قصه‌ی پسری که بین مرگ و امید ایستاد و با عشق آدم‌ها دوباره متولد شد

در دل تمام تاریکی‌هایی که سهم یک کودک سیزده‌ساله نبود، یک نور کوچک آرام‌آرام قد کشید؛ نوری که از نگاه خسته‌ی مادر، از دستان لرزان پدر، از دعای شبانه و امیدی که نمی‌خواست خاموش شود ساخته شد. طاها، پسری که روزی میان راهروهای بیمارستان گم شده بود، یاد گرفت حتی ده درصد هم یعنی «یک فرصت»، یعنی دری که هنوز کامل بسته نشده. از شیراز تا مشهد، از اشک تا دعا، از ترس تا لحظه‌ای که دکتر گفت «پیوند موفق بوده»، همه تبدیل شد به معجزه‌ای که با عشق آدم‌ها شکل گرفت؛ عشق خانواده‌ای که در اوج داغدار بودن، زندگی را بخشیدند، عشق پزشکان و پرستارانی که ایستادند، عشق خیرینی که امید را واقعی کردند.

حالا طاها هر صبح که چشم باز می‌کند، می‌داند این زندگی فقط مال او نیست؛ تکه‌ای از قلب آدم‌های زیادی در وجودش می‌تپد. هر نفسش، هر خنده‌اش، یادآور این است که زندگی فقط بین مرگ و امید تعریف نمی‌شود…
زندگی همان لحظه‌هایی است که انسان‌ها برای هم می‌ایستند، همان جا که دست‌ها به هم می‌رسند و معجزه اتفاق می‌افتد. طاها امروز با تمام توانش می‌جنگد—نه فقط برای خودش، بلکه به احترام همه‌ی کسانی که هنوز پشت درهای بیمارستان منتظر یک خبر خوب‌اند. زندگی ادامه دارد… وقتی عشق، معجزه را ممکن می‌کند.

کلیدواژه ها
مهدی  گلپایگانی (سردبیر)
تهیه کننده:

مهدی گلپایگانی (سردبیر)

کامنت ها

0 تعداد کامنت ها

درج نظر