• تاریخ انتشار : 1401/07/02 - 07:53
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 592
  • زمان مطالعه : 21 دقیقه

گفت و گو با دکتر اکبر فاضل عضو هیئت امنای دانشگاه علوم پزشکی تهران و رزمنده دوران دفاع مقدس

دفتر امور ایثارگران با دکتر اکبر فاضل از اعضای هیئت امنای دانشگاه علوم پزشکی تهران و رزمنده دوران دفاع مقدس گفت و گو کرد.

به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران دفتر امور ایثارگران، به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس، در ادامه مصاحبه با رزمندگان غیور هشت سال دفاع مقدس با دکتر اکبر فاضل عضو هیئت امناء دانشگاه علوم پزشکی تهران و رزمنده دوران دفاع مقدس به گفت و گو نشستیم.

آقای دکتر فاضل لطفا از خودتان برای ما بگویید.

 در 22 بهمن‌ماه 1357 که انقلاب پیروز شد، مطب من در خیابان شکوفه در مسلسل سازی واقع در میدان شهدا بود. حدوداً در سال‌های 57-58، آخر سال، اسفندماه بود که بچه‌های انجمن اسلامی با من ارتباط گرفتند تا من را راضی کنند که به دانشکده بیایم و من مجدداً به دانشکده آمدم و استخدام دانشگاه شدم و هم‌زمان به عضویت کمیته دندانپزشکی شورای انقلاب فرهنگی در آمدم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بچه‌های دانشکده و انجمن اسلامی مجدداً در دانشگاه مجوز استخدام مربی و دستیاری که در آن هنگام خیلی بحث بود، آن‌هم در خصوص مسدود کردن یا مسدود شدن دانشگاه‌ها! در آن هنگام من را برای سمت مدیریت جهاد دانشگاهی که در آن موقع (مدیریت جهادی) تلقی می‌شد، معرفی کردند. این مدیریت متشکل از پنج نفر که دو نفر اعضاء هیئت‌علمی و یک نفر کارمند و دو نفر دانشجو بود. مدیریت جهادی دانشکده دندانپزشکی را به عهده داشتم و جزء آن پنج نفر تشکیل‌شده و یک نفر از اعضای هیئت‌علمی این شورا بودم. این مدیریت همان شورای مدیریت دانشکده یا دانشگاه تلقی می‌شد و من جزء هیئت‌علمی دانشکده بودم. هم‌زمان بنده را به‌عنوان عضو شورای انقلاب فرهنگی منصوب کردند. در زمان وزیر وقت انتخاب شدم آن موقع شورای مدیریت جهادی و شورای دانشگاه تهران یکی بود و اعضاء آن متشکل از پنج نفر بود که دو نفر عضو هیئت‌علمی یک نفر نماینده کارکنان (کارمندان) به نام حاج‌آقا باقری بودند. رئیس دانشگاه، دکتر رهبر بود، قبل از تشکیل شورای انقلاب فرهنگی دکتر ملکی این سمت را داشتند. در آن شرایط تعدادی از نیروهای منافقین و نیروهای سمپات و نیروهای شیخ التحریر چند نفر را ترور کرده بودند. در آن زمان جناب آقای دکتر گرجی که از اساتید دانشکده حقوق دانشگاه تهران و از شاگردان آیت‌الله خویی که بسیار فرد فرهیخته و باسواد و فهمیده‌ای بودند که جزئی از افتخارات آن زمان بودند که به‌عنوان رئیس دانشگاه برگزیده شدند. اینجانب به‌عنوان معاون ایشان افتخار خدمت داشتم. معاونت آموزشی، معاونت پژوهشی و معاونت دانشجویی که برای هر سه معاونت یک نفر منصوب می‌شد؛ که اینجانب در تصدی این معاونت قرار گرفتم و دکتر افروز به سمت معاونت اداری و مالی منصوب شدند. وقتی این معاونت را قبول کرده بودم میزان حجم کار بسیار زیاد و وحشتناک بود به‌طوری‌که انرژی خیلی زیادی از من می‌گرفت. یکسری از اساتید ترک خدمت کرده بودند و خیلی تلاش کردیم برای بازگشایی دانشگاه‌ها ولی متأسفانه با مقاومت‌های زیادی روبرو شدیم. نیروهای توده‌ای، کمونیسم، حزب توده، سلطنت‌طلب‌ها، منافقین و ... همچنین اعضاء هیئت‌علمی دانشگاه به دلایل مختلف در خصوص راه‌اندازی و بازگشایی مجدد دانشگاه مخالفت می‌کردند. مسئول اصلی کارهای دانشجویی (تلفیق سه معاونت) که بر عهده اینجانب بود، کار خیلی سختی به شمار می‌آمد. به‌طور مثال در آن زمان ما می‌خواستیم دانشجو بپذیریم، تمام مدیران گروه را جمع کردیم و با آن‌ها جلسه گذاشتیم که ببینیم چه امکانات و اختیاراتی داریم و در دانشگاه به چه چیزهایی نیاز داریم، دانشکده‌هایی مثل علوم تربیتی که تعدادی از اعضاء هیئت‌علمی یا اساتید خاص  به‌طور مثال که یکی از آن‌ها معلم خصوصی سوارکاری ولیعهد بود و در میان این افراد اساتید معروفی بودند که ترک خدمت کرده یا فرار کرده بودند و شکایات زیادی از اساتید گزارش می‌شد. هم‌زمان بررسی پرونده‌های جذب هیئت‌علمی که بین یک تا 120 نفر بودند، به عهده ما بود؛ و در آخر توسط دادستان وقت بررسی نهایی انجام می‌شد که همان هیئت انتظامی دانشگاه بود. همچنین عده زیادی از اساتید و کارکنان که مرخصی نگرفته بودند و یا سوءاستفاده‌های مالی و غیره انجام داده بودند زیر نظر هیئت انتظامی دانشگاه برای تعین تکلیف این کارکنان، حکم صادر می‌کردند؛ که حکم صادرشده همراه با تخفیف و طبق آیین‌نامه خود دانشگاه، برای آن‌ها ارسال می‌کردیم که ظرف 15 روز آینده فرصت دارند که در محل کار خود حضور پیدا کنند و به همین ترتیب اخطار دوم و سوم و چهارم را هیئت انتظامی دانشگاه صادر می‌کرد و تعدادی از کارکنان انفصال از خدمت می‌شدند و این کار با ملایمت و رفتار خوب و باگذشت و صبورانه انجام می‌شد که درنتیجه این کار، تعدادی از کارکنان در محل کار خود حاضر شدند و سپس دانشگاه به‌صورت منظمی به کار خود ادامه داد. ما به استخدام کارکنان و نیروهای جدید پرداختیم که این کار مصادف شد با بازگشایی مجدد دانشکده و بازسازی اعضاء هیئت‌علمی که هم‌زمان به بازنگری گروه‌های آموزشی و اعضاء هیئت‌علمی در دانشکده پرداختیم. در دانشکده دندانپزشکی ما توانستیم اساتیدی به‌صورت پیمانی با مرتبه علمی استادیاری به کار بگیریم درصورتی‌که درگذشته جذب هیئت‌علمی در مرتبه مربی بود که تصمیم بر آن شد که پس از مدتی آن‌ها را به کشور امریکا بفرستیم به‌طور مثال حدوداً 16 تا از این اساتید به مدت دو تا سه سال به آمریکا فرستادیم که در آنجا می‌ماندند و سپس با مرتبه علمی استادیاری برمی‌گشتند. بنده عضو کمیته دندانپزشکی بودم تلاش کردم که به‌جای اینکه اساتید در خارج از کشور دوره ببینند ما بیاییم یک دوره تخصصی داخلی در دانشگاه تهران راه‌اندازی کنیم و بورسیه خارج از کشور را به بورسیه داخل کشور تبدیل کنیم که در آن هنگام ما با کارشکنی‌های زیادی مواجهه شدیم تا بالاخره تصویب این موضوع توسط شورای انقلاب فرهنگی انجام شد تا اساتید با مرتبه علمی را جهت گذراندن دوره دستیاری یا همان تخصص در رشته‌های موردنظر پذیرش شوند. در ابتدا، این دوره با شرکت 66 نفر، 40 نفر را در دانشگاه تهران و شهید بهشتی راه‌اندازی شد و اساتید مربی با مرتبه علمی توانستن در این دوره‌های دستیاری یا تخصص شرکت کنند و پذیرفته شوند. خیلی کارشکنی‌های زیادی شد و ما بالاخره توانستیم مجوز نهایی دوره‌های دستیاری را بگیریم و نیروهای مؤمن و متعهد نظام، وارد شدند. خیلی از این اساتیدی که در همین دوره‌ها شرکت کردند، در راه‌اندازی دوره‌های تخصصی کمک فراوانی کردند و کم‌کم شرع به جداسازی دانشگاه تهران از دانشگاه علوم پزشکی شدیم. در اغلب کشورها، دانشگاه غیر علوم پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی جدا هستند که در آن زمان در این زمینه بحث و گفتگو بود و گروه‌های مخالف و موافق وجود داشتند و ما آمدیم در مجلس این را مصوب کردیم. به همین خاطر در مجلس این موضوع را مطرح کردیم که دانشکده دندان‌پزشکی نیازمند یونیت دندانپزشکی می‌باشد و همین موضوع نقطه جداسازی و استقلال دانشکده دندانپزشکی شد که در آخر مجلس آن را تصویب کرد. ما در دانشکده، برای آموزش دادن به دانشجوها نیاز یونیت دندان‌پزشکی بیشتری داشتیم زیرا با تصویب مجلس برای جداسازی دانشکده، تعداد ظرفیت پذیرش دانشجو در آن موقع از 60 نفر به 200 نفر افزایش پیدا کرده بود. به همین طریق مجدداً این موضوع در مجلس مطرح شد ما زیر بار افزایش نرفتیم و این موضوع را به مجلس توضیح دادیم که در حال حاضر ما 70 یونیت دندانپزشکی داریم و قادر به آموزش 200 نفر نیستیم. ما چه‌کاری می‌توانیم انجام دهیم؟! در همین موقع بود که جنگ تحمیلی در سال 60 شروع شد و در سال 64، جناب آقای دکتر مرندی وزیر بهداشت و آموزش پزشکی، جناب آقای دکتر فاضل وزیر علوم و دکتر دستجردی و همچنین دکتر کلانتر معتمد، دکتر منافی و تعدادی دیگر از ما یک روز تا ساعت 11 شب جلسه گذاشتیم و بحث و گفتگو داشتیم تا این‌که مقرر شد دانشکده به‌صورت دو شیفت ادامه به کار دهد به‌طوری‌که شیفت اول 100 نفر دانشجو و شیفت دوم 100 نفر دانشجو تحصیل کنند. همچنین متقاضی حقوق و مزایای و بودجه بیشتری برای کارکنان شاغل در دانشکده بودیم تا بتوانند به‌صورت دو شیفت فعالیت داشته باشند و علاوه بر این موارد درخواست مواد مصرفی دندان‌پزشکی هم دادیم تا دانشجویان بتوانند در دو شیفت آموزش لازم را فراگیرند. خدا را شکر مورد موافقت مسئولین وقت قرار گرفت. هم‌زمان ‌هم به چند نفر از داوطلبان آزمون دستیاری که پذیرفته‌شده بودند اطلاع دادیم و آن‌ها هم در این کار به ما کمک کردند تا دو شیفت را بهتر راه‌اندازی کنیم.

تنها این بود که دانشکده به‌صورت دو شیفت فعال باشد و 2 گروه 100 نفره پذیرش کنیم که یک گروه صبح و یک گروه عصر فعال باشند و همچنین حقوق و مزایای کارکنان به‌صورت کامل پرداخت شود و مواد و تجهیزات لازم هم فراهم شود. ما از آن 40-50 نفری که آزمون دستیاری داده بودند خواستیم که در این امر به ما کمک کنند و پای کار ایستادند تاکمی یا کسری به وجود نیاید.

جنگ تأثیر منفی بر این فعالیت‌ها نمی‌گذاشت؟
یکی از کارهای ما در حین جنگ و حتی بمباران تهران، این بود که آموزش به‌هیچ‌وجه تعطیل نشد! به‌طوری‌که کلاس‌های تئوری در زیر زمین برگزار می‌شد تا دانشجویان آسیبی نبینند و کارهای عملی به‌صورت جداگانه انجام می‌شد و تنها دانشکده فعال، دانشکده دندان‌پزشکی بود.

شما مدرک دکترای تخصصی‌تان را در ایران گرفتید؟
بله، من تخصص را در ایران گرفتم و در رشته پروتزهای دندانی.
هنوز مشغول به کار هستید؟
خیر، من اسفند سال 94 بازنشسته شدم و در حال حاضر مطب دارم و آنجا کار می‌کنم.

نظرتان در خصوص ایمپلنت‌های دندانی چطور هست؟ چقدر پیشرفت داشته‌ایم؟
پیشرفت خوبی داشتیم و در حال حاضر ایمپلنت‌های تولید داخل داریم که باکیفیت بسیار عالی هستند، حتی از نوع چینی و کره‌ای هم بهتر است.
برندهای معروف سوئیسی و سوئدی یا آمریکایی بیشترین فروش را در دنیا دارند و سپس کره‌ای‌ها و چینی هستند. برندهای ایرانی با برندهای کره‌ای در حال رقابت است. ازنظر قیمت، برندهای خارجی گران‌تر است چون با ارز خریداری می‌شود
اما برندهای ایرانی ازنظر قیمت و کیفیت مناسب است.
تکمیل کادر هیئت‌علمی از طریق خودکفایی داخلی و دوره‌های تخصصی انجام گرفت. به‌طوری‌که دانشکده‌های اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، کرمان و ... با نیروهایی که در دانشکده ما تربیت شدند، پا گرفت و موجب جهش آن‌ها شد. در سال 68 و فوت حضرت امام (ره)، من برای گذراندن دوره فلوشیپ به آمریکا سفر کردم. چون مجروحان جنگی، مبتلا به عوارض فک و صورت بسیار داشتیم و نیاز بود که فردی ماهر به این مجروحان خدمات درمانی ارائه کند؛ من به‌عنوان فرصت مطالعاتی که به آمریکا رفتم، به دلیل نیاز شدید کشور بود. در آن زمان مجروحین جنگی را پس از ارائه خدمات درمانی در ایران، به آلمان می‌فرستادند تا ادامه مراحل درمانی خود را بگذرانند. البته در ایران‌ هم دوره‌ای توسط پروفسور تسیه درمان شدند. ایشان جراح پلاستیک بودند که بسیار ماهر و زبردست بودند!
زمانی که من از آمریکا برگشتم و دوره پروتز فک و صورت را گذراندم، (آن موقع من ازدواج کرده بودم و چهار بچه داشتم که امروز هر چهار نفرشان هم دندان‌پزشک هستند) در بخشی که شروع به کارکردم، پروفسور یحیی اسماعیل هم کار می‌کردند! با ایشان در خصوص مجروحان جنگی کشورمان صحبت کردم البته پروفسور مظاهری هم بودند که سفارش من را از قبل به ایشان کرده بودند. پروفسور کارمیش هم مسئول بخش ایمپلنت آنجا بود. من از ایشان خواستم که نیروهایی را برای آموزش به ایشان معرفی کنم تا پس از اتمام دوره آموزشی‌شان به ایران بازگردند، اما ایشان قبول نکردند و گفتند با مبلغ بالایی مثلاً 60 هزار دلار در کلینیک خصوصی خودشان آموزش می‌دهند. در این هنگام دکتر یحیی اسماعیل سفارش من را به دکتر کارمیش کردند که به من آموزش دهند و من هم بتوانم نیروهای موردنیاز را تربیت کنم. تقریباً سه روز در هفته در اتاق عمل دکتر کارمیش بودم! پس از بازگشت من به ایران، مرکز کلینیک دندان‌پزشکی امام خمینی را تأسیس کرده بودند که در زمینه فک و صورت هم فعالیت داشتند. من را هم به‌عنوان فردی که ایمپلنت را بلد بود، به آن مرکز بردند؛ و بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که گروه ما می‌تواند به‌خوبی عمل‌های جراحی پروتز و ایمپلنت را انجام دهد به این صورت، کیت‌ها و ابزارآلات جراحی را در اختیار ما قراردادند؛ و ما به‌طور رسمی در این کلینیک درمان و عمل فک و صورت مجروحان جنگی را شروع کردیم.
من پس از مدتی رئیس کلینیک امام خمینی شدم و خدا را شکر از خدماتی که ارائه کردیم راضی هستیم! و پس از مدتی کلینیک امام خمینی را تحویل سپاه دادیم و سپاه مسئولیت آنجا را به عهده گرفت.

خاطرات خاصی از دوران جبهه و جنگ به یاد دارید؟
ما هم در تعطیلات عید یا تابستان‌ها، به جبهه و خط مقدم می‌رفتیم. از خاطرات من، عملیات فتح المبین هست که من به اهواز رفتم و با یکی از دانشجویان دندان‌پزشکی به نام مصطفی شهید صادق که بسیار فرد باتقوا و والایی بود و مسئول هلال‌احمر اهواز بود آشنا شدم. ما هم همراه با کاروان پزشکی و رزمنده‌ها به خط مقدم رفتیم و بیمارستان صحرایی احداث کردیم. در همین هنگام هم از نیروهای منافقین اطلاعات ما را به رژیم بعثی می‌دادند به‌طور مثال بیمارستان کجاست؟ مهمات کجاست؟ و...
ما حدود 40-50 تا آمبولانس که برای ارتش بود داشتیم و روز عملیات باید مجروحین را از خط مقدم به عقب بازمی‌گرداندند و یکسری آمبولانس‌ها مجروحین را باید به شهر می‌بردند. منافقین هم با ریختن میخ در جاده‌ها، آمبولانس‌ها را پنچر می‌کردند! عملیات به‌صورت مرحله‌ای انجام می‌شد مثلاً یک تا چهار مرحله داشت! مثلاً در مراحل آخر تعداد مجروحین زیاد بود مثلاً حدود 2000 مجروح داشتیم و ما باید این مجروحین را تفکیک می‌کردیم. آن‌هایی که شهید شده بودند را باید در کانتینرهای یخچال دار قرار می‌دادیم تا به شهرهای خودشان برده شوند و تشییع شوند و آن‌هایی که زخمی بودند به بیمارستان‌ها انتقال داده می‌شدند.

خودتان مجروح نشدید؟

نه

چند بار به منطقه جنگی رفتید؟
 هر دفعه که موقعیتی پیش می‌آمد می‌رفتیم! چهار یا پنج بار را به یاد دارم. عملیات والفجر 8 که بیمارستان حضرت زهرا زیر زمین بود؛ که در بحث دندان‌پزشکی آن را تجهیز کرده بودیم و برای مجروحین خدمات درمانی و دندانپزشکی ارائه می‌کردیم.

آیا در منطقه جنگی احساس ترس کردید؟
نه اصلاً، مثلاً ما والیبال بازی می‌کردیم و هواپیماها هم می‌رفتند و بمباران می‌کردند. یا به‌طور مثال در محلی به نام نعل اسبی رفتیم که درگیری‌ها شدید بود و منطقه شیمیایی بود و ما آنجا هم رفتیم.

بهترین دوره از زندگی شما که بسیار مؤثر بود، کدام دوره است؟
فکر کنم سال 57 یا 56 بود که راهپیمایی می‌کردیم، بهشت‌زهرا می‌رفتیم، تیراندازی‌های خیابانی بود، دوران مؤثری در زندگی من بود با توجه به فعالیت‌هایی که داشتم.
یکی از مهم‌ترین تصمیمات شما چه بود که تأثیر زیادی بر زندگی شما داشت؟
راه‌اندازی دوره‌های تخصصی دندان‌پزشکی و بازسازی کادر اعضاء هیئت‌علمی و بومی‌سازی این علم بسیار مؤثر بود. تربیت نیروهای متخصص و بومی گزینی و راه راه‌اندازی مجدد دانشکده‌های اصفهان، شیراز، همدان، تبریز و ... هم کار بسیار مهم فوق‌العاده‌ای بود.
نیازسنجی دانشکده‌ها، دانشگاه‌ها و جامعه بسیار مهم است! اینکه چه رشته‌های تخصصی اضافه شود و چقدر دانشجو بپذیرد امری بسیار مهم است؛ به‌طوری‌که مقرر شد که مرکز هر استان یک دانشکده دندان‌پزشکی داشته باشد تا مردم برای خدمات دندان‌پزشکی به آنجا بتوانند مراجعه کنند. توسعه و گسترش دانشکده‌های دندان‌پزشکی یکی از مهم‌ترین تصمیماتی بود که به‌موقع گرفته شد. این دانشکده‌ها خدمات بهداشت دهان و دندان و خدمات دندان‌پزشکی در سطح 1 و 2 و 3 ارائه می‌دهند.
انتقادی که دارم این است که در بومی گزینی باید دقت بیشتری شود به‌طوری‌که دانشجویان که تعهد خدمت در منطقه محروم دارند بروند و در همان‌جا مشغول به کار شوند ولی متأسفانه دنباله کار به‌خوبی نظارت نمی‌شود و موجب پراکندگی دندان‌پزشک‌ها در نقاط غیر محروم شده و مناطق محروم از داشتن دندان‌پزشک محروم هستند.

جنگ‌ها آثار منفی زیادی دارند، در مورد جنگ تحمیلی، این آثار همگی منفی است؟
امام می‌گفتند جنگ برای ما برکاتی داشت! توان دفاعی و موشکی ما از برکات جنگ است، شهید تهرانی مقدم رحمت‌الله علیه پدر موشکی ایران است و در این زمینه بسیار کار کردند؛ ما را بسیار تحریم کردند. وقتی تحریم کردند، خودمان باید تولید کنیم و دست بکار شویم.
یکی از برکات مهم جنگ روحیه ایثار و فداکاری در مردم بود. در زمان جنگ ما تقریباً با کل دنیا داشتیم می‌جنگیدیم! نیروهای مقاومت در جنگ همین مردم و رزمنده‌ها بودند و روحیه ایثارگری آن‌ها و همچنین خانواده‌های آن‌ها!
خودباوری هم از برکات جنگ هست./ خودباوری در بحث رادیو داروها، انرژی هسته‌ای و...

چه راهکارهایی وجود دارد تا فرهنگ ایثار و شهادت را تقویت کنیم؟

دشمن ما هیچ‌وقت بیکار نمی‌نشیند! راه سرنگونی این نظام را از داخل سنجیده است! و بسیار هم در حال کار کردن در این زمینه است. اعتقاد ما به کربلا و عاشورا بسیار مهم است! اعتقاد ما به تشیع سرخ و شهادت است. از طرف دیگر به مهدویت و انتظار برای فرج است.
دشمن با دست گذاشتن بر روی این موارد در حال جنگیدن است! آن‌هم جنگ فضای مجازی ما هم در این عرصه روبرو با جنگ فضای مجازی هستیم و نیازمند به افراد ماهر هستیم تا بتوانند با این موارد مقابله کند تا مردم و جوانان را آگاه کند! در فضای مجازی، پر از فحشا و... است پس باید یک نفر با این موضوعات مقابله کند. یا به‌طور مثال در فضای مجازی از زن استفاده ابزاری می‌کنند. پس جوان امروزی باید آگاه شود تا به شبهه و ابهام برنخورد.

نظرتان در مورد مرور خاطرات جنگ و ایثارگری چیست؟ تأثیرش بر روی طرز فکر جوانان چیست؟

خدا را شکر به قول رهبر انقلاب ما هم ریزش داشتیم و هم رویش افرادی مانند شهید حججی جنگ را ندیده بودند ولی باور کاملی نسبت به ایثارگری داشتند. افرادی مانند شهید حججی کم نداریم و این نشان‌دهنده موفقیت این انقلاب و آرمان‌های آن است.
عمق اعتقادات مرم هنوز بیدار است، وقتی حاج قاسم عزیز شهید شدند، اقشار مختلف مرم برای تشییع پیکر ایشان آمدند. مرم از این افراد الگو می‌گیرند. بگذارید یک مثال دیگری بزنم، مثلاً مرحوم دکتر یلدا! ایشان قدم زدنش بر سر بالین بیمار و بخش‌های درمانی نعمت بود، تأثیر می‌گذاشت. ایشان به‌عنوان یک الگو بین دانشجوها و بیمارانشان بودند

چه‌کاری می‌توان کرد که مسئولین ما در راه حاج قاسم سلیمانی قدم بردارند؟ به‌عبارت‌دیگر شعار ندهند و عمل کنند!

متأسفانه هرکدام از ما، یکسری وابستگی داریم و در بحران‌ها ممکن است تضاد منافع ایجاد شود و موجب نگرانی است. به‌طور مثال یک نماینده مجلس، در صحن مجلس، هنگام بررسی یک لایحه (مثلاً مالیات بر خانه‌های خالی) اگر خود نماینده ذینفع باشد مثلاً خودش خانه‌های خالی داشته باشد یا سهام خاصی داشته باشد و به دور از خودسازی و تذهیب نفس خود باشد، تن به تأیید و بررسی این لایحه نمی‌دهد! به همین خاطر می‌گویند شفافیت آراء در مجلس اهمیت دارد!

گاهی شنیده می‌شود که مردم می‌گویند در این 40 سال جمهوری اسلامی چه‌کار کرد؟
چون افرادی سرکار آمدند، اعمالشان و کارهایشان بازدهی خوبی نداشته البته به‌غیراز دوران ریاست جمهوری رهبر انقلاب و شهید رجایی! فکر می‌کنید شهید آیت را چرا کشتند؟
چون در کیف خود مدارکی داشت که آن‌ها را می‌خواست به مجلس ارائه دهد که خیلی از حقایق روشن می‌ شد.

پس مسئول باید خالص باشد و برای خدا کار کند و بر اساس نفس خود عمل نکنند
یک مسئول علاوه بر خلوص، باید به نیروهای متخصص اتکا کند و از آن‌ها مشورت بگیرد.
در حال حاضر آقای رئیسی و هیئت همراهشان خیلی خوب کار می‌کند و تلاش می‌کند و ما امیدواریم که این تلاش‌ها به نتیجه مطلوبی برسد. البته باید مردم هم همراه باشند و توکل بر خدا کنیم.

چرا برخی از ایثارگران باتجربه و با سوابق درخشان در پست‌های مسئولیتی، کنار گذاشته می‌شوند؟

این موضوع ابعاد مختلفی دارد ممکن است آن مدیر بالادست، جهادی نباشد و به‌راحتی این افراد را کنار بگذارد چون خالصانه کار نمی‌کند این نمودی که پیدا می‌کند موجب بی‌عدالتی و بی‌تقوایی است.

چه فعالیت اجرایی، فرهنگی و پژوهشی تاکنون داشتید؟

یک کتاب در زمینه کنترل عفونت چاپ کردم در سال 90 میلادی، البته کتب تألیفی و ترجمه دیگر هم داشتم و البته قسمتی از کارهای پژوهشی را خدمتتان عرض کردم. یک کتاب هم در مورد مواد دندانی دارم. به نظرم کتاب‌ها ماندگاری بیشتری دارند نسبت به مقاله. بهتر است اساتید لاین تحقیقاتی خود را مشخص کنند و آن را دنبال کنند تا تولید علم به‌درستی صورت گیرد. شرکت‌های دانش‌بنیان هم به همین صورت هستند که موجب اعتلای کشور می‌شود.

علاوه بر این، تولید علم باید ثمر دهد یعنی مثلاً بتوانیم دارو تولید کنیم، بتوانیم تجهیزات موردنیاز مردم را تولید کنیم.

به‌روز بودن دانشمندان چه جایگاهی دارد؟ آیا خودتان ازنظر علمی به‌روز هستید؟

من نه دانشمندم و نه خودم را به‌روز می‌دانم. هرکس علم داشته باشد، توانمند است هر کس در رشته خودش باید مهارت و دانش داشته باشد.

تأثیرگذارترین فرد یا  افراد در زندگی شما چه کسانی هستند؟

به‌جز پدر و مادر و خانواده، تأثیرگذار اجتماعی بزرگ ما مرحوم امام خمینی بودند. ما در دوران پهلوی بسیار تحقیر شدیم. کشور تحقیر شد قبل از آن‌هم که کشور به خاطر بی‌مسئولیتی شاهان، کشور تکه‌تکه شده بود. در زمان دانشجویی من، اوج‌گیری این نهضت بود سخنرانی‌ها و جلسه‌ها و ... ما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم از سلطه آمریکا و انگلیس و... خارج بشویم ولی با راهپیمایی‌های شهرها و کمک خدا و رهبری امام توانستیم مبارزه کنیم و پیروز شویم و بالاخره آزاد شدیم.

برای سلامتی روحی و جسمی خودتان چه می‌کنید؟

کار خاصی نمی‌کنم اما ورزشکار بودم در دوره دبیرستان! تیم بسکتبال بازی می‌کردم. سپس در تیم بسکتبال دانشکده هم عضو شدم. رعایت رژیم غذایی هم مهم هست و اهل خوردن فست فود و غذای چرب نیستم.

رعایت بهداشت و دهان، چه تاثیری بر بیماری‌های دیگر دارد؟

اگر رعایت نشود بیماری‌های قلبی و عروقی چهار برابر می‌شود بیماری‌های کلیوی هم افزایش می‌یابد؟

چه توصیه‌ای به ایثارگران دارید؟

من غبطه می‌خورم به آن‌ها تازه باید از آن‌ها توصیه بگیریم، امیدوارم جوانان و دیگر مردم آگاه شوند و بدانند ما برای چه به جبهه رفتیم و شهید دادیم!

  • گروه خبری : دفتر امور ایثارگران
  • کد خبر : 218274
عکاس
حمیده شفاعی
تهیه کننده:

حمیده شفاعی

تصاویر

0 نظر برای این مقاله وجود دارد

نظر دهید

متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
تنظیمات قالب