گفتگوی دفتر امور ایثارگران دانشگاه با دکتر کاظم نداف عضو هیئتعلمی دانشکده بهداشت و از مبارزان دوران انقلاب و دفاع مقدس
دکتر نداف گفت: معارف مربوط به دوران دفاع مقدس یک دریای بیکرانی است و هرچه ما بتوانیم بیشتر این معارف را استخراجکنیم و در اختیار مردم قرار دهیم مردم میتوانند در این شرایط فعلی بهصورت مؤثرتر از این مشکلات عبور نمایند.
خودتان را بیشتر برای معرفی بفرمایید.
من کاظم ندافی هستم و در سال 1339 در شهر یزد در خانواده تقریباً متوسط متولد شدم. پدر من به حرفه نجاری اشتغال داشتند.
دوران دبستان و راهنمایی را در دبستان و مدرسه راهنمایی ادب در شهر یزد گذراندم و از دبیرستان رسولیان که در آن زمان از دبیرستانهای خیلی خوب یزد بود، دیپلمم را در سال 1358 گرفتم.
در سال 1364 ازدواج کردم. سه فرزند دارم، دو دختر و یک پسر که همه فارغالتحصیل دانشگاه هستند. دخترم بزرگم در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در مرکز تحقیقات دارویی در مقطع دکترای پژوهش محور تحصیلکرده و همین روزها از پایاننامهاش دفاع میکند. دختر کوچکم لیسانس مهندسی کامپیوتر از دانشکده فنی دانشگاه تهران و فوقلیسانس مدیریت را از دانشکده مدیریت دانشگاه تهران گرفته است. پسرم از دانشکده فنی دانشگاه تهران در مهندسی عمران فارغالتحصیل شده و فوقلیسانسش را از دانشکده محیطزیست دانشگاه تهران گرفت.
در حال حاضر هر سه آنها جویای کار هستند اخیراً ما تصمیم گرفتیم با همکاری هم یک شرکت دانشبنیانی را تأسیس کنیم چون امکان استخدام در حال حاضر بسیار محدود است و ما امیدواریم بتوانیم درزمینهٔ فناوریهای نوین کنترل آلودگیهای محیطزیست فعالیت کنیم و ایدههایی که داریم را بتوانیم جامه عمل بپوشانیم.
در کدام دانشگاه و چه رشتهای تحصیل کردید؟
در سال 1358 در دوره کارشناسی پیوسته مهندسی بهداشت محیط پذیرفته شدم و تحصیلم را شروع کردم و در سال 1364 از دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران فارغالتحصیل شدم. بلافاصله در مقطع کارشناسی ارشد همین رشته در دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفته شدم و تا سال 1368 تحصیلات من ادامه داشت و در آن سال کارشناسی ارشد را گرفتم. بلافاصله در آزمون ورودی دوره دکتری شرکت کردم در آن زمان هنوز در دانشگاه علوم پزشکی تهران این رشته وجود نداشت؛ بنده در آن زمان با رتبهی اول در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم و در سال 1374 با درجه دکتری بهعنوان اولین فارغالتحصیل رشته مهندسی بهداشت محیط در کشور از آن دانشگاه فارغالتحصیل شدم.
از فعالیتها و مسئولیتهای اجرایی خود بفرمایید؟
بعد از فراغت از تحصیل به مدت 5 سال تعهداتم را در دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد سپری کردم و در سال 1378 به دانشگاه علوم پزشکی تهران منتقل شدم و از آن زمان در خدمت دانشگاه علوم پزشکی تهران هستم. در حال حاضر درجهام استادی است و عضو هیئتعلمی دانشکده بهداشت، گروه مهندسی بهداشت محیط هستم و دانشجویانی در مقطع دکترا و فوقلیسانس دارم که کار پایاننامه آنها را رسیدگی میکنم و درزمینهٔ کنترل آلودگی هوا و کلیات بهداشت محیط و گاهی دروس تصفیه آب و فاضلاب را تدریس میکنم.
در سال 1389 به سمت رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت منصوب شدم و تا پایان شهریور سال 1393 این مسئولیت ادامه داشت؛ این مرکز یکی از مراکز مهم در وزارت بهداشت است و من در دوره سه وزیر دکتر مرضیه وحید دستجردی، دکتر طریقت منفرد و بخشی از زمان وزارت دکتر هاشمی این مسئولیت را به عهده داشتم. چند ماه پسازآن، مسئولت دبیرخانه هیئت اجرایی جذب دانشگاه را پذیرفتم و از حدود یک سال و نیم قبل که استاد دکتر مصداقی نیا بازنشسته شدند من به سمت رئیس پژوهشکده محیطزیست منصوب شدم.
این پژوهشکده سه مرکز تحقیقات آلودگی هوا، کیفیت آب و مدیریت پسماند را شامل میشود. در این پژوهشکده درزمینهٔ محیطزیست و عواملی از محیطزیست که بر سلامت انسان تأثیر دارد، تحقیق و پژوهش میشود. پنج عضو هیئتعلمی مستقل بهعنوان عضو هیئتعلمی پژوهشی مشغول هستند و تعداد زیادی از اعضای هیئتعلمی دانشگاه هم بهعنوان همکار در این پژوهشکده با ما همکاری میکنند.
از خاطرات زمان انقلاب و دوران دفاع مقدس بفرمایید؟
در سال 1356 در یزد جرقههای اولیهی انقلاب ایجاد شد، در آن زمان شهید محراب حضرت آیتالله صدوقی در یزد رهبری حرکتهای انقلابی را در دست داشتند و در مسجدی که به نام مسجد حظیره یا روضهی محمدیه معروف است، جوانهای زیادی جمع میشدند و روحانیون و سخنرانان درزمینهٔ ی آشنایی با انقلاب و اهداف حضرت امام خمینی (ره) صحبت میکردند و شاید کمتر جایی بود که اسم حضرت امام بهصورت علنی در جلسات برده میشد ولی در آن زمان اسم ایشان را بهصورت آشکار میآوردند و مردم صلوات میفرستادند که در سال 1356 واقعاً چنین حرکاتی خیلی محدود بود و در سال 1357 همزمان با کشور این برنامهها خیلی گسترش پیدا کرد و حرکت مردم از قوت و وسعت بیشتری برخوردار شد.
بنده هم در قریب بهاتفاق تظاهرات و راهپیماییهایی که در آن سالها برگزار میشد، شرکت داشتم و در برنامههایی که در آن مسجد بود، حضور فعال داشتم. بعد از پیروزی انقلاب من وارد دانشگاه شدم و دو ترم تحصیلی که گذشت در دانشگاهها انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها به مدت حدوداً سه سال تعطیل شد.
بعد از تعطیلی دانشگاه من و چند نفر از همکلاسیها ابتدا به جهاد سازندگی رفتیم و در برنامههایی که درزمینهٔ فرهنگی در نقاط محروم بود، شرکت میکردیم؛ در این سه سال من عمدتاً در منطقه سیستان و بلوچستان در شهر خاش مشغول کارهای فرهنگی بودم؛ خاش منطقهای بود بسیار محروم که بیشتر ساکنان آن از برادران اهل سنت هستند. ما تقریباً تا زمان بازگشایی دانشگاهها در آن منطقه بودیم که با همکاری سازمانهایی که درزمینهٔ فرهنگی کار میکردند، آنجا فعالیتهایی داشتیم و موفق شدیم ارتباط خوبی بین برادران تشیع و تسنن ایجاد کنیم، مسافرتهایی را هماهنگ کردیم که آنها را به شهرهای مرکزی و شیعهنشین دعوت میکردیم، همچنین از شهرهای مرکزی گروههای دانشآموزی تحت عنوان گروه تئاتر، سرود و گروههای فرهنگی را دعوت میکردیم و به آن منطقه میبردیم.
از تهران همگروههایی با عناوین گروههای کارگری، گروههای دانشآموزی و بازاریان و ... به این مناطق میآمدند و با آن منطقه آشنا میشدند. گاهی وقتی محرومیت آنجا را میدیدند و فداکاری نیروهای انقلاب را در آن منطقه میدیدند، کمکهای خیلی چشمگیری هم به آن منطقه میکردند.
در آن سالها موفق شدیم با رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) یک پیوند واقعی و عمیقی بین برادران اهل سنت و تشیع ایجاد کنیم و تبلیغات تفرقهافکنانهای که در آن منطقه مطرح بود را خنثی کنیم، بسیاری از جوانان اهل سنت وقتی این برنامهها را مشاهده کردند جذب برنامههای انقلاب شدند.
تقریباً سال 1359 که جنگ شروع شد مصادف با آغاز فعالیت جهادی ما در منطقه سیستان و بلوچستان بود. بعدازاینکه دانشگاه باز شد ما تقریباً در تابستانها که دانشگاه تعطیل میشد و بین دو ترم داوطلبانه عازم جبهه میشدیم، با توجه به اینکه رشته من مهندسی بهداشت بود درزمینهٔ های مختلفی به ما اعلام نیاز میشد تا همکاری کنیم، بهداشت مواد غذایی و کنترل آن، کنترل بهداشتی آب آشامیدنی، کنترل حشرات و جوندگان واقعاً در منطقه جنگی بسیار حائز اهمیت بود و ما در این زمینهها فعالیت میکردیم. همینطور در اواخر جنگ که رزمندگان ما در مناطقی میجنگیدند که نزدیک آب بود، مثل جزیره مجنون و فاو مشکلاتی درزمینهٔ دفع فاضلاب داشتند که ما با طرحهای مهندسی و ابتکاراتی که انجام شد، یک طرحهای ویژهای دادیم و نوعی توالتهای آبی را طراحی و آزمایش کردیم و در منطقه نصب شد تا به حل این مشکل کمک شود.
درواقع درزمینهٔ فعالیتهای مهندسی بهداشت بنده تنها چند ماهی را توفیق داشتم در خدمت رزمندهها باشم. البته مجموعاً در مقایسه با مدت هشت سال دفاع مقدس، مدت خیلی زیادی نبود. در تهران هم که مشغول تحصیل بودیم، واقعاً توجه ما معطوف به نیازهای جبهه بود، مثلاً من پروژه فوقلیسانس را درزمینهٔ تولید قرص کلر دی کلر که برای تصفیه آب بکار میرفت انجام دادم و حتی تا مرحله نمونهسازی هم پیش رفت. پایاننامه من هم در دوره فوقلیسانس درزمینهٔ تأمین آب در شرایط اضطراری و جنگ بود. در تحصیل هم به این فکر بودیم که چطور میتوانیم به رزمندگان کمک کنیم که بتوانند با سلامت کامل وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهند.
من در بیشتر مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور در کسوت یک بهداشتیار حضورداشتهام. در منطقه جنوب و غرب بیشتر مناطق را میرفتم برای اینکه هم آشنا شوم و هم مشکلاتی اگر هست آنها را برطرف کنیم.
شما بهصورت تیمی در مناطق کار میکردید یا بهصورت انفرادی؟
درواقع اعزامهایی که انجام میشد بهصورت دستهجمعی بود ولی نوعاً کسانی که با ما میآمدند در کارهای پزشکی پرستاری و پیراپزشکی بودند. من در این چند دفعه که توفیق حضور داشتم تنها بودم و آن زمان آنقدر امکانات محدود بود که من هیچ وسیله نقلیهای برای رفتن به خطوط مقدم نداشتم. برای انجام وظایفی که بر عهده داشتم اکثراً با ماشینها و موتورهایی که برای مأموریت به خط مقدم میرفتند، همراه میشدم و وظایفم را انجام میدادم.
خاطره خاصی از حضورتان در مناطق دارید یا از طرحی که داده بودید بیان کنید.
در آن زمان در وزارت بهداشت طرحی را برای نوعی توالت آبی داده بودند و نمونهای ساخته بودند. با من به علت آشنایی با منطقه و شرایط تماس گرفتند، گفتند ما این وسیله را ساختیم و میخواهیم به منطقه عملیاتی بفرستیم، شما نظر نهایی را بدهید که مناسب هست یا خیر، من وسیله را دیدم، گفتم این را روی آب بگذارید، غرق میشود؛ اما آنها زیر بار نمیرفتند و میگفتند غرق نمیشود بالاخره در همین تهران، در یک استخر آن را آزمایش کردیم و وسیلهای که ساخته بودند، غرق شد. آنها بعداً به من گفتند طرح اصلاحی را ارائه کنم که با انجام محاسبات ساده مهندسی و ایجاد یک حالت قرینه، طرح اصلاحی را ارائه دادم. بعداً تعداد زیادی از آن ساخته شد و به مناطق جنوب ارسال شد؛ بنابراین هرگونه ابتکار و خلاقیتی بود در خدمت نیازهای رزمندهها قرار میدادیم و این به خود ما هم اعتمادبهنفس میداد.
از دوستان آن زمان دوستانی هستند که هنوز باهم در ارتباط باشید؟
آن زمان دوستان زیادی بودند که عرض کردم رشتههای آنها معمولاً رشتههای پزشکی، پیراپزشکی و پرستاری بود که اعزام میشدند. هنوز هم با بعضی از آنها رفتوآمد و سلامعلیک داریم؛ ازجمله باید یاد کنم از یکی همکلاسیهای خودم که در همین رشته باهم شروع کردیم و ایشان در عملیات آزادسازی خرمشهر از ناحیه سینه مجروح شد، مدتها درمانش طول کشید و بعد که دانشگاه بازگشایی شد، مجدد باهم شروع کردیم، ایشان مجدداً داوطلبانه به جبهه اعزام شد و در عملیات خیبر مفقودالاثر شد والان جزو شهدای دانشگاه ما هست.
شهید قاسم شیرعلی نیا از انسانهای پاک، مخلص بسیار توانمند ازنظر بدنی و نظامی، آموزشهای کاملی را ایشان دیده بود، حتی در سطح چتربازی و عملیات چریکی، دورههای خاصی دیده بود و در عملیات خیبر به درجه شهادت رسید.
دوستان دیگر که باهم بودیم والان حضور دارند، برخی در دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله مشغول هستند، تعدادی بازنشسته شدند ازجمله یکی از دوستانی که هنوز در خدمتشان هستیم، دکتر علی محرابی که آن زمان مسئول بهداشت سپاه بودند و حقیقتاً باعلاقه و جدیت و پشتکار برنامه بهداشت را شروع کرده و ادامه دادند و هماکنون آن مجموعه یکی از مجموعههای بسیار ارزشمندی هست که در سپاه وجود دارد. ایشان هم در یک مقطعی در دانشکدهی بهداشت باهم همکاری داشتیم ولی بعداً همکاری ما ادامه یافت.
از اساتید فعلی باید از استاد دکتر احمد عامری یاد کنم که در منطقه جنوب کشور حضور داشت و بینهایت با همکاران بهداشت جنگ همکاری صمیمانهای داشت همینطور دکتر محوی همکاری مؤثری داشتند و بعضی از اساتید هم بخصوص در گروه حشرهشناسی پزشکی دانشکده بهداشت حضور فعالی داشتند.
اساتید دانشکده بهداشت در آن زمان واقعاً همکاری صمیمانه داشتند، در بعضی مناطق بحث مالاریا و عقرب مطرح بود، این اساتید هم باوجوداینکه معمولاً سن بالایی داشتند، میآمدند مشکلات را میدیدند و راهحل ارائه میدادند و کمک میکردند. دانشکده بهداشت در این زمینه هم در سطح دانشجویی هم در سطح اساتید فعالیتهای بسیار ارزشمندی را در آن زمان داشت. یادم هست یکی از نشستهای علمی که در زمان جنگ در دانشکده بهداشت برگزار شد درزمینهٔ جوندگان بود که بعداً سخنرانیهای آن، بهصورت کتابی هم چاپ شد این کتاب در رابطه با مشکل جوندگان در جبههها بود که در آن زمان واقعاً اطلاعات کمی در این زمینه موجود بود، اساتید گروه حشرهشناسی پزشکی در این زمینه نقش ارزندهای داشتند و هرکدام با توجه به تخصص خود یک مقاله درزمینهٔ یکی از مشکلات مرتبط با جوندگان ارائه دادند که بعدها همان کتاب بسیار ارزشمند از آن مقالات چاپ شد.
خاطره دیگر من مربوط به زمانی که فاو توسط رزمندگان تصرف شد، آنجا تأسیسات آبی خیلی خوبی داشت که از ما خواسته شد بررسی کنیم که اگر امکان دارد برای تصفیه و تأمین آب ملی از آن استفاده شود بعداً توسط خود عراق بمباران شد و این کار میسر نشد بعدها از زیر اروند یک لولهای کشیدند و آب آنجا را از سمت ایران تأمین کردند و آن تأسیسات دیگر قابلبازسازی نبود. زمانی که ما به آن منطقه اعزام میشدیم به ما گفتند که چون قبلاً بمباران شیمیایی شده است شما به چیزی دست نزنید و من به خاطر دارم که من غفلتاً به اشیائی دست زدم و یک تاول بزرگ روی دست من ایجاد شد که تا چند روز وجود داشت حال شما قیاس بفرمایید رزمندگانی که در معرض مستقیم این حملات بودند تا چه حد در معرض آسیبها و خطرات و مصدومیتها بودند و با چه فداکاری و ازخودگذشتگی از این نظام و انقلاب دفاع کردند. بههرحال کارهایی که ما انجام میدادیم یا به ما ارجاع میشد بیشتر کارهای مربوط به مهندسی بهداشت بود.
انگیزه شما از جبهه رفتن چه چیزی بود؟
در آن فضا ما احساس میکردیم باید تمام زمان را در جبهه باشیم واقعاً ازنظر روحیه و عقیده چنین باوری داشتیم ولی از طرفی دوستان هم به ما توصیه میکردند، با توجه به نیاز جبههها تحصیلتان را ادامه دهید و در جبهه هم کمک کنید.
من همیشه فکر میکردم وظیفه ما هست که تماموقت را در جبهه باشیم و این چند ماهی که توفیق پیدا کردیم، فکر میکنم بسیار مدت کوتاهی بوده و بسیار کمتر از آن وظیفه ایست که ما بر عهده داشتیم، خداوند از سر تقصیرات ما بگذرد ولی بههرحال روحیه ما آن موقع واقعاً اینطور بود که بتوانیم بهصورت حداکثری کمک کنیم.
به نظر شما چگونه میتوان روحیهی ایثار را به نسل بعد منتقل کرد؟
من فکر میکنم باگذشت سالها از دوران دفاع مقدس این علاقه به خاطرات آن دوران و روحیه ایثار در بین جوانان ما کمرنگ نشده است. دریکی از برنامههای مثلاً راهیان نور انسان میبیند، جوانها وقتیکه رزمندگان خاطرات زمان دفاع مقدس را تعریف میکنند، باعلاقه و صداقت این خاطرات را گوش میدهند و توجه میکنند؛ و گاهی اشک میریزند به نظر من در بین تعداد زیادی از جوانان ما خاطرات آن دوران هنوز زنده است ولی این از وظیفه ما چیزی کم نمیکند که ما برنامههایی داشته باشیم.
به نظرم این کتابهای زندگینامه و خاطرات رزمندگان که اخیراً انتشار آن توسعه پیداکرده و منتشر میشود؛ بسیار کتابهای ارزشمندی است و باید این کار گسترش پیدا کند. برنامه راهیان نور یک برنامه فوقالعاده ارزشمندی است که در آن زمینه بسیار مؤثر است.
برنامه راهیان نور علاوه بر جوانان و قشر دانشجو باید در بین همهی صنوف توسعه پیدا کند کما اینکه استادان هم هرسال برنامهای در این زمینهدارند و بهر حال مجموعه فعالیتهایی که ما در ارتباط با این گنجینهی عظیم دفاع مقدس باید انجام دهیم، خیلی زیاد است و به نظر من هنوز نتوانستهایم آنچنانکه بایدوشاید در این زمینه انجاموظیفه کنیم.
معارف مربوط به آن دوران یک دریای بیکرانی است و هرچه ما بتوانیم بیشتر این معارف را استخراجکنیم و در اختیار مردم قرار دهیم مردم میتوانند در شرایط فعلی و در مشکلاتی که جامعه ما امروز با آن مواجه است بهصورت مؤثرتر استفاده کنند و از این مشکلات عبور کنند.
دوران دفاع مقدس حقیقتاً گنجینهای است که ما هنوز از آن بهرهبرداری کافی را نکردیم و بههرحال درزمینهٔ فیلمسازی، انتشار کتب، تئاتر و برنامه راهیان نور کارهای ارزشمندی انجامشده ولی هنوز به نظر من کافی نیست و باید توسعه پیدا کند و در سطح دانشگاه هم مثل بقیه سطوح باید این برنامهها بهصورت فعال انجام شود.
عوامل موفقیت و پیشرفت خودتان را چه میدانید؟
در درجه اول خانوادهام که نقش بسیار مؤثری در این زمینه داشتند. مادرم بسیار پیگیر امور تحصیلی من بود و در تمام مراحل مراقب بود که من تحصیلاتم را با موفقیت انجام دهم. مثلاً من زمانی تصمیم گرفتم که ترک تحصیل کنم و مشغول کار در حرفهای دیگر شوم، مادرم خیلی اصرار داشتند که تحصیل را ادامه بدهم. در یک مقطعی میخواستم به دانشسرای مقدماتی بروم، آن زمان بعد از سوم راهنمایی به دانشسرای مقدماتی میرفتند و بعد معلم میشدند، در آن امتحان شرکت کردم و رتبه اول شدم ولی مادرم میگفت باید درست را ادامه دهی و حتماً به دانشگاه بروی.
در درجه اول این اراده و پشتکار و جدیتی که مادرم داشت نقش خیلی مؤثری داشت؛ که صمیمانه از ایشان سپاسگزاری میکنم دست ایشان را میبوسم و در درجه بعد همسرم هم خیلی کمک کردند و حقیقتاً خیلی از موفقیتهایی که بعد از ازدواج داشتیم حاصل تلاش و زحمات همسرم است که از ایشان هم تشکر و تقدیر میکنم.
اساتید خوبی که ما در دانشگاه داشتیم، افرادی مثل استاد مصداقی نیا که برای ادامه تحصیل و اینکه دانشجویان به کار تحقیق و پژوهش بپردازند، تشویق میکردند. این امر منجر به این شد که تعداد زیادی از اساتیدی که الآن در کشور حضور دارند از همین مجموعه دانشکده بهداشت و اتفاقاً از همان دورهای که ما مشغول به تحصیل بودیم از بین آنها انتخاب شوند و اکنون اکثراً از اساتید دانشگاههای مهم کشور هستند.
محیط دانشگاه علوم پزشکی تهران هم بسیار محیط محرک خوبی بود برای اینکه ما بتوانیم این مراحل تحصیلی را بهخوبی طی کنیم، فضای بسیار خوبی برای تحصیل بود، بخصوص در آن زمان که تعداد دانشجو کم بود و اساتید تعدادشان و نسبتشان به دانشجو خوب بود. همه عوامل هم کمک کرد که به این مرحله رسیدیم امیدوارم ما هم همینطور که دیگران به ما کمک کردند و این مراحل را طی کردیم بتوانیم به نسل حاضر کمک کنیم که آنها هم در همین مسیر قدم بردارند حقیقتاً آینده کشور ما در همهی زمینهها بستگی به تلاش و فعالیت دانشگاه دارد.
بسیاری از مشکلات فنی و اجرایی فعلی کشور ما راهحل دانشبنیان دارد. دانشگاهها میتوانند این مشکلات را بهخوبی برطرف کنند و ما هم امیدوارم بتوانیم در این زمینه کمک کنیم.
اهل ورزش هستید؟
الآن فقط پیادهروی میکنم و ورزشهای دیگر را توفیق ندارم ولی پیادهروی را معمولاً روزی نیم ساعت 45 دقیقه انجام میدهم برای اینکه خیلی دچار مشکل نشوم.
بهترین دوران زندگیتان کدام دوره بوده؟
بهترین دوران زندگی من، همان دوران بعد از پذیرفته شدن در دانشگاه و آن سالهایی که در مناطق محروم
خدمت میکردم بوده است. آن زمان انسانهایی را بهعنوان همکار کنار خودمان داشتیم که به معنای واقعی ایثارگر بودند مثلاً ما دانشجوی پزشکی داشتیم در تیم خودمان که علاوه بر اینکه کارهای پزشکی را انجام میداد، در حفاری چاه بهعنوان مقنی کمک میکرد، اصلاً برای هیچکس آن زمان مطرح نبود که من الآن دانشجو هستم یا مثلاً پزشکم و این کار مثلاً درشان من نیست، همه میخواستند یک باری را بردارند. آن روحیه باید امروز هم به کمک ما بیاید تا بتوانیم بر مشکلاتی که امروز داریم فائق بیاییم.
بهترین دوران زندگی من همان دوران خدمت چندساله بود که با انسانهای حقیقتاً ایثارگر همنشین و همکار بودم و بازهم اگر یکزمانی چنین شرایطی برای من پیش بیاید که بتوانم در چنین مجموعههایی خدمت کنم علاقه دارم در این مجموعهها کار و فعالیت کنم چون هیچ احساس خستگی و احساس مغبون شدن در این زندگی و این طرز تفکر وجود ندارد.
مؤثرترین فرد در زندگیتان؟
در درجه اول خانواده و مادرم و در درجه بعد همسرم و فرزندانم همه درواقع کمککار من بودند تا بتوانم وظایف اجتماعی خودم را انجام دهم. آن چهار سالی که در وزارت بهداشت مسئول بودم به خاطر فعالیتهای زیادی که داشتیم و مأموریتهای زیادی که باید میرفتیم، بیشترین فشار را خانواده تحمل کردند که به خاطر همکاری و همراهی آنها، از آنها تشکر میکنم و اساساً یک فردی که در اجتماع بخواهد فعال باشد و به همنوعان خود کمک کند باید از طرف خانواده پشتیبانی شود بنابراین مجموعاً فکر میکنم خانواده من بیشترین کمک و مساعدت را در این زمینه داشتند.
کلام آخر:
خیلی متشکرم از وقتیکه اختصاص دادید. زمانی که فرمودید از طرف امور ایثارگران تشریف میآورید تن و بدنم لرزید، مقام ایثارگران مقام بسیار شامخ و ارزشمندی است و هرکسی نمیتواند مدعی شود در این جایگاه قرارگرفته است و بنده حقیر حقیقتاً عضوی از جامعه عزیز ایثارگران نیستم و این توفیق را نداشتهام و به همهی کسانی که در این انقلاب و در سالهای دفاع مقدس و بعدازآن به این کشور صادقانه خدمت کردند و جان خودشان را یا سلامت خودشان از دست دادند و یا فرزندان خودشان را از دست دادند، ادای احترام میکنم و در مقابل همهی آنها احساس حقارت و کوچکی میکنم.
فکر میکنم همانطور که اشاره شد در این شرایط که دشمنیها علیه کشور ما بسیار اوج گرفته و ما را در دشواریهایی قرار داده است ما اگر به روحیه اوایل انقلاب و ارادهای که در آن زمان داشتیم برگردیم، میتوانیم بهراحتی این مشکلات را پشت سر بگذاریم و همهی تهدیدها و محدودیتهایی که علیه ما بکار گرفته میشود را به فرصت تبدیل کنیم و با طی این مرحله دشوار و این مشکلاتی که بر سر راه ما قرارگرفته بتوانیم تصویر یک ملت بسیار کارآزموده و منسجم و مستحکم در برابر دشمنان به نمایش بگذاریم که دیگر آنها این مسیر تحریم را در پیش نگیرند و ما انشا الله بتوانیم مراحل سازندگی کشور را با موفقیت بیشتر انجام دهیم.
از سرکار عالی و همکار گرامیتان به خاطر وقتیکه اختصاص دادید صمیمانه تشکر میکنم.
خبر: اسماعیلی
عکاس: گلمحمدی
ارسال به دوستان