دکتر ترابی: ابزار سنجش توان نوآوری، داشبورد و راهنمایی برای تعیین معدل و سطح نوآوری در دانشگاه ها است
مدیر روابط عمومی دانشگاه، رسانه ای شدن علم را موجب پختگی آن و معرفی الگوها و نمونه های برتر خواند و گفت: معرفی الگوها و نمونه های موفق می تواند ریسک رسیدن به هدف را کاهش و سرعت، دقت و کیفیت را افزایش دهد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران، رسانه ای شدن علم را می توان فرایند توجه فزاینده رسانه ها به علم و مشروعیت بخشی به علم با استفاده از ارتباط عمومی تعریف کرد. سیاست گذاران دریافته اند برای بهبود وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع خود ناچار به عمومی سازی علم هستند و برای بسط و گسترش علم در جامعه بهترین، کارآمدترین و در دسترس ترین ابزار را رسانه دانسته اند. از این رو روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران، به موضوع پایان نامه دوره phd دکتر ماشاءاله ترابی، مدیر روابط عمومی دانشگاه با عنوان “Design and Psychometrics of the Assessment Instrument for Innovation Capabilities of Medical Sciences Universities Using the Cube Model Approach” یا "طراحی و روان سنجی ابزار سنجش برای استفاده از قابلیت های نوآوری دانشگاه های علوم پزشکی با رویکرد مدل مکعبی" منتشر شده در مجله Iranian Journal of Public Health پرداخت.
دکتر ترابی، با بیان اهداف، ضرورت و اولویت های پرداختن به مدل نوآوری در دانشگاه ها گفت: سازمان ها و نهادهای گوناگون به ابزارهایی نیاز دارند که امکان سنجش هوشمند "الگو شکن ها" و سایر منابع مولد نوآوری را داشته باشند. در واقع مدیریت نوآوری در دنیا موضوعی بسیار جدی است و تقریبا دانشگاههای بزرگ و برتر دنیا برای توسعهی برنامهی نوآوری خود دارای مدل هستند. از این رو سوالی مطرح شد که بهترین مدل برای توسعهی برنامهی نوآوری در دانشگاه علوم پزشکی تهران چه مدلی است و ایدهی اولیه کار از اینجا شکل گرفت. در ادامه مطالعهی جامعی در ارتباط با مدلهای توسعهی نوآوری در دانشگاههای دنیا انجام شد و ما را به این جمعبندی رساند که باید ابزاری در این زمینه داشته باشیم تا بتوانیم وضعیت موجود گروههای مختلف علمی و فعالیتهای آنها را از نگاه نوآوری بررسی کنیم.
وی افزود: مدل هنری چسبرو، صاحب مدل نوآوری باز در دنیا، از جمله مدلهایی بود که در این پایان نامه مورد بررسی قرار گرفت. خب قاعدتا در این شرایط اگرچه کار، با یک هدف اولیه آغاز می شود اما گاها در مسیر، تولیدات مختلفی به وجود می آید که از هدف اولیه شما ارزشمندتر می شود و مخاطبانش بسیار سریعتر با آن ارتباط برقرار میکنند و به قول معروف به صورت جهشی وارد فاز تجاری میشود. این مدل به تدریج توانست تغییرات عظیمی در دنیا به وجود بیاورد. مدل های دیگری نیز در دنیا بررسی شد که از جمله می توان به مدل الماس، قیف، زنجیره ارزش نوآوری و راهنمای اسلو اشاره کرد.
دکتر ترابی، سپس با اشاره به تشکیل ستاد نوآوری در دانشگاه گفت: ماموریت داشتیم تا بتوانیم زیرساختهای لازم برای نوآوری را توسعه دهیم پس به این جمعبندی رسیدیم که لازمه سنجش، ابزار است و برای سنجش نوآوری و اقدامات نوآورانه در سطح دانشگاه، سنگ محکی وجود نداشت تا مورد ارزیابی قرار بگیرند پس به این ترتیب، با توجه به بررسی های انجام شده، تصمیم گرفتیم تا از ابزارهای موجود دنیا به صورت ترکیبی استفاده کنیم تا سنجه مناسبی برای دانشگاه تهیه شود.
وی سپس توجه به شاخص ها و فاکتورهای مختلف در تهیه سنجه را از جمله دشواری های کار عنوان کرد و افزود: مباحث مختلفی در نوآوری مطرح بود، از جمله آنکه نیروی انسانی چه مقدار حرفهای است و یا در برخورد با چالشها چه واکنشهایی ممکن است نشان دهد و اینکه اصولا چه موضوعاتی می تواند در نیروی انسانی ایجاد انگیزه کند؟ فرهنگ سازمان نیز بسیار تعیین کننده بود. اینکه چگونه این موارد را به درستی در کنار هم قرار دهیم تا در نهایت خروجی مناسبی از آن داشته باشیم که منجربه نگاه جدید و تضمین پیشرفت در هر حوزهای شود، امری بسیار دشوار بود. مدل معماری اطلاعات، یکی از مدل هایی بود که خود توانسته، نوآوری در حوزه فناوری اطلاعات را در دنیا توسعه دهد. این مدل البته پاسخگوی نیازهای ما نبود چرا که به جز حوزهی فناوری اطلاعات، در موضوعات دیگر به خصوص در پاسخ به نیازهای جامعه که اصولا نوآوریها بر اساس آنها شکل می گیرد، نمیتوانست کامل باشد.
مدیر روابط عمومی دانشگاه، در ادامه به انجام مطالعات میدانی اشاره کرد و گفت: براین اساس مطالعهی میدانی (روی پایاننامهها، ابزارها و کارهایی که آن زمان انجام شده بود) شکل گرفت. مثلا جامعهی اروپایی، یک مدل ارزیابی نوآوری داشت که بسیار گسترده و وسیع الطیف بود و البته جمع کردن آن هم بسیار دشوار می نمود و قابل بهره برداری برای ما نبود و به نوعی این بستهها با سیاستهایی که هر کشور وجود داشت آمیخته شده بود و خروجی آن نمیتوانست یک منطق قوی و کامل برای توسعهی یک ابزار در سطح یک دانشگاه شود از طرفی دانشگاههای بزرگی مثل هاروارد و کمبریج نیز مدلهایی برای خود داشتند که البته منطق پشت سر آنها معرفی نشده بود و مقالات تنها به نمایش نتایج بسنده کرده بود و تنها اعلام می کردند که این موارد در حد مثلا نوآوری پیوسته هستند یا نوآوری تحولی. در دنیا نیز عموما همین دو مدل کلی (پیوسته- تحولی) وجود داشت و تفاوت آنها در این بود که در نوآوری پیوسته، چیزی به وجود آمده بود که در ابتدا جهش ایجاد کرده ولی اکنون روی بهبود کار می کند اما در مدل نوآوری تحولی، جهشی رخ می دهد که می تواند بازی را به صورت کلی عوض کند و از آنها با عنوان نوآوریهای گیم چنجر نام برده میشد. اما این که پیرامون آن نوآوریهای دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد خیلی باز نشده بود. درنتیجه مطالعاتی که انجام شد، مدل مکعبی به عنوان مدل مناسب دانشگاه انتخاب شد که البته پیش از آن در دنیا معرفی شده بود وابزارهای آن را نیز بیان کرده بودند. اما شاخصهایی که بتواند مکعب را کامل کند، وجود نداشت. تنها به صورت کلی سه موضوع چالش، فرهنگ و انگیزه را مورد توجه قرار داده بود.
وی طرح این مسئله را موجب تغییر در ذهنیت خواند و تصریح کرد: این مسئله ذهنیت جدیدی برای ما ایجاد کرد تا بتوانیم تمام شاخصهایی که به عنوان شاخص نوآوری در دنیا معرفی شده بود، از قبیل ایده در واحد زمان یا چالش هایی که توسط کارکنان به عنوان مشکل معرفی شده، تعداد نیروی تحصیل کردهای که در یک واحد وجود دارد و ... همه را کنار هم در دسته بندی جدید قرار دادیم و توانستیم آنها را تحت سه حوزه چالش فرهنگ و انگیزه دسته بندی کرده و با این شاخصها معنیدار کنیم. جمع این شاخصها می تواند به ما بگوید که انگیزه در چه حالتی قرار دارد. داخلی یا خارجی بودن انگیزه بسیار مهم بود چرا که اساسا تغییرات در واحدها یا با انگیزه خارجی (مثلا فشار فناوری و علم) بود و یا انگیزه داخلی (خواست درونی فرد). در رابطه با فرهنگ نیز، تغییرات یا به صورت بالا به پایین یا از پایین به بالا در حال اجرا بود. در حوزهی چالش نیز بررسی می شد که موضوعات در حال پژوهش در دسته چالش جزیی قرار داشتند و یا چالش کلی و بزرگ بودند. هنگامی که این موارد را کنار هم قرار دادیم، برای آنکه نتایج آن را در دانشگاه خود مورد ارزیابی قرار دهیم، دانشکدهای را به صورت پایلوت انتخاب کردیم.
مدیر روابط عمومی دانشگاه سپس به نتایج حاصل از این سنجش اشاره کرد و گفت: برای سنجش اینکه گروه ها به لحاظ سطح نوآوری در چه حالتی قرار دارند هشت مدل نوآوری (گروه اول: انفعالی، فعال، ضروری، ناشی از فشار علم و فناوری، گروه دوم: بیش فعال، پیوسته، سفارش شده و تحول آفرین) انتخاب شد. این هشت مدل نیز از نظر انگیزه در دو گروه با انگیزه خارجی و انگیزه داخلی تقسیم شدند چرا که نوآوری تحولی نیاز به انگیزه داخلی دارد و انگیزهی خارجی نمیتواند نوآوریهای تحولی و جهش آفرین را ایجاد کند. جالب است بدانید که اغلب واحد ها دوست دارند که در سطح نوآوری تحولی قرار بگیرند ولی عملا در این سطح قرار نمیگیرند چرا که انگیزهها بیشتر انگیزههای خارجی و بیشتر بر اساس فشارهای خارجی همچون دستورالعمل ها، قوانین جدید و دستورات رخ داده بود. هنگامی که این اتفاق می افتد سطح نوآوری بسیار کوچک و اثرش محدود می شود اما موقعی که از درون سیستم ایدهای شکل میگیرد، آن ایده وسعت پیدا میکند. اگر به تحولات دانشگاه نگاه کنیم می بینیم که اغلب نوآوری های تحولی توسط افرادی با انگیزهی داخلی ایجاد شده است. در این راستا کتاب نوآوریها را در دو سری تهیه و منتشر کردیم اما فرهنگ و چالش نیز در این میان از اهمیت برخوردار است.
دکتر ترابی، با بیان اینکه "نتایج منتشر شده از گروههایی که مورد ارزیابی قرار دادیم، بسیار جالب بود، در این ارزیابی دریافتیم که اگر این گروه ها به جای چالش های کوچک به سراغ چالشهای بزرگ می رفتند، میتوانستند به سادگی در سطح نوآوری تحولی قرار بگیرند" خاطر نشان کرد: این گروه ها، از انگیزه های داخلی برای کارها برخوردار بودند اما به سراغ چالش های کوچک می رفتند و در نتیجه کارهای آنها نمود بزرگی پیدا نکرد. در واقع این پایان نامه، افق جدیدی ایجاد کرد و این افق تقریبا توسط فعالیت های مختلف دانشگاه و برنامههایی که در بحث برند آفرینی داشتیم جای خود را باز کرد. به عبارت بهتر، این نگاه جدید به ما کمک کرد تا در برخورد با موضوعات جدید بتوانیم خیلی سریع آنها را دستهبندی کنیم به عنوان مثال وقتی قصد داریم در رابطه با شهرت دانشگاه فعالیتی انجام دهیم، همزمان به دنبال ارتقا و مسیرهای رشد وجهش آن نیز هستیم چراکه عملا با جریان رسانهای میتوانید در این حوزه ها جهش بسازید. اکنون به شدت دنبال ورود این نگاه در حوزههای مختلف هستیم تا دیگران نیز به این شاخصها و مدلها توجه کنند. در واقع توجه به آن باعث می شود که امکان بازآفرینی خود را با رویکرد جهش در کار، فراهم سازد.
وی در پاسخ به این سوال که در نهایت این پایان نامه از چه ابزاری برای سنجش نوآوری استفاده کرده و گام بعدی آن چیست؟ گفت: قطعا طراحی ابزار هدف نیست و تنها وسیلهایست برای اینکه در مسیر هدف هایمان بتوانیم سرعت پیدا کنیم و در نهایت کیفیت را بالا ببریم. در واقع انتظار این است که به نحو احسنت بتوانیم شرایطی را فراهم کنیم که از این ابزار استفاده شود چرا که به کارگیری مدل های هوش مصنوعی، این خاصیت را دارد که بتواند ابعاد مختلف دیگری را هم در داخل خود توسعه دهد و عملا همچون یک داشبورد در حوزههای مختلف اثربخشی داشته باشد. اساس این ابزار بر پایه یک پرسشنامه است که برای آن نرمافزاری نیز آماده شده است تا با پاسخ به آن و کامل کردن اطلاعات آن توسط کاربران، می توان از آن به عنوان یک ابزار حرفهای استفاده کرد. سوالاتی که در این پرسشنامه مطرح شده، تمام حوزههای مربوط به کسب و کار، از نیروی انسانی تا فعالیتهایی که تاکنون داشته و تولیدات علمی همچون کتاب و پایان نامهها را شامل می شود و حتی به ارتباطاتی که با سایر حوزههای مرتبط با خود در طول زمان داشته را نیز دربر می گیرد. قطعا زمانی که این اطلاعات در مدل مکعب جایگذاری شود، مشخص میشود که نقطهی بعدی و گام بعدی فعالیت های آنها برای نوآوری کدام است و یا اینکه در مسیر به چه نکاتی کمتر توجه کردند که باعث شده در آن جایگاه قرار بگیرند تا در نهایت خروجی مناسبی که مد نظر دارند حاصل شود.
دکتر ترابی، به روایی و پایایی پژوهش انجام شده اشاره کرد و افزود: در ایدهی کلی ما برای سنجش توان نوآوری، یکی از پایهها بحث نقشهی برند بود که شاید بتوان آن را یکی از کلیدیترین پایهها عنوان کرد. اکنون در روابط عمومی دانشگاه در حال پیگیری این مسئله هستیم. از سوی دیگر از آنجا که هر مطالعه جدیدی به لحاظ پایایی و روایی، نمی تواند از نظر حجم نمونه بسیار بالا باشد، چرا که داده های آن باید قابل اتکا بوده و معتبر باشد. در نتیجه در ابتدا با تشکیل گروه نخبگان اولیه شاخصهایی که از همهی دنیا استخراج شده بود جمعبندی و به سمع و نظر آنها رسید و نظرات مختلفی در مورد شاخص، نحوهی اندازهگیری و هم مناسب یا نامناسب بودن آنها اعلام شد. پس از آن از آنجا که دانشکده ها، جامعهی هدف ما بودند، در سطح کارکنان، اعضای هیات علمی و دانشجویان، سعی شد تا پرسشنامهها توزیع و جلسات توجیهی برگزار شود. از آنجا که این موضوعات جدید بود و برای نخستین بار مطرح شده بود، به صورت ورک شاپ جلساتی برگزار و تک تک شاخصها توضیح داده شد و در واقع در همان جلسه، پرسشنامهها توضیح، تکمیل، جمعآوری و تحلیل میشد. این فرآیند نزدیک به دو سال طول کشید چرا که از یک سو، افراد با مسائل مربوط با نوآوری آشنا نبودند و از سوی دیگر باید اصلاح فرآیند در طول مسیر انجام می شد. اما اکنون این کار به راحتی در زمان کوتاهی برای واحدهای مختلف قابل اجراست.
وی اندازه گیری وضعیت نوآوری در واحدهای مختلف دانشگاه با استفاده از این ابزار را امکان پذیر خواند و گفت: دانشگاه به عنوان یک کل نمیتواند آن را اجرایی کند بلکه در مرحله نخست واحدهای دانشگاه -به دلیل تفاوتی که در ماهیت علمی گروه های مختلف وجود دارد- باید خود را ارزیابی کنند و گزارش نهایی و معدل کلی آنها در کنار هم قرار گیرد تا در نهایت مشخص شود که وضعیت نوآوری دانشگاه در چه سطحی قرار دارد.
مدیر روابط عمومی دانشگاه سرعت نوآوری در دنیا را حاصل فرآهم آوری اقتضاعات و زیرساخت های آن دانست و گفت: در عصری زندگی میکنیم که هر روز در آن با موضوعات نو مواجهه داریم و این سرعتی که در دنیا برای نوآوری مشاهده می شود به خاطر فراهم آوری زیرساخت های آن است. ما نمیتوانیم بدون ابزار راهنما، یک هواپیمای خوب داشته باشیم؛ پس وجود این ابزارها میتواند این کیفیت عظیم را که اکنون در قالب دانشمندانی است که کنار هم قرار گرفتند و تولیدهای قابل توجه و مهم را در کشور و دنیا انجام می دهند، تضمین نماید. ابزارها میتواند میزان ریسک رسیدن به هدف را تا حد زیادی کاهش و سرعت، دقت و کیفیت را افزایش دهد.
وی در پایان، رسانه ای شدن علم را موجب پختگی و اصلاح نواقص آن عنوان کرد و یادآور شد: وقتی پژوهشی را معرفی می کنید، این مسئله کمک میکند تا شاخصهای آن تقویت شود چرا که کامنت ها و نظرات مخاطبان، به شما کمک می کند تا بدانید چالشی که به آن پرداختید چقدر مورد نیاز مردم بوده و انگیزه ها در آن چگونه تقویت شده که توانسته منجر به خلق نوآوری شود. همچنین در می یابید که برنامه های موفق، از کدام مدل و روش برای خلق نوآوری استفاده کرده اند.
DOI: https://doi.org/10.18502/ijph.v49i2.3097
IssueVol 49 No 2 (2020)
نظر دهید