوزه سلامت و پزشکی
- کسب رتبه برتر مامایی و سلامت باروری در میان دانشگاه‌های علوم پزشکی در کشور و نیز در منطقه و کسب رتبه در میان بیست یا حتی ده مامایی و سلامت باروری اول دنیا
- مرکزیت آموزشی و پژوهشی مامایی و سلامت باروری منطقه، کشورهای اسلامی و قاره (البته مامایی کنفدراسیون بین‌المللی دارد)

چه چیزی را نعمت می‌دانید و چه نعماتی شامل حالتان بوده است؟
نعمت‌ها که بی‌شمارند طوری که توان شکر آن را هرگز نداریم. نعمت اصلی که خداوند به همه ما داده است آمدن به این دنیا و فرصت زندگی کردن و کمال یافتن که بزرگ‌ترین نعمت‌هاست. نعمت بزرگ دیگر که نعمت خیلی بزرگی است، نعمت سلامتی است که خداوند نصیبمان کرده است و گرچه گاهی هم بیماری پیش می‌آید و امتحان الهی است، برخاستن از بستر بیماری هم نعمت دوباره است. پس‌ازآن نعمت والدین و خانواده و خواهران و برادران خوب که خداوند به من عطا کرد. در این راستا می‌توان گفت همسر و فرزندان خوب هم نعمت هستند. از دیگر نعمت‌ها در زندگی هر شخص ازجمله من، نعمت معلمان خوب است. من در زندگی خود معلمان عزیزی داشتم که برخی از آن‌ها الگوی من، درواقع، آموزنده راه و رسم و منش درست، روشنی‌بخش راه زندگی و منشأ و انگیزه‌بخش فعالیت‌ها و موفقیت‌های بعدی من شدند. ازجمله خانم شایگان و آقای عدالت در دبیرستان شرف، خانم طبیب مربی مامایی و آقایان دکتر ملک منصور اقصی و دکتر همایون سمیعی متخصصین زنان در زمان دانشجویی در دانشگاه علوم پزشکی تهران (که دانشجویان مامایی را در آموزش بارداری و زایمان به انترن ها اولویت می‌دادند و به رزیدنت‌های زنان آن را تأکید می‌کردند و می‌گفتند اگر می‌خواهید در زمان اشتغال راحت‌تر کنید باید ماماها کار بلد باشند آن‌ها در تیم شما هستند) و البته در سال‌های اخیرتر (1390)، آقای دکتر سید علیرضا فیض بخش از اساتید دانشگاه صنعتی شریف که آشنایی با مقوله جدید و بسیار جذاب کارآفرینی توسط ایشان برایم اتفاق افتاد که همگی برای من الگوهای بسیار خوب بودند و امیدوارم شاگرد خوب و باقیات‌صالحات برایشان بوده باشم و نیز برای پدر و مادر عزیزم. امیدوارم من نیز در خاطرشان به نیکی باقی‌مانده باشم. از نعمت‌های دیگری که می‌توانم بگویم، قبولی من در کنکور در همان سال اول و پذیرفته شدن در بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین و نام‌آورترین دانشگاه کشور، یعنی دانشگاه تهران بود؛ که البته بخش علوم پزشکی از آن بانام دانشگاه علوم پزشکی بعداً جدا شد و باز از نعمات خوبی که شامل حالم شد، اشتغال در این دانشگاه بزرگ و قطب اول علمی کشور است. یکی دیگر از نعماتی که شامل حال من شده است و خداوند را بسیار شاکرم این است که من همکلاسی‌های خوب، همکاران و دوستان زیادی داشتم و دارم که همه آن‌ها از من بهترند و من از هرکدام از آن‌ها چیزهای زیادی یاد گرفتم. کمتر کسی است که به این تعداد دوست خوب و حامی و طرفدار داشته باشد. هوش و استعدادهایی که خداوند به هر بنده خود می‌دهد و ازجمله آن میزانی که به من عطا کرده است و نیز اجازه و کمک به بهره‌برداری از آن‌ها هم از نعمات بزرگ است که نباید بگذاریم تا ضایع شوند که ناشکری بزرگی است. نعمت دیگری که باید از آن یاد کنم این است که خوشبختانه اکثریت مسئولانی که من در زندگی به در اتاقشان رفتم نیز از اقبال من، اشخاصی بودند که گوش شنوا داشته و سعه‌صدر و پذیرش نسبت به حرف دیگران را داشتند. گرچه که خیلی از آن‌ها در ابتدا مخالفت‌هایی با درخواست‌ها داشتند ولی در انتها قانع شده و موافقت کردند و حتی حمایت و پشتیبانی کردند. چه شخصیت نیک آن‌ها و چه فعالیت‌ها از جانب من و امثال من در این مسیر تأثیرگذار بوده باشد، باز همگی از نعمات الهی هستند زیرا همان‌گونه که گفتم گرچه که در ظاهر کار را ما انجام می‌دهیم اما نتیجه را خدا رقم می‌زند. همچنین، این‌که شما در بین مخالفان خود نیز به‌خوبی یاد شوید هم نعمتی است که خدا به من عطا کرده است و نعمت کمیابی است. مورد دیگری که بتوانم اضافه کنم این نعمت است که من معمولاً از طرف دوستان و حتی غیر دوستان برای انجام کارهایشان مورد مشورت قرار می‌گیرم و نظر بنده را کم‌وبیش می‌پذیرند. خلاصه نعمت‌های زندگی من زیاد است و قابل‌شمارش نیست.

از چه زمانی وارد دانشگاه علوم پزشکی تهران شده‌اید؟
من در سال 1368 که در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت مدرس تحصیل می‌کردم، بورسیه دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه تهران شدم. پس از فارغ‌التحصیلی از اسفند 1371 به‌عنوان عضو هیات علمی گروه مامایی در این دانشکده مشغول فعالیت شدم که تاکنون هم ادامه دارد.

دلیل انتخاب شما به‌عنوان یک زن موفق در دانشگاه چیست؟
البته بنده خود را انگشت کوچک زنان نامی در این دانشگاه هم نمی‌دانم؛ اما شاید شخصیت مصلح اجتماعی داشتن، ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی و سعی در صداقت داشتن و شفاف بودن از ویژگی‌هایی است که دیگران به آن توجه می‌کنند و اهمیت می‌دهند و برایش میدان باز می‌کنند و همچنین فعالیت‌های دائمی بنده در برطرف کردن مشکلات موجود و بی‌تفاوت نبودن من نسبت به اجتماع و محیط اطراف و نهایتاً دستاوردهایی که از آن صحبت شد، شاید دلیل آن باشد. البته پاسخ این سؤال را فکر کنم که شما باید بدهید نه بنده؛ اما چیز دیگری که بازهم نعمت الهی است که نسبت به دیگر زنان نامی شاید بتوانم عرض کنم این است که بنده از آن دسته از زنانی هستم که تلاش‌ها و فعالیت‌هایم به‌واسطه شخص خودم بوده است نه به‌واسطه دختر، خواهر یا همسر یک مرد بزرگ یا معروف و مشهور بودن. هرچند که داشتن مورد اخیر هم برای خیلی‌ها نعمتی است که رشد بهتری را برایشان فراهم می‌کند اگر که بتوانند به‌خوبی بهره‌برداری کنند.

شغل مامایی چگونه شغلی است؟
می‌توانم بگویم که شغل مامایی یک شغل انسانی است. یک شغل عاطفی است. یک شغل حامی دو موجود ارزشمند بی‌پناه و آسیب‌پذیر یعنی مادر و نوزاد بودن است. یک شغل جامعه‌ساز و جامعه سالم ساز است. یک شغل خیلی زیباست. یک شغل زنانه است. یک شغل مادرانه و خواهرانه است. یک شغل رشد دهنده و کمال بخش است. یک شغل دارای چالش و انگیزه‌بخش است. یک شغل ایجاد حس خوب است. یک شغل مقدس است. یک شغل چسبیده به عالم خلقت خداوندی است. یک شغل تقویت‌کننده ایمان به خداوند و نزدیکی به خداوند و خداپسندانه است. یک شغل راضی‌کننده است البته اگر که بگذارند. یک شغل دارای طرفدار و علاقه‌مند در میان مردم دنیا و مورد محبت آن‌ها. به خاطر همین‌ها که گفتم یک شغل غبطه برانگیز برای دیگران است. حتی گاهی یک شغل رقابت برانگیز و سلطه برانگیز برای دیگران است. راستی مامایی قدیمی‌ترین شغل دنیاست و به درازای عمر بشر است. یک شغل تنیده در فولکور مردم و همه جوامع بشری است. یک شغل مستقل و درآمدزا و تائید شده و پسندیده برای زنان در همه مناطق روستایی و شهری در دنیا و در جامعه مردسالار از قدیم‌الایام بوده است. یک شغل تاریخی و با بنیه و محکم است. یک شغل حذف ناشدنی و از بین نرفتنی. یک شغل کامل و ارزشمند. وقتی فکر می‌کنید که احتمالاً مامای یک دانشمند، یک هنرمند، یک فرد نجات‌بخش یا مفید برای اجتماع در آینده هستید کیف می‌کنید. وقتی فکر می‌کنید شما در کنار نقطه پایانی احسن الخالقینی خدا قرارگرفته‌اید ذوق می‌کنید. این بزرگ‌ترین افتخار و نعمت است که خداوند به هرکسی نمی‌دهد. به شما داده چون شمارا برایش انتخاب کرده است. داستان به دنیا آمدن پیامبران و امامان را می‌شنوید و این‌که گاه زنان بزرگ یا فرشتگان الهی وظیفه ماما بودن را برای آن‌ها به عهده داشته‌اند باز خوشحال می‌شوید. بعد از این‌ها که گفتم، قاعدتاً اجازه نمی‌دهید کسی این‌همه نعمت را از دست شما خارج کند و نیز از این‌همه نعمت خود را محروم نخواهید کرد.

به‌عنوان یک عضو هیات علمی چه وظیفه‌ای بر عهده شماست؟
به‌عنوان یک هیات علمی در دانشگاه مشخص است که وظایف متعددی دارم. از وظایفم معلم خوب بودن برای دانشجویان یا همان وظیفه آموزش و نیز تولید علم درزمینهٔ رشته خود یا همان پژوهش است؛ اما یک عضو هیات علمی وظیفه راهنمایی و مشاوره برای دانشجویان همچون مادر یا پدری دلسوز را نیز داراست. این وظیفه‌ای است که باید بیشتر از پیش موردتوجه قرار گیرد. به نظر من وظیفه هیات علمی نسبت به دانشجویان این است که اول انسان بسازد و انسانیت را تعلیم دهد و اخلاق پسندیده را ترویج دهد و نوع‌دوستی و بندگی خدا بیاموزد و سپس به آموزش علمی بپردازد و پژوهش کند.
البته این‌ها که گفتم فقط به حرف نیست بلکه بیشتر به رفتار و عمل من هیات علمی است. درواقع ما صرفاً معلم نیستیم بلکه تربیت‌کننده و پرورش‌دهنده هم هستیم. پس مورد مهم دیگری که مطرح است و من همیشه در کلاس‌ها به دانشجویان می‌گویم این است که معلم موفق و سعادتمند کسی است که دانشجوی بهتر از خودش پرورش دهد. اگر دانشجویی شبیه خود تربیت کند، اجتماع درجا می‌زند و وای به حال معلمی که دانشجویی کمتر از خودش را تربیت کند. پس وظیفه ما این است که دانشجویان بهتر از خود تربیت کنیم؛ اما در رشته ما یعنی مامایی یک نکته مهم مورد غفلت این است که هیات علمی مامایی باید یک هیات علمی بالینی باشد. پس آن چیز دیگری که باید من میرمولایی باشم و اکنون نمی‌توانم به‌طور کافی و وافی باشم یک هیات علمی بالینی است. درواقع، از 30 سال قبل که رشته مامایی از دانشکده پزشکی جدا شد و در دانشکده پرستاری و مامایی قرار گرفت، جایگاه بالینی خود را در بیمارستان‌های آموزشی از دست داد. البته این نقیصه متأسفانه برای رشته پرستاری هم وجود دارد. قاعدتاً رشته مامایی یک‌رشته بالینی است و معلم آن‌هم باید در بالین باشد و علاوه بر آموزش، مشغول ارائه خدمات مستقیم به مردم در حوزه کاری خود باشد. ارائه خدمات به مردم را باید به شیوه‌ای دلسوزانه و صمیمانه انجام دهد تا جایگاه اجتماعی حرفه و دانشگاه نیز بالا رود و برقراری روابط صحیح با مردم و ولی‌نعمت دانستن مردم را به دانشجو یاد دهد. البته این مشکل هیات علمی بالینی نبودن در رشته مامایی مشکلی است که قابل‌حل است فقط یک‌همت والا می‌خواهد. خوشبختانه گروه مامایی و بهداشت باروری درصدد است تا با انجام طرحی در بیمارستان بهارلو به رفع این نقیصه بپردازد. وظیفه دیگر هیات علمی تشخیص و رفع مشکلات و نواقص و کمبودها درزمینهٔ کاری خود در ارتباط با مردم و خدمات گیرندگان است. همچنین می‌توان گفت، وظیفه هیات علمی این است که دانشجوی خود، همکار خود، رشته و حرفه خود، گروه خود، دانشگاه خود و کشور خود را سرآمد کند و این‌گونه است که خود هم ان شاء الله سرآمد می‌شود؛ بنابراین، وظیفه هیات علمی این نیست که فقط خودش سرآمد باشد.

نقش زنان در اجتماع را چطور ارزیابی می‌کنید؟
زنان انسان‌ساز هستند و جامعه‌ساز هستند. به قول امام خمینی از دامن زن، مرد به معراج می‌رود. حیات و بقای جامعه بیش از این‌که بر عهده مردان باشد بر عهده زنان است؛ زیرا مردان وزنان را مادران تربیت می‌کنند و به اجتماع تحویل می‌دهند. سلامت جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی و اخلاقی زنان است که باعث سلامت همه‌جانبه و نشاط و بالندگی اجتماع می‌شود. دلسوزی و عواطف زنانه است که روح خانواده و اجتماع را تلطیف می‌کند. زن و مادر مظهر عشق هستند و عشق را می‌آموزند و عالم بدون عشق معنا و مبنا ندارد. همه افراد شخصیت، هویت، اعتقاد به خدا و دین‌داری، ویژگی‌های انسانی و ... خود را بیش از پدر وامدار مادرانشان هستند و با همین ویژگی‌هاست که سرنوشت اجتماع را رقم می‌زنند. اگر ویژگی‌های پسندیده از مادر گرفته باشند خوشا به حال آن اجتماع و اگر برعکس باشد وای بر اجتماع.

چه پیامی برای بانوانی که در عرصه اجتماع حضور دارند، دارید؟
به جایگاه ارزشمند زن و مادر واقف باشند و به آن اهمیت دهند. بدانند که با ایفای نقش‌های مختلف خود به‌عنوان دختر، خواهر، همسر و مادر اگر که درست انجام دهند، می‌توانند حال اجتماع را خوب کنند. یک اجتماع که حال خوب دارد اول خانواده‌هایش حال خوب دارند؛ بنابراین؛ زنان وظیفه‌دارند اول حال خانواده خود و افراد خانواده خود را خوب کنند و بعدازآن اگر شد به فعالیت در سطح اجتماع بپردازند. برنامه‌ریزی درست و اندازه نگه‌داشتن و اولویت‌بندی صحیح کمک می‌کند که زنان حضور بهتر و مؤثرتری در عرصه اجتماعی داشته باشند. موفقیت اجتماعی، بدون موفقیت خانوادگی چندان ارزشمند نیست. نباید حضور در عرصه اجتماع باعث شود که زنان نقش‌های اساسی خود یعنی همسر و مادر بودن را فراموش کنند یا به تأخیر بیندازند. این فراموشی یا به تأخیر انداختن موجب صدمه اول به خودشان، سپس به خانواده‌شان و نهایتاً به همان اجتماع می‌شود.

علت موفقیت خود را در چه چیزی می‌بینید؟
لطف الهی و روزی خداوندی. تربیت والدین و همراهی خانواده در تمامی مراحل زندگی؛ اما لازم به ذکر است که موفقیت‌های من فقط در موارد و در زمان‌هایی بوده‌اند که من این ویژگی‌ها را داشتم؛ خلوص نیت، توکل به خدا، خود را ندیدن و انجام کار را دیدن، صداقت، پشتکار و نهراسیدن از هزینه اعتباری و آبرویی.

چه کمبودهایی را در دانشگاه می‌بینید و چه راه‌حل‌های پیشنهادی برای آن دارید؟
البته و صدالبته بدیهی است که دانشگاه هرچه بزرگ‌تر و مراجعین و مشتریانش چه آموزشی و چه درمانی بیشتر، مشکلاتش نیز بیشتر. باز البته دانشگاه هر چه بزرگ‌تر و معتبرتر امکان گرفتن حمایت و بودجه بهتر (دولتی و غیردولتی)؛ اما نکته مهم این است که همواره منابع نسبت به نیازهای موجود محدودند. در اینجاست که هنر مدیریت و ویژگی توزیع عادلانه به کمک می‌آیند. به نظرم ما در دانشگاه نیاز داریم که مدیریت را هرچه علمی‌تر و به‌روزتر کنیم و از مدیریت به شیوه‌های سنتی خارج شویم. همچنین از تخصص‌های جدید ایجادشده مثل اقتصاد بهداشت و یا از تخصص‌های علوم انسانی مثل روانشناسی و جامعه‌شناسی هم بیش‌ازپیش به‌عنوان مشاور کمک بگیریم.
نکته دیگر این است که امروزه در دنیا و به‌ویژه در دو دهه اخیر در حوزه‌های سلامت و پزشکی، مقوله کار تیمی بسیار مطرح‌شده است و اصولاً مبنای ایمنی بیمار در محیط‌های بالینی است. همچنین مفهومی به نام «سازمان‌های بااعتبار بالا» ایجادشده است که یکی از موارد بنیادین در آن‌ها کار تیمی است. به نظرم چیز دیگری که ما در دانشگاه نیاز به تقویت و توسعه آن داریم کارتیمی است. چون تقریباً همه رشته‌های پزشکی و غیرپزشکی در حوزه سلامت در حال رشد هستند و خیلی هم پیشرفت کرده‌اند، بدیهی است که شیوه‌های رئیسی و مرئوسی کمتر جواب می‌دهد و هنر در ارائه کار تیمی و رهبری مشارکتی در کار تیمی است. به‌ویژه بین پزشکان و غیرپزشکان در حوزه سلامت. ازآنجاکه خوشبختانه دانشگاه ما در خیلی از موارد دیگر در کشور پیشگام بوده است به نظرم می‌تواند در این موارد نیز اصلاحات اساسی به وجود آورد و به‌عنوان الگو و سرمشق باشد. خوشبختانه بنده در میان مدیران و مسئولان اخیرتر و به‌ویژه جوان‌ترها این توانمندی و علاقه را می‌بینم.

آرزوی شما برای دانشگاه علوم پزشکی تهران چیست؟
آرزویم برای دانشگاه این است که همواره در مقام رتبه یک دانشگاه‌های کشور بماند و جزء بیست دانشگاه اول دنیا شود. البته همراه بااینکه مامایی و سلامت باروری آن‌هم به‌عنوان رتبه اول کشور دست یابد و بدرخشد و جزء بیست مامایی و سلامت باروری اول دنیا باشد. همچنین مرکزی برای آموزش مامایی و سلامت باروری برای دختران وزنان کشورهای فقیر و محروم و کمتر توسعه‌یافته باشد و مرکز وحدت ماماهای کشورهای اسلامی، کشورهای آسیایی و ماماهای دنیا با اهداف بشردوستانه باشد. همچنین سرآمد کارتیمی خوب و همدلی و همیاری در دنیا و خلاصه نمونه‌های مثال‌زدنی بندگان مؤمن، خالص و صالح خداوند باشیم.

چه فردی در زندگی و کار شما تأثیرگذار بوده است؟
پیامبر گرامی و ائمه اطهار که فکر می‌کنم زندگی‌شان سرمشق زندگی همه ماست و به ما درس می‌دهند و راه درست را نشان می‌دهند و هدایت می‌کنند. بعدازآن پدر و به‌ویژه مادرم و برادر کوچک‌ترم. همچنین معلمان خوب و دوستان و همکاران خوبم. البته در فعالیت‌های اجتماعی هم بنده از خیلی از مسئولان نیز غیرمستقیم درس گرفتم و آن‌ها را به کاربستم از آن جمله‌اند دکتر لاریجانی، دکتر کشاورز، دکتر محققی و از قدیمی‌ترها دکتر پژوهی از دانشگاه خودمان یا دکتر عین‌اللهی، یا دکتر وجگانی یا دکتر حاجتی در معاونت آموزشی وزارت بهداشت.
 

اگر خاطره‌ای از دوران مسئولیت‌های مختلف خوددارید، بفرمایید.
البته خاطره زیاد دارم بستگی دارد که منظور شما از مسئولیت کدام مسئولیت باشد. به‌عنوان یک مامای طرحی در دره شهر ایلام که تنها مامای منطقه بودم، شب دوم حضورم در ساعت 2.5 بعد از نیمه‌شب مادری را که با وانت آورده بودند و بچه‌اش بریچ بود و بجای سر به‌صورت یک‌پا داخل لگن آمده بود و اصطلاحاً بریچ فوت لینک بود و در کتاب گفته بودند و نیز به ما درس داده بودند که باید سزارین شود که من اجبار در ده اسدآباد آن را به‌صورت طبیعی زایمان کردم. معجزه‌ای که اتفاق افتاد این بود که در یک آن‌من تمام آن درسی که زایمان بریچ فوت لینک احیاناً چگونه می‌تواند باشد را در ذهن آوردم و به ترتیب همه مراحل آن را انجام دادم. البته همان شب ده سال پیر شدم. یا وقتی‌که باز به‌عنوان یک مامای طرحی و مسئول شیفت در زایشگاه ایزدی قم یک زائو را که در حین رفتن به بالای تخت زایمان بین زمین و هوا تشنج کرد و متخصص زنان در بیمارستان نبود، نجات دادم را بگویم که سریع ایر وی گذاشتم و دیازپام تزریق کردم تا دکتر برسد. از مسئولان وزارت بهداشت خاطره زیاد دارم و جملات و کلمات قصاری از آن‌ها در ذهن دارم که مثل خط میخی در ذهنم بجا مانده‌اند. خاطره‌های بد هم دارم. اگرچه به تلخی اول نیستند ولی همچنان آزاردهنده هستند. دلیلش هم این است که این خاطرات در ارتباط با برخی از فرهیختگان هستند که شما به‌هیچ‌وجه از آن‌ها توقع ندارید. ای‌کاش ما خاطرات خوب برای هم بگذاریم. البته از خاطرات خوب معلمی و مدیر گروهی‌ام موفقیت دانشجویان و رسیدن آن‌ها به موفقیت و مدارج بالاتر ارشد و دکتراست که باعث خوشحالی امثال ما می‌شود و این‌که بعد از سال‌ها گاه یکی از دانشجویان قدیمی شما برای دیدنتان می‌آید باز از خاطرات خوب است؛ اما یکی از خاطرات خیلی خوبم مربوط به سفر حج عمره با مادرم در رمضان و شبه‌های قدر سال 1376 به حج عمره با کاروان اساتید تحت مدیریت حاج‌آقا ابو ترابی نماینده وقت ولی‌فقیه در دانشگاه (اکنون امام‌جمعه تهران هستند) و نیز اولین سفرم به همراه والدینم به عتبات عالیات در رمضان سال 1376 وقتی‌که صدام بود. بنده جزء اولین کاروان‌ها به عتبات عالیات مشرف شدم.
خاطره‌های بد هم دارم. اگرچه به تلخی اول نیستند ولی همچنان آزاردهنده هستند. دلیلش هم این است که این خاطرات در ارتباط با برخی از فرهیختگان هستند که شما به‌هیچ‌وجه از آن‌ها توقع ندارید. الآن هم در مقطعی قرارگرفته‌ام که در کنار اتفاقات خوب که از جانب افراد شریف، الگو، آموزگار و دلسوز جامعه رقم می‌خورد متأسفانه از جانب بعضی‌ها دارم دچار خاطرات بد می‌شوم. مثلاً شما وقتی با یک هیات علمی روبرو می‌شوید که نمی‌داند که زکات علم نشر آن است و یا عمداً سعی به برقراری ارتباطات بد و غیرمحترمانه با دیگران دارد و این رفتار را به دیگران هم سرایت می‌دهد، تعجب می‌کنید و درمی‌مانید. البته همان‌گونه که گفتم اکنون صبر و تحمل بنده و همکارانم نسبت به این پدیده‌ها بیشتر است. ای‌کاش هنر ما این باشد که دوستی و همدلی را نشر دهیم و خاطرات خوب برای هم بگذاریم. یکی از مصادیق عاقبت‌به‌خیری همین است.

چه توصیه‌ای برای کسانی که می‌خواهند حرفه مامایی را انتخاب کنند، دارید؟
کسانی این رشته را انتخاب کنند که حس نوع‌دوستی و دیگر خواهی در آن‌ها قوی باشد. از زن بودن خود بسیار راضی و شاکر خداوند باشند. دوست داشته باشند همسر و مادر و آن‌هم از نوع خوب آن باشند. حتی‌المقدور، خود زودتر از خدمت گیرندگان این نقش‌ها را تجربه کرده باشند. همچنین دوست داشته باشند که به‌طور طبیعی زایمان کنند و دیگر زنان را در امر زایمان طبیعی توانمند کنند. به خلقت خداوند احترام بگذارند و نظر خداوند را در کار و شغل خویش بکار بندند. بسیار اخلاقی و متعهد باشند و به شغل خود افتخار کنند و دوستش داشته باشند. نهایتاً برای کمک به برقراری و ترویج خانواده سالم و زناشویی و والدینی خوب احساس مسئولیت کرده و تلاش کنند.
با توجه به مسئولیت متعدد شغلی آیا مسئولیت‌ها در زندگی شخصی شما تأثیری منفی داشته است؟ چطور آن را مدیریت کرده‌اید؟
بدیهی است که مسئولیت و اشتغال در اجتماع بر روی زندگی شخصی انسان اثرگذار است. به‌هرحال پیش می‌آید که شما وقتی فرصت غذا پختن پیدا نکنید یا دیرتر خانه را تمیز کنید یا به دلایل وظایف منزل، کار اداری یا معلمی‌تان با سختی انجام شود؛ اما آن چیزی که مهم است این است که شما با برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی امور سعی کنید که به‌درستی مدیریت کنید و کیفیت کاری خود را بالا ببرید. تعداد موارد تداخل نقش بیرون از خانه و نقش داخل خانه زیاد نشود و سر نخ امور از دست شما در نرود. البته که همراهی اعضای خانواده و حمایت آن‌ها برای این‌که شما همه نقش‌های خود را به‌موقع و درست و باکیفیت انجام دهید مهم است. بدون یاری و صبر و تحمل آن‌ها نمی‌شود. این صبر و تحمل آن‌ها با قدردانی متقابل شما و با رسیدگی‌های به‌موقع و توجهات درست و باکیفیت به آن‌ها رقم می‌خورد.

چه توصیه‌هایی دارید یا به عبارتی سخن پایانی؟
من دو سخن پایانی دارم. یکی آن چیزی که به‌طور عام اول به خودم و بعد به بقیه توصیه می‌کنم. این است که سخنان و سیره پیامبر و ائمه را سرلوحه کار وزندگی خود قرار دهیم. در همه امور به خدا توکل کنیم و با اطاعت از پیامبر ائمه اطهار خود را به آن‌ها نزدیک و شبیه‌سازیم. ظلم‌ستیزی، حق‌خواهی و عدالت‌خواهی را از آن‌ها بیاموزیم. راه حق را برویم و به قول حضرت علی (ع) درراه حق از کمی رهروانش نهراسیم. باز به گفته معصوم، آنچه برای خود می‌پسندیم برای دیگران بخواهیم و آنچه را که برای خود نمی‌پسندیم برای دیگران نخواهیم. به قول امام حسین (ع) نیازها و درخواست‌های مردم نسبت به خود را نعمت الهی بدانیم. از تکبر، خودبرتربینی، بی‌احترامی و تحقیر دیگران پرهیز کنیم زیرا امروزه به‌ویژه در حوزه پزشکی و سلامت رئیس و مرئوسی جواب نمی‌دهد بلکه کار تیمی و همدلی است که مؤثر واقع می‌شود. دنبال اسم‌ورسم و منفعت‌طلبی شخصی نباشیم، ببینیم چه‌کاری زمین‌مانده است و چه‌کاری اولویت دارد و کلیدی‌تر است همان را انجام دهیم. همچنین نیت خود را خالص کنیم و با توکل به خداوند با امید و پرنشاط و پرانرژی و صادقانه کارها را انجام دهیم. به دیگران انگیزه دهیم و انرژی مثبت منتقل کنیم و خود به آنچه می‌گوییم عمل کنیم و جلوتر از دیگران باشیم.
سخن دیگرم برای مسئولان در حوزه سلامت و پزشکی است. درست است که مقوله بیماری و درمان آن بسیار حائز اهمیت است و نیاز به متخصصین ماهر و عالم دارد؛ اما مقوله سلامت و حفظ آن نیز اهمیت زیادی دارد و نیاز به متخصصین ماهر و عالم دارد. اگر سلامت را یک صفحه سفید در نظر بگیریم، بیماری‌ها در آن مانند لکه‌های سیاه هستند که بسیار ترسناک و آسیب‌زننده هستند لذا بسیار مهم است که با درمان بیماری‌ها دوباره این صفحه را سفید و سالم کنیم؛ اما خود صفحه سفید و سالم حوزه وسیع‌تری نسبت به مجموعه بیماری‌هاست و سفید و سالم نگه‌داشتن آن‌هم نیاز به عالم و متخصص دارد. آیا توجه و تعجب نمی‌کنید که درست در طی دو دهه اخیر که علم پزشکی و رشته‌های تخصصی متعدد آن در کشور پیشرفت کرده و کارهای تحقیقاتی و تولید علم ما بسیار زیاد شده است، اما مردم ما نسبت به دهه‌های قبل مریض‌تر شده‌اند؟ بدیهی است که رسالت ما این است که مجموعه علم و فعالیت ما موجب سالم‌تر شدن و سالم‌تر ماندن مردم شود؛ بنابراین، حاد بودن و اهمیت بیماری‌ها و درمان آن‌ها نباید صرفاً همه هزینه کردن‌ها را به سمت خود ببرد بلکه باید در حوزه حفظ سلامت نیز هزینه کرد و عالم و متخصص تربیت کرد. رشته مامایی (و امثال آن) رشته‌ای است که برای حفظ سلامت و سالم نگه‌داشتن بارداری و دوره باروری و عملکرد باروری افراد فعالیت می‌کند. تنها رشته زنانه در کشور است و نیاز به توجه خاص و سرمایه‌گذاری برای رشد و تعالی دارد. لذا از مسئولان توقع می‌رود که با توجه به رشته‌های حوزه سلامت و حفظ سلامت ازجمله مامایی به نیازهای مردم در این زمینه پاسخ درست بدهند. محدود کردن این رشته قدیمی اما تازه رشد کرده، بی‌توجهی به نیازهای سلامت و نیز بی‌توجهی به نیاز به توسعه و پیشرفت اجتماعی زنان است.
در پایان ضمن تشکر فراوان از شما و دیگر مجموعه همکاران روابط عمومی دانشگاه و دانشکده و به‌ویژه از نماینده امور زنان دانشگاه خانم دکتر وسکویی و همکاران محترمشان به خاطر در اختیار گذاردن این فرصت برای صحبت دوستانه و صمیمانه، از همه همکاران، دوستان، دانشجویان، مسئولان محترم و زحمتکش در دانشکده و دانشگاه و خوانندگان محترم این مطلب التماس دعای خیر دارم و برای همه ایشان آرزوی سلامت و عاقبت‌به‌خیری و راضیه و مرضیه بودن دارم. همانند روزهای دیگر می‌گویم سلام زندگی، خدایا شکرت و هوا مو داشته باش. یادم رفت بگویم که پیشینیان و بزرگان افتخارآفرینی داشتیم که آن‌ها هم به ما درس زندگی داده‌اند. لذا چند بیت اثرگذار بر خودم را تقدیم همه شما می‌کنم.
هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق    ثبت است بر جریده عالم دوام ما؛
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم      موجیم که آسودگی ما عدم ماست؛
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد     نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد.
با تشکر از اینکه این فرصت را در اختیار ما قراردادید.
خبرنگار: الهام علی 
عکاس: حسین اکبریان
 
الهام علی
تهیه کننده:

الهام علی

3 نظر برای این مقاله وجود دارد

78/10/11 - 00:00

خدا قوت خبرنگار.عالی بود

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *

78/10/11 - 00:00

دست مریزاد روابط عمومی پرتوان و فعال روابط عمومی

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
پرستار

پرستار

78/10/11 - 00:00

به نام خدا با سلام. آرزوی سلامتی و توان روزافزون برای ایشان دارم.

پاسخ

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *

نظر دهید

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *