طلايهداران دانشگاه
دکتر حسن توفیقی: تعداد متخصصین پزشکی قانونی در کشور هنوز بسیار پایین تر از حد استاندارد است
استاد برجسته دانشگاه علوم پزشکی تهران، دکتر حسن توفیقی، معتقد است متخصصین پزشکی قانونی می توانند مشاوران خوبی برای بیماران و پزشکان در مسائل قانونی مرتبط با طب باشند.
به منظور پربارتر شدن و نیز شناخت بهتر فعالیت های استاد، همراه یکی دیگر از اساتید گرانقدر، دکتر اردشیر شیخ آزادی، استاد ومدیر گروه پزشکی قانونی دانشگاه علوم پزشکی تهران و دبیر بورد تخصصی پزشکی قانونی به گفتگو با استاد می پردازیم.
بعنوان اولین سوال لطفا در مورد سال های ابتدایی زندگی، برایمان صحبت بفرمائید.
من حسن توفیقی زواره فرزند مرحوم جواد در تاریخ سوم آبان1319 در شهر زواره متولد شدم. دوره تحصیلات دبستان و سیکل اول دبیرستان را در دبستان و دبیرستان سادات زواره، طی کردم و سیکل دوم دبیرستان را در کاشان گذراندم. در سال 1339 در کنکور علوم پزشکی اصفهان قبول و در سال 1346 فارغ التحصیل شدم و بعد از آن برای خدمت سربازی در دوره هفتم سپاه بهداشت در روستایی در مرکز خوروبیابانک به نام مهرجان خدمت وظیفه را به اتمام رساندم.
چه شد که به تخصص پزشکی قانونی گرایش پیدا کردید؟
من در دوران دانشجویی افکار سیاسی و حق طلبانه داشتم و با حکومت وقت چندان از نظر عقیدهای موافق نبودم و یک مقدار هم فعالیت های سیاسی در قالب بعضی از احزاب موجود مثل جبهه ملی ولی با افکار اسلامی داشتم. چندین بار هم مزاحمت هایی از طریق حکومت برای من فراهم شد که بعد به این نتیجه رسیدم که شاید با سیاست نتوانم این روحیه حق طلبی و احقاق حقوق مردم و دفاع از مظلوم را پیگیری کنم. در همان دوران دانشجویی که ما واحد پزشکی قانونی داشتیم، استادمان را خدا رحمت کند استاد دکتر بلیغ که کلاس های خوبی برپا می کرد و تاثیر بسزایی در بنده گذاشت. در آن زمان تمام مطالب بصورت تئوری بود و من علاقمند به پزشکی قانونی بودم و تصمیم گرفتم که بعد از فارغ التحصیلی، پزشکی قانونی را انتخاب کنم و استخدام پزشکی قانونی در وزارت دادگستری وقت بشوم، البته قبل از اینکه استخدام اداره کل پزشکی قانونی در آن زمان در وزارت دادگستری شوم؛ 3 سالی را در استخدام سپاه بهداشت درآمدم و در استان کهکیلویه و بویراحمد بعنوان مدیر سپاه بهداشت خدمت کردم. در سال 50 امتحان ورودی استخدام پزشکی قانونی را در وزارت دادگستری گذراندم و پس از طی دوره پزشکی قانونی در تهران به اصفهان عزیمت کردم.
بعد از چند ماهی بعنوان رئیس اداره پزشکی قانونی استان اصفهان مشغول انجام وظیفه شدم. خدمت بنده در پزشکی قانونی استان اصفهان ادامه پیدا کرد، در سال 57 مسائل انقلاب اسلامی پیش آمد و تا سال 63 ادامه داشت. در سال 63 از دادگستری به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان که درس پزشکی قانونی آنرا از سال 46 تدریس میکردم، منتقل شدم. در این مقطع بود که به فکر اخذ تخصص پزشکی قانونی افتادم و ابتدا تصمیم داشتم که از طریق بورسیه دانشگاه اصفهان به کشور انگلیس بروم و مقدمات آن هم فراهم شد ولی به عللی موفق به عزیمت به انگلستان نشدم. در آن زمان در دانشگاه تهران تنها متخصص پزشکی قانونی آقای دکترقضائی، استاد و مدیر سابق گروه پزشکی قانونی دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند. ولی گروه دستیار تخصصی نمیپذیرفت. لذا با مذاکره با استاد قضائی تصمیم گرفتم که در تهران برای تخصص فکری بکنم. ماموریتی گرفتم و به گروه پزشکی قانونی در تهران آمدم. با آقای دکتر قضائی و خانم دکتر افشار که در آن زمان دکتر افشار متخصص مسمومیتها و سم شناسی و مدیر گروه پزشکی قانونی دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند، مذاکره و صحبت کردم و پرسیدم که شما رزیدنت قبول نمیکنید؟ گفتند که ما مجوز دستیار نداریم. خواهش کردم نامهای به دانشکده پزشکی بنویسند و این موضوع را عنوان کنند که ما آماگی پذیرش دستیار داریم. مصوبه قبلی را هم داشتند چون این گروه مصوب سال های قبل بود و از تاسیس دانشگاه در سال 1313 این گروه به نام گروه پزشکی قانونی و طب کارمصوب بود و نیازی به مصوبه جدید نداشت. در واقع از قدیم این گروه این صلاحیت را داشت و به رسمیت شناخته شده بود. ایشان محبت کردند و نامهای نوشتند که آمادگی گرفتن رزیدنت را داریم چون گروه بسیار مجهزی بود. من این نامه را پیش رئیس دانشکده بردم و توضیح دادم و ایشان به رئیس دانشگاه نامه نوشتند. رئیس دانشکده پزشکی خدا رحمت کند دکتر جبل عاملی بودند و این درست در سال 64 بود و رئیس دانشگاه مرحوم دکتر باستان حق بودند، من زمانی که نامه را بردم ایشان چون رزیدنت داخلی اصفهان بودند من را میشناختند وقتی توضیح دادم خیلی خوشحال شدند و با روی گشاده موافقت کردندو نامهای به وزارت بهداشت و درمان نوشتند که آن موقع دکتر نوحی معاون آموزشی وزارت بهداشت و درمان بودند و خیلی محبت کردند. بعد از اینکه توضیح دادم قبول کردند که این رشته برای کشور نیاز است و دستور دادند در کمیتههای توسعه تخصصی مطرح شود و بعد از چند ماه تصویب و مجوز صادر شد تا این گروه بتواند دستیار بگیرد. یادم هست که در اخرین جلسه دعوتی کرده بودند و من هم در این جلسه دعوت داشتم که توضیح بدهم. به من گفتند شما که دنبال این قضیه هستی کسی این رشته را نمیآید. گفتم من یک نفر را پیدا کردم که برای این رشته بیاید و آن خودم هستم. نهایتا موافقت کردند و مجوز آن به گروه ابلاغ شد. اولین رزیدنت هم خودم بودم چون نیازی به امتحان ورودی نبود و طبق قانون قدیم میتوانستند رزیدنت بگیرند.
بنده بعنوان رزیدنت پزشکی قانونی در سال 65 مشغول گذراندن دوره تخصصی شدم و در 29 تیر سال 68 امتحان نهایی رشته تخصصی پزشکی قانونی را دادم. در جلسه امتحان یکی از اساتید ممتحن مرحوم دکتر آرمین بودند و اقای دکتر صمد قضائی، استاد بزرگوار پزشکی قانونی که الان در قید حیات هستند و انشاالله خدا سلامتشان بدارد و مرحوم دکتر مهشید افشار که آن موقع مدیر گروه پزشکی قانونی بودند، حضور داشتند و من با درجه ممتاز قبول شدم. در سال 67 به تهران منتقل و عضو هیات علمی گروه پزشکی قانونی تهران شدم. درسهای تئوری پزشکی قانونی را برای دانشجویان پزشکی، دندانپزشکی، پرستاری تدریس میکردم و ضمنا در ان زمان درس اخلاق پزشکی هم در گروه پزشکی قانونی تدریس میشد که یادم هست از اساتید بزرگوار مرحوم دکتر شریعت تربقان، مرحوم دکتر آرمین خدایشان رحمت کند، استاد دکتر یلدا و همکاران دیگر دانشگاه که پیشکسوت بودند، استفاده میشد. پزشکی قانونی از نظر علمی تقسیماتی دارد که شامل اخلاق پزشکی، پزشکی قانونی قضایی و پزشکی قانونی کار و امور اجتماعی است. در بسیاری ازکشورهای دنیا، اخلاق پزشکی یکی از مباحث پزشکی قانونی بوده و جزئی از این درس تدریس می شده است. علتش هم این بود که جنبههای حقوقی پیدا میکرد و اگر پزشکی خدای ناکرده خلاف اخلاق پزشکی عمل میکرد، باید بعنوان متهم در دادگاه رسیدگی و سپس پزشکی قانونی بايد نسبت به آن قصور اخلاقی نظر میداد.
به هر حال بنده در گروه تنها رزیدنتی بودم که فارغ التحصیل شده بودم وطی یک وقفه چندساله رزیدنت گرفته نشد و بعدا خواهم گفت که چه شد و رزیدنت های بعدی چگونه گرفته شدند.
آقای دکتر شیخ آزادی لطفا در مورد تاثیری که استاد بر رشته پزشکی قانونی داشتند، صحبت بفرمایید.
در واقع ایشان با ورودشان به رشته تخصصی پزشکی قانونی یعنی در ابتدا بعنوان پزشک عمومی که کار پزشکی قانونی میکردند و بعد هم که تاسیس رشته پزشکی قانونی با پیگیری که داشتند و بعد هم خودشان بعنوان اولین فارغ التحصیل این رشته در داخل کشور بعنوان متخصص پزشکی قانونی طبیعتا نقش بارز و برجستهای در شکل گیری و توسعه رشته پزشکی قانونی در کشور داشتند. در تمام دنیا رشته پزشکی قانونی یک رشته تخصصی است. در کشور ما تا قبل از سال 68 که استاد فارغ التحصیل شدند همه کارهایی که در این رشته و در حوزه کاری مربوط به پزشکی قانونی انجام میشد توسط همکاران پزشک عمومی ما انجام میشده است و تعدادشان هم زیاد نبود. شاید تا سال 68 در کل کشور تعداد پزشکان عمومی که با استخدام رسمي کار پزشکی قانونی میکردند به 40 نفر هم نمیرسید، عزیزانی بودند که بصورت تجربی این کار را یاد گرفته بودند و در حد توان انجام میدادند ولی طبیعتا نمیشود انتظار داشت که بنیه علمی و مهارتی ان زمان بتواند با تخصصی که در سایر نقاط دنیا بوده، برابری کند. استاد دکتر توفیقی بعنوان موسس رشته پزشکی قانونی و نیز با کمک استاد دکتر صمد قضائی، عملا موسس رشته طب کار هم بودند. همچنین ایشان بنیان گذار و موسس سازمان پزشکی قانونی کشور نیز هستند. یعنی موقعی که ایشان در سال 68 فارغ التحصیل شدند، هم مدیر گروه پزشکی قانونی دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند و هم بعنوان رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور برگزیده شدند. سازمانی که تا آن زمان یک اداره کل و جزئی از دادگستری بود که با امکانات کم و محدودی خدمات ارائه میداد. ایشان قانون تشکیل سازمان پزشکی قانونی کشور را به مجلس برده و به تصویب رسانده. سیستمی که خدمات پزشکی قانونی در کشور باید ارائه میداد، رشد بسیار چشمگیری پیدا کرد و به یک سازمان مستقل زیر نظر رئیس قوه قضاییه تبدیل شد. به طوری که رئیس سازمان، معاون رئیس قوه قضاییه محسوب میشد و چون ایشان هم زمان مدیر گروه هم بودند خیلی از کارهای مربوط به رشته پزشکی قانونی روانتر و سهلتر انجام میشد. بنابراین جذبه خیلی بیشتری برای این رشته تخصصی فراهم شد و پزشکان عمومی که در سال های بعد فارغ التحصیل شدند مثل من که در سال 73 فارغ التحصیل شدم، دیدیم که یک سازمان پزشکی قانونی کشور شکل گرفته است و یک رشته تخصصی جدیدایجاد شده است. در واقع روندی ایجاد شده بود که علم پزشکی قانونی همپای سایر نقاط دنیا بشود واین کار را با اعتبار و بنیه علمی بهتری رونق بدهد. استاد در آن زمان از حداکثر ظرفیتهای سازمان پزشکی قانونی کشور برای پیشبرد آموزش در رشته پزشکی قانونی هم استفاده کردند و درواقع این ظرفیتی که ایشان شخصاً داشتند و جایگاهشان باعث شد که این رشته عملا شکل بگیرد. رشتهای که در حال حاضر حدود 500 فارغ التحصیل و دستیار دارد، بنابراین کار بسیار بزرگی است که ایشان بنیانگذارش بودند و با کمک اساتید دیگری بویژه استاد قضایی که اسم بردند و مرحوم خانم دکتر افشار و با استفاده از ظرفیت پزشکان عمومی کارآزموده ومجرّبی که در سازمان پزشکی قانونی کار میکردند برای آموزش دستیاران کمک گرفته میشد، این رشته امروزه به این حد از پیشرفت رسیده است.
آقای دکتر توفیقی در تکمیل صحبت های آقای دکتر شیخ آزادی اگر فرمایشی دارید بفرمائید؟
در آبان سال 68 بنا به حکمی که حضرت آیت الله یزدی رئیس وقت قوه قضائیه صادر کردند بنده بعنوان مسئول سازمان پزشکی قانونی انتخاب شدم. ولی در واقع آن موقع تنها اداره پزشکی قانونی بود. تعداد کل پزشکان عمومی که با گذراندن دورههای كارآموزي پزشکی قانونی در سراسر کشور کار میکردند حدود 30 و حداكثر 40 نفر بود. اینجا باید از آنها هم یاد کرد مرحوم دکتر گودرزی که سالها معاون اداره کل پزشکی قانونی بودند و بعد که بنده آمدم، معاون بنده بودند و کار پزشکی قانونی را بصورت تجربی خیلی خوب میدانستند. کتابهایی هم در زمینه پزشکی قانونی نوشتند كه از نظر تجربي ارزش آموزشی خیلی خوبی داشتند. آقای دکتر ناصح نیز در پزشکی قانونی مخصوصا در آموزش دستیاران همکاری میکردند. آقای دکتر حاذق اعظم و تعدادی از همکاران دیگر که در آموزش رشته پزشکی قانونی به ما کمک کردند. مرحوم دکتر میرحقانی و خلعتبری نیز پزشکانی بودند که از زمان دکتر طباطبایی و قبل از انقلاب وارد پزشکی قانونی شده بودند. مرحوم دکتر میرحقانی و دکتر طباطبایی مديركل اسبق، دورههای پزشکی قانونی و تخصصی را در کشورهاي سوئیس و فرانسه گذرانده بودند و مدتها بود که در پزشکی قانونی شاغل نبودند ولی در کمیسیونها ازایشان استفاده میشد. کار کمیسیونهای پزشکی قانونی خیلی باارزش است هم در زمان قدیم و هم حال حاضر، بخصوص مسائل اخلاق پزشكي را همواره در كميسيونهاي پزشكي قانوني مطرح میکردند. چون در کار پزشکی قانونی، اخلاق و امانتداری پزشکی بسیار مهم و باارزش است. البته همه پزشکان باید اخلاق پزشکی را دقیقا رعایت کنند و انشاءالله پزشک همیشه دارای اخلاق حسنه هست. اما خوشبختانه اين افراد هم دارای اخلاق و تعهد بودندو به کسانی که در کمیسیون شرکت میکردند يعني دستياران و پزشكاني که دوره كارآموزي میدیدند، آن را منتقل مي کردند. رشته تخصصي پزشکی قانونی کشورو پزشکی قانونی قوه قضائیه مدیون این گذشتگان است و باید همیشه قدر انها را بداند و یاد خیر از آنها داشته باشد.
به منظور تامين كادر پزشكي سازمان، اولين كاري كه كرديم، چون تعدادي پزشك از وزارت بهداشت و درمان با پزشكي قانوني در شهرستان ها بعنوان پزشك معاضدتي همكاري مي كردند و بعضا" دوره هاي پزشكي قانوني را هم نديده بودند و اطلاعات پزشكي قانوني آنها بسيار كم بود، با مكاتباتي كه با وزارت بهداشت و درمان شد براي آنها احكامي صادر شد و از شهرستان هاي مختلف به تهران آمدند و دوره هاي فشرده كارآموزي را به مدت دو هفته در سالن تشريح و همچنين بصورت تئوري ديدند و امتحان دادند. تعدادي متجاوز از 100 نفر از سراسر كشور آمدند و دسته بندي شده و آموزش ديدند كه اين اقدام يك مقدار نيازهاي ما را بصورت مقطعي برطرف كرد. بعد مجوزي در قالب امريه براي گذراندن دوره سربازي پزشكان در پزشكي قانوني به تعداد سالي 25 نفر گرفتیم كه اينها هم دوره كارآموزي 3 ماهه پزشكي قانوني را ديدند و به شهرستانها براي خدمت رفتند. حدود 150 نفر از اين پزشكان را به اين صورت توانستيم جذب كنيم ولي باز هم کفایت نمی کرد. لذا مجوزي گرفتيم تا پزشك عمومي استخدام كنيم. آن زمان مجوز استخدام 150 نفر از سازمان اداري استخدامي گرفتيم اما زماني كه در روزنامه براي امتحان ورودي اعلام كرديم، 5 نفر بيشتر شركت نكردند يعني اصلا استقبال نمي شد. بنابراین از اين 5 نفر هم 2 يا 3 نفر بيشتر جذب نشدند. ديديم كه به هيچ عنوان از پزشكي قانوني استقبال نمي شود بنابراين از وزارت بهداشت و درمان درخواست برقراري سهميه دانشجوي پزشكي براي پزشكي قانوني شد تا از این طریق سالي 50 سهميه از دانشجويان پزشكي كه قبول مي شوند، براي پزشكي قانوني درنظر بگيرند و دوره پزشكي را تحت عنوان بورسيه پزشكي قانوني طي نمايند. دانشگاه هاي تهران، تبريز، مشهد، شيراز، يزد تعدادي گرفتند و پزشكي را ادامه دادند جمعا" 200 نفر در دانشگاه از سال 70، 71 و سال 73، 74 بورسيه شدند و از سال 76 به بعد فارغ التحصيل شدند. اين 200 نفر هم به مجموعه پزشكان قانوني سازمان پزشكي قانوني پيوستند و به اين صورت نياز پزشكي تا حدي تامين شد. از سال 1369 هم رشته تخصصي احيا شد. از اول فكرم اين بود كه كشور نياز به نيروي تخصصي پزشكي قانوني دارد تا بتوانيم نيازهاي قوه قضائيه، دانشگاه هاي علوم پزشكي، دانشكده هاي حقوق و ساير موسسات پزشكي دولتي و خصوصي را تامين نمائيم. از سال 73 كه آقاي دكتر شيخ آزادي وارد شدند ما ديگر فارغ التحصيل داشتيم و 3، 4 نفر بودند كه اينها هم در سازمان و دانشگاه مشغول به كار شدند. اما جمعا" به 8 ، 9 نفر بيشتر نمي رسيدند، كه در دوره هاي بعدي از طريق امتحان ورودي وزارت بهداشت و درمان به تخصص وارد شدند. سپس گروه آموزشي تخصص پزشكي قانوني در دانشگاه هاي علوم پزشكي شهيد بهشتي و ايران نيز شروع به پذيرش دستيار پزشكي قانوني کرد كه در حال حاضر متجاوز از 100 نفر دستيار در سه دانشگاه علوم پزشكي تهران، شهيد بهشتي و ايران مشغول طي دوره تخصص هستند و بيش از چهارصد نفر فارغ التحصيل شده اند.
آقای دکتر شیخ آزادی پس شما جزئ اولین دورهای هستید که با امتحان وارد این تخصص شدید؟
ما با گذراندن امتحان ورودی وارد شدیم. بیشتر هم نفرات برتر فارغ التحصیلان همان سال بودیم. با توجه به اینکه تعداد متخصصین این رشته کم بود اما نیاز به آن احساس می شد و جایگاه مناسبی هم دکتر توفیقی در سازمان ایجاد کرده بودند، این رشته پیشرفت خوبی کرد.
استاد توفیقی آیا در حال حاضر تعداد متخصصین پزشکی قانونی در کشور را کافی میبینید؟
خیر، متاسفانه سازمان پزشکی قانونی نتوانسته از این تعداد فارغ التحصیل تاکنون، حداكثر بیش از 100 نفر را جذب کند در صورتی که یکی از بهترین محل های ارائه خدمت رشته پزشکی قانونی، سازمان پزشکی قانونی است چرا که این ارائه خدمت در جهت اجرای عدالت است و می توانند به خوبی آن را با چشم بینند. ولی سازمان پزشکی قانونی به عللی که بیشتر مالی است نتوانسته است متخصصین را جذب کند. متخصصین پزشکی قانونی در دانشگاهها، مراکز مسمومیتها، بیمارستانهای دولتی بعنوان مدیر، مسئول فنی و بویژه بعنوان پزشک مشاور، مشاوره های تخصصی پزشکی قانونی به پزشکان متخصص رشته های مختلف ارائه می دهند. بعنوان مثال مشاوره برای گرفتن رضایت نامه های تشخيصي و درمانی آگاهانه و برائت نامه از بیماران و کمک به کاهش دغدغه ها و بسیاری از مشكلات حقوقي و قانوني که متخصصین رشته هاي مختلف پزشكي بخصوص رشته هاي جراحي برای ارائه خدمات پزشکی دارند. اکنون متخصصین پزشکی قانونی بیشتر ترجیح می دهند كه تبعات قانونی اشتباهات پزشکی را بدانند تا به خوبی به بیمار تفهیم کنند و بدینگونه با دادن آگاهی کافی به بیمار و اطرافیان او و ایجاد انتظار واقعی و معقول از نتیجه اقدامات درمانی، ریسک شکایت علیه پزشکان را کمتر نمايند. متخصصان پزشکی قانونی در این زمینه ها در حوزه پزشکی قانونی بالینی در بیمارستانها مشغول به کار هستند. بنابراین کشور بیش از اینها نیاز به متخصصین پزشكي قانوني دارد و در حال حاضر حداقل نیاز به 1000 متخصص پزشکی قانونی است تا از این تعداد 300 تا 400 نفر در پزشکی قانونی مشغول به کار شوند و 500 تا 600 نفر هم در دانشگاهها و بیمارستانهای دولتی و خصوصی و در سمتهای مختلف خدمات تخصصي خود را ارائه خود را ارئه نمایند كه هم به سود بيماران و هم پزشكان خواهد بود.
شما حدود 40 سال است که در این تخصص مشغول هستید، لطفا اگر خاطره ای ازین دوران بویژه تشریح افراد مشهور دارید، عنوان بفرمائید.
نمیشود که كسي بيش از 40 سال مشغول کاری باشدو خاطره هايي نداشته باشد، خاطره زیاد است. متاسفانه بیشتراین خاطرات باعث غم و اندوه میشود البته بعضی جاها هم شیرین است مثل وقتی که در آن سال ها دختران کم سن وسال اجازه ازدواج میخواستند و عروس و داماد با هم میآمدند و ما هم تشخیص میدادیم که میتوانند ازدواج کنند ولی این نوع مراجعات و شادی ها کمتر بود و بیشتر تشریح و گرفتاری با اجساد است و یا حادثه دیدگان مختلفی که به پزشکی قانونی میآیند مثل ضرب و جرح، تصادفات و حوادث. قبل از اینکه خاطره خدمتتان عرض کنم این را باید بگویم که یک کمبود شدید در کل پزشکی قانونی و نیاز کشور در قوه قضائیه احساس میکردیم، شامل آزمایش دی ان ای وتشخیص ابوّت (رابطه پدر و فرزندی) و مادر و فرزندی. قدیم از طریق خون و اچ ال ای و گروههای خونی انجام میشد که کار بسیار مشکلی بود و اکثرا نتیجهای که گرفته میشد زیاد به درد حل مشكل پرونده هاي مراجع قضایی نمیخورد تا اینکه برای شركت در یک کنفرانس در سال 1371 به دعوت اینترپل به فرانسه رفته بودم با پیشرفتهایی که آزمایش دی ان ای در این زمینه داشت بيشتر آشنا شدم. یادم هست که یک تیم از آمریکا آمده بود و این موضوع مهم تشخيص هويتي را ارائه میکرد، بسیار جالب بودکه اینها از یک قطره خون یا مقدار کمی اسپرم یایک تار مو که از بقایای یک جسد یا مجرم در صحنه جرم از مجرم كشف مي شد به هويت جسد يا مجرم پي میبردند يا هويت افرادی که در صحنه جرم بودند تشخیص می دادند. بسیاری از مواقع در یک صحنه جرم میشود چندین نفر باشند وکسی نتواند به آسانی این افراد و بخصوص مجرم را شناسایی و تعیین هویت کند و یا قاتل را تعیین کند و یا کسی که تجاوز را صورت داده مشخص كند. در برگشت موضوع را به ریاست وقت قوه قضائیه گزارش دادم و اعتباری را کسب کردیم و توانستیم تا سال 72 در ایران آزمایشگاه دی ان ای پزشکی قانونی را تاسيس کنیم. خانم دکتری که الان هم رئیس آزمایشگاه DNA پزشکی قانونی است را برای طی دوره تشخيص مربوطه به اسپانیا فرستاديم. ایشان كه بسیار علاقمند بودند، بعد از برگشت آزمایشگاه DNA را براي اولین بار در سال 72 در پزشکی قانونی تهران راه اندازي كرد.
و اما خاطرهها را مي توانيم به قبل از پیروزی انقلاب و در حین فعالیتهای انقلاب و بعد از انقلاب تقسیم کنیم. در این چند سال اخیر هم مسائلی پیش آمده است که به فراخور کار، پزشکی قانونی در آن مجبور بوده دخالت کند. از خاطراتم موضوع بررسی قتل آیت الله شمس آبادی در اصفهان در سال 1354را عرض مي کنم. در سال 54 هم آتش سوزی در چادرهای منا شد، من آن سال در منا بودم و آن صحنه را دیدم. صحنهای که میگویند روز محشر همه به دنبال کار خود هستند و کسی به كار کسی نمي آيد و نمیتواند مساعدتی به ديگري بکند. صحنه وحشتناکی بود. در آن سفر بعدها خبر شدم، آیت الله شمس آبادی هم مکه مشرف بود و از راه مکه به نجف و کربلا مشرف و خدمت امام خميني(ره) هم میرسند. زمانی که از سفر حج برگشتند فکر می کنم اواسط دی ماه 54 بود، ایشان را یک گروهی ربودند و کشتند. جسد را در نیزارهای اطراف دورچه پیاز که محلی است در اطراف اصفهان رها کرده بودند. عابرین دیده بودند که جسدی در اینجا افتاده است سپس مردم فهمیدند که ایت الله شمس آبادی است. جسد را به پزشک قانونی اصفهان نیاوردند و امان هم نداده بودند تا بررسي انتظامي شود و به مسجدی در خیابانشاه سابق(طالقاني فعلي) اصفهان برده بودند. به خاطر دارم سراسر اصفهان بویژه خیابان هاي شیخ بهایی و طالقاني سياه پوش و تمام مغازهها بسته و شهر هیچ گونه نظمی نداشت. مردم ناراحت و گریان در خیابان ها بودند. کسی را به مسجد راه نمیدادند. به ما اعلام شد که یک همچین وضعیتی پیش آمده است. یادم هست که مرحوم آيت اله شهيد شمس آبادی دو برادر داشت، هر دو وکیل دادگستری بودندكه به اداره پزشکی قانونی آمدند و اظهار مي داشتند قاتل، ساواک است و بسيار منقلب بودند. ما منتظر بودیم که شاید جسد را اجازه بگیرند و بیاورند. زيرا نه مردم و نه همسر آیت الله اجازه نمیدادند. منتظر ماندیم تا ساعت 2 بعد ازظهرجسد را نیاوردند. مردم میگفتند که این پزشکی قانونی هم یک دستگاه دولتی است و نظر اینها به سود دولت است و صلاح نیست که این جسد به پزشکی قانونی برود. دادستان اصفهان و بازپرس پرونده كه قضات حق طلبی بودند به پزشکی قانونی آمدند و بالاخره تصمیم گرفتیم که ساعت 3 بعد ازظهربه منزل ایت الله شمس آبادی برویم و با همسر ايشان صحبت کنیم. دادستان و بازپرس به منزل ايشان رفتيم مفصل با مشاراليها صحبت شد و چون بيم هدر رفتن خون آيت اله را داشتند همگي قول داديم برآنچه واقع شده بحق اقدام كنيم. بهرحال جسد به پزشكي قانوني آورده شد و در معاينه ظاهري جسد عمامه را دور گردن گره زده و او را خفه كرده بودند، برادران هم كه وكيل دادگستري بودند به كالبدگشايي اصرار داشتند. من مي دانستم كه اگر علائم كالبدگشايي را روي جسد به عينه نبينيم و صورت مجلس نكنيم و دقيق ننويسيم، فردا روزی موضوع را لوث مي كنند. بنابراين تصميم گيري با علائم ظاهري درست نبود. بعضي ها مي گفتند، اين كه مشخص است كه با عمامه او را به دور گردن گره زده و او را خفه كرده بودند. خفه شده است و شما اين را بنويسيد و قال قضيه را بكنيد. رئيس شهرباني وقت تيمساري بود مكرر تلفني مي گفت صبح تا حالا 100 مرتبه ساواك زنگ زده مي گويند، شما نظم شهر را با نگه داشتن جسد و اصرار به كالبد گشايي بر هم زده ايد و من خيلي در فشار هستم. گفتم مگر من مسئول نظم شهر هستم؟ اين مسئوليت شما و همان آقاياني است كه اين را مي گويند من جواز دفن بدون كالبدگشايي صادر نمي كنم و اگر مي خواهيد هم به جاي ديگر ببريد، من اين كار را نمي كنم. وقتي جسد را ديديم علائم ظاهري خفه گي داشت ولي براي تشخيص و ثبت علائم موجود در مغز و ريه ها و قلب و ساير امعاء و احشاء و قسمت هاي عمقي ناحيه گردن كه در اثر فشار به ناحيه گردن ايجاد ميشود نياز حتمي به كالبدگشايي احساس مي شد و از هر دفاع ناحق جلوگيري مي نمود. لذا مبادرت به كالبدشكافي شد.
خوشبختانه كالبدگشايي به اتفاق همكار ديگرمان آقاي دكتر قاضي نور كه پزشك قانوني فرهيخته و متديني بود كه سال گذشته به رحمت ايزدي پيوست انجام گرفت كه ارزش گزارش معاينه جسد كه توسط دو نفر كارشناس انجام شده باشد از نظر حقوقي ارزش بالايي دارد. كليه علائم موجود بر مغز و ريه و ناحيه گردن و ساير امعاء و احشاء كه حاصل خفه كردگي بود تشخيص و ثبت گرديد و جواز دفن صادر و جسد تحويل كسان متوفي شد. بعد از پي گيري هاي قضايي قاتلين دستگير و محاكمه شدند و در حين محاكمه به قتل فرد ديگري از دوستان مرحوم آيت اله بنام شيخ قنبرعلي صفرزاده كه پس از قتل جنازه او را در چاه انداخته بودند اقرار كردند. جسد مذكور از چاه خارج و معاينه شد. او را نيز در اثر فشار طناب به ناحيه گردن خفه كرده بودند. در نهايت متهمين در دادگاه جنايي اصفهان محاكمه و قاتلين به اعدام محكوم شدند. غرض از بيان اين خاطره اينست كه در معاينات و اظهارنظرهاي پزشكي قانوني بايد با استعانت از عنايت الهي نهايت دقت علمي و فني معمول داشت تا حقوق افراد استيفا شود و در نتيجه با اجراي عدالت جامعه احساس امنيت نمايد.
آقای دکتر شیخ ازادی از شما میخواهم که اگر ممکن است در مورد خصوصیات اخلاقی دکتر طی سالیانی که شاگرد ایشان بودید و دورهای که همکار ایشان بودید بفرمایید.
دکتر توفیقی یک مدیر اجرایی دقیق و توانمند و در عین حال متخلق به صفات بارز اخلاقی بودند. ایشان در بحث اجرایی بسیار پیگیر بودند. در هر کاری شروع که میکردند و با برنامه ریزی که میکردند چه شخصا و چه به افرادی که در اطرافشان بودیم محول میشد تا حصول نتیجه کوتاه نمیآمدند. الان هم هنوز این خصلت را دارند. بسیار دقیق بودند و هستند یعنی گاهی بوده که با همدیگر نشستیم که یک نظریه تخصصی تنظیم بکنیم و میدانید که پروندههای مهمی به پزشکی قانونی ارجاع داده میشودکه بعضی اوقات پروندهای است که نتایجش می تواند ابعاد ملی یا بازتابهای بین المللی داشته باشد. روی کلمه به کلمه نظریهها با هم صحبت میکردیم و بحث علمی و فنّی میکردیم که برداشت درست و مبتنی بر شواهد، دقیق و علمی باشد. ایشان در همه کارها بسیار دقیق و بسیار نکته سنج و بصیر هستند. بیش از 22 سال است که با دکتر توفیقی کار کردم هرگز ندیدم که از جایگاه خودشان و موقعیت شغلی که داشتند در جهت منافع شخصی استفاده کنند. ضمن اینکه تمام تلاششان را کردند که ما را طوری بار آورند که ما هم با اعتماد به نفس در حیطه تخصصی خودمان کار کنیم، جوری ما را بار آوردند که بدون کمترین دغدغه و نگرانی و تاثیرپذیری از عوامل بیرونی بتوانیم کار کارشناسی خود را کاملا دقیق و علمی و بدون لغزش انجام بدهیم و صرفا بر مبنای یافتهها و شواهد و مستندات علمی و تخصصی عمل کنیم و البته همیشه خدا را هم ناظر و حاضر بر کار و اعمال خودمان بدانیم. این چندین سالی که در این کار بودیم خدا کمک کرده که توانستیم سرمان را بالا بگیریم که خود استاد دکتر توفیقی الگویی برای ما بودند، مجموعهای حدود 500 نفر که به تبعیت از ایشان در این رشته گام نهادیم.
آقای دکتر از زندگی خانوادگی خود، همسر و فرزندانتان بفرمایید؟
من در سال 48 با دختر عمویم ازدواج کردم و صاحب 5 فرزند (2 پسر و 3دختر) هستم. پسر اولم داراي دو فوق لیسانس یکی بازاریابی و بازرگانی و IT از سوئد و انگليس است البته الان کار دولتی ندارد و کارهای تحقیقاتی انجام میدهد. یکی دیگر از پسرانم فوق تخصص رادیولوژی اخذ و در یکی از دانشگاه های انگلیس در لندن مشغول کار است. دختر اولم که دومین فرزندم است پزشک عمومی است که مطب دارد و ازدواج کرده و یک فرزند دارد. دختر دومم که چهارمین فرزندم است فوق لیسانس ایمونولوژی دارد و در دانشکده بهداشت تهران مشغول است و دو فرزند دارد پنجمین فرزندم دختر است و مهندسی کامپیوتر دارد و مشغول ادامه تحصیل در مقطع فوق لیسانس است. از زندگی راضی هستم. من از همسرم تشکر میکنم که خیلی از ناراحتیها را به خاطر شغل و تخصصي كه انتخاب كرده ام تحمل كرده و همواره شاكر خدا بوده و هست.
آقای دکتر همان طور که اشاره فرمودید شغل سختی دارید، خانواده با این سختی کار کنار آمده اند؟
همسر بنده از ابتدا خانه دار بوده و هستند. شغل بنده تبعاتی سخت دارد اما همیشه عادت دارم که مشکلات کاری را به خانه و خانواده منتقل نكنم ولي کارهای بیرون مرد، خواه ناخواه در چهره او نمود دارد و خانم و بچه ها متوجه آن م يشوند. براي مثال در طول فعاليت هاي انقلابي مردم اصفهان در سال 57 و درگيريهايي كه با فرماندار نظامي اصفهان داشتم مردم را اذيت مي كردند و مي كشتند و شهيد مي كردند و محصول تجاوزاتشان به پزشكي قانوني آورده مي شد كه خواه ناخواه نظريات ما موافق خواسته آنها نبود و اختلاف و درگيري ايجاد مي نمود. تهديدهاي حيثيتي و جاني فراوان دربرداشت كه داستان هاي مفصلي دارد ولي در حوصله اين مقال نيست. بديهي است خانواده هم از آن بي بهره نبودند كه لازمست صميمانه از تحمل زحمات ايشان تشكر كنم.
آقای دکتر تا جایی که میدانم شناسایی پیکر شهید تندگویان را هم شما انجام دادیداگر ممکن است برای ما از آن هم صحبت بفرمایید.
خدا رحمت کند شهید تندگویان را که وزیر نفت شهید این کشور است که با نهایت خلوص و صداقت در راه انجام وظیفه اسیر شد و متاسفانه به دست دژخیم صدام به شهادت رسید، برطبق تمام اصول اخلاقی و بین المللی و حقوق بین الملل هيچگاه اسیر را نمیکشند، ولی ما دلیل 100 درصد در شهادت و قتل ایشان داریم. این را بگویم که یکی از افتخارات ما است که توانستيم موضوع قتل ايشان را احراز کنیم و در اسناد این کشور باقی خواهد ماند که دشمن ناجوانمردانه یک اسیر جنگي را به شهادت رسانده است. در آذر ماه سال 70 در دوره ریاست جمهوری آیت الله رفسنجانی و وزارت خارجه آقای دکتر ولایتی، با مذاكراتی که با وزارت امور خارجه عراق شده بود،هیئتی از ایران مامور شد برای بررسی وضع شهيد تندگويان و تحویل جسد ايشان به عراق برود. در اواخر اقرار کرده بودند که شهید تندگویان زنده نیست و ادعا کرده بودند که در زندان فوت کرده است. هیئت کارشناسی با مسئولیت بنده که آن موقع رئیس سازمان پزشکی قانونی بودم باتفاق آقاي دکتر اعتمادی که ایشان دندانپزشک مرحوم تندگویان بودند، در معيت هیئت ديپلماتيك به سرپرستی اقای افشار از وزارت امور خارجه و نیزهمراهي مهندس یحیوی که مدتی هم سلول شهید تندگویان در زندان عراق بودند، جهت شناسایی و تحويل جسد ايشان به عراق عزيمت کردیم. در هتل الرشید بغداد مستقر شدیم. در جلسه اي با شركت عراقيها و نمايندگان صليب سرخ قرار بر این شد که در گورستان بغداد این هیئت حاضر بشود و پس از نبش قبر، جسد مورد معاینه قرار گيرد. وزارت امور خارجه از صلیب سرخ امداد طلبیده بود که بعنوان مرضی الطرفین حاضر و در اين خصوص نظارت داشته باشند. جلسه اي در وزارت امور خارجه عراق با حضور هيئت ايراني عراقي و هیئت صلیب سرخ تشكيل شد. خوشبختانه یکی از اعضای هیئت صلیب سرخ، پزشکی به نام دكتر مارکو که استادیار پزشکی قانونی دانشگاه وین بود حضور داشت. پزشک قانونی عراق هم سرتیپی بود كه پزشکی قانونی را در انگلیس خوانده بود. بحث هاي مفصلي شد و هيئت عراقي مدعي بود، شهيد تندگویان خودکشی کرده است که برای ما قابل قبول نبود. گفتیم وسایلش را براي بررسي به ما بدهید، گفتند که وسایلش در بازپرسی بوده و آتش گرفته است و تمام وسایل خودکشی نيز سوخته است. هر چه سوال کردیم پاسخ درستي دريافت نشد. بالاخره متوجه شديم كه گرفتار آدم هاي بي اخلاقي هستيم. ما قبل از عزيمت به عراق بوسيله خانواده شهيد و دندانپزشك ايشان كليه سوابق و مدارك پزشكي و اطلاعاتي كه از نظر هويتي ارزش داشت جمع آوري كرديم به اصطلاح پزشكي قانوني كليه آثار و علائم و سوابق و مداركي كه مشخصه هاي هويتي ايشان بود فراهم آورديم.
شب قبل از روز حضور در گورستان بغداد به اتفاق آقاي دکتر اعتمادیان دندانپزشک ايشان مشخصات هویتی را به انگلیسی تهيه و در پاكت لاك و مهر آماده نموديم. نوشتیم و تصمیم ما بر این شد که ما قبل از اینکه نبش قبر کنند، این پاکت را لاک و مهر کرده و به نماینده صلیب سرخ تحویل دهیم. صبح که در قبرستان حاضر شدیم و کلنگ اول را که برای نبش قبر زدند من گفتم که دست نگه دارید و پاکت را به انها دادم گفتند که این چیست؟ گفتم فعلا این را از من سوال نفرمایید، این امانت است و هر وقت که ما گفتیم حق دارید که این را باز کنید. نماینده وزارت امور خارجه عراق یک نفر بود که دکترای حقوق بین الملل بود به نام دکتر فهمی، خیلی آدم تند و عصبی هم بود و از اینکه ما آن پاکت را دادیم خیلی ناراحت بود، به هر حال هرچه که سوال کردند ما چیزی نگفتیم. نبش قبرشد و جسد را درآوردند در آمبولانس گذاشتند و من توی این آمبولانس نشستم. به پزشکی قانونی نظامی انها در بیمارستان الرشید که بیمارستان نظامی است رفتیم. سالن تشریحی داشت. موقعی که ما جسد را باز کردیم ومشخصههای هویتی را که من حفظ بودم بررسی کردیم، دیدیم با مشخصات هویتی شهید تندگویان جور در نمیآید. قدش خیلی بلند بود و دندانهایش هم آن نیست. من همان جا به پروفسور مارکو اعلام کردم و قرار شد که ما معاینه بکنیم و پروفسور مارکو هم یادداشت بکند. من اینها را میگفتم و او مینوشت تا امانتداری بکند و کسی نتواند اعتراض بکند. من در ذهنم محاسبه کردم و دیدم که جور در نمیآید و به پروفسور مارکو گفتم که شما اینها را حساب بکن. او زیاد فرمولهای ما را نمیدانست ولی گفتم که من به صراحت میگویم که این جسد شهید تندگویان نیست و بسیار بسیار ناراحت شد. یادم هست که این سرتیپ عراقی بسیار عصبانی شد و فریاد میزد. جلسه شد و گفتند که ما این را معاینه کردیم. رفتند رئیس پزشکی قانونی بغداد را که بازنشسته بود، آوردند که با من بحث بکند و گفت که ما این را معاینه کردیم و خودکشی کرده بود. گفتم که شرح معاینه جسدش کجاست؟ گفتند که از بین رفته است. گفتم که کجا شکسته بود؟ طوری میگفت که بیشتر به حلق آویز میخورد. شب به وزارت امور خارجه آمدیمو جلسه تا ساعت 12 شب طول کشید و به نتیجه نرسیدیم. گفتیم که ما به هیچ عنوان قبول نمیکنیم. گفتند که دلیلت چیست؟ گفتم که پروفسور مارکو نوشته ما را باز کن و بخوان. موقعی که باز کرد خواند گفتم که شما فقط حق دارید یک کلمه بگویید و این مشخصهها که ما درآوردیم و شما یادداشت کردید با آنچه که الان در این پاکت هست با هم تطبیق میکند یا نه؟ و صراحتا گفت که نه، تطبیق نمیکند گفتم لطفا ببندید و نگه دارید و بعد از این حرف اقای فهمی با آنها دعوا کرد و باز هم میگفتند که حتما همین است و این جنازه مال خودتان باشد و ما رفتیم. رئیس هیئت که از وزارت امور خارجه بود اعلام کرد که ما را به مرز برگردانید که ما میخواهیم برگردیم. فردا از آنها خبری نشد بعد دو تا ماشین فرستادند که ما به کاظمین برای زیارت رفتیم و برگشتیم. ساعت 6 بعد ازظهرهمه هیئت حاضر شدند و ما را دعوت به شام کردند و خودشان اظهار کردند که حرفهای پروفسور توفیقی درست بوده است و رئیس گورستان قبر اشتباهی نشان داده است و رئیس گورستان را توبیخ کردیم. صبر بکنید که پروفسور مارکو که رفته بعد از یک هفته بازگردد تا قبر درست را نشان دهیم. یک هفته صبر کردیم و یک زیارتی نجف و کربلا ما را بردند. یک هفته شد و در نزدیکی همان محل در گورستانی قبر را نشان دادند و شروع به نبش قبر کردند. معلوم بود که خاکها تازه است. من چندین بار گفتم که این خاک تازه است و قبول نکردند و وقتی داشتند میکندند یک بوته سبز از بین خاکها بیرون آمد و گفتم که این بوته نشان میدهد که این خاک تازه است و نبش قبر کردید و این جسد را آوردید و در اینجا گذاشتید. میخواستیم که اینها سند شود و باشد. بالاخره جسد را بیرون آوردند. در یک تابوت آهن سفید جسد مومیایی شده بود که این خودش بهترین دلیل است که آنقدر هول بودندکه این را بصورت اسلامی کفن هم نکرده بودند و از این تابوت درش بیاورند ما تعجب کردیم که در قبرستان مسلمانان تابوت آهن سفید بود و جسد در آن است بدون اینکه کفن داشته باشد. آمدیم باز کردیم و تمام مشخصات هویتی جسد را پیدا کردیم و محرز هم بود، انجا روی جسد من اثبات کردم که این را کشتید چون شکستگی غضروف تیروئید داشت و 4 تا دنده دو طرف پشت شکسته بود که طناب را انداختند و آنقدر کشیدند و با زانو به پشت قفسه سینه فشار وارد شده بودکه دندههایش خرد شده بود و بدین طریق شهادت ایشان محرز شد. جسد شهید تندگویان به خاک این کشور تحویل و دفن شد. رژیم صدام به این منظور قصد نگه داشتن جسد وزیر شهید ما را داشت که بر قتل ناجوانمردانه او به عنوان یک اسیر جنگی والا مقام برای همیشه سرپوش گذاشته و این جنایت بزرگ جنگی را از نظر محاکم حقوقی بین المللی و حقوق بشر مخفی نگه دارد که به لطف و عنایت خاص الهی موفق شدیم با استفاده از کارشناسی تشخیص هویت پزشکی قانونی نيت پلید و ناجوانمردانه متجاوز را در عرصه بین المللی و صلیب سرخ جهانی رسوا ساخته، پیکر مطهر شهید غریب مظلوم، تندگویان را به خاک وطن اسلامی بازگردانیم.
در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمائید.
آنچه که من را با این سن و سال تا اینجا کشانده این است که هنوز بعد از 45 سال كار برای پزشکی قانونی، خسته نشده ام، جزعلاقه چیز دیگری نبوده است. من پزشکی و پزشکی قانونی را انتخاب کردم به خاطر اینکه اگر خداوند یاری بفرماید در جهت احقاق حق و حقوق مردم قدم بردارم. هدف من بر این بوده که نه تنها شخصا در پی احقاق حق وحقوق مردم باشم تا آنجایی که میتوانم و علم و توانم یاری میکند حق مظلوم را ادا کنم. در فکر این بودم که وسایل این احقاق حق را فراهم بکنم که مهم ترینش نیروی انسانی متخصص است افراد پزشکی قانونی عالم میتوانند این هدف را پیگیری بکنند. زمانی که 45 سال قبل بنده پزشکی قانونی را شروع کردم و به اصفهان رفتم، امکانات ما در این رابطه بسیار کم و آزمایشگاههای پزشکی قانونی خیلی ضعیف بود. اما اکنون اینها بحمدالله در پزشکی قانونی فراهم شده است و نیز افراد خبره ای که در این زمینه تربیت شدند. کارشناسهای زبدهای در مسمومیتها، دی ان ای و کارهای آزمایشگاهی پزشکی قانونی داریم. خوشبختانه علاوه بر همکاران ما که در پزشکی قانونی مشغول هستند تعداد زیادی از همکاران ما بعنوان کارشناسان رسمی دادگستری، مددکار قضات دادگستری هستند در پروندههایی که نیاز به اظهار نظرکارشناسی پزشکی قانونی است که اینها نقش بسیار مهمی را در اشاعه این رشته و همکاری این رشته با سازمانهای قضایی دارند.همچنین در بیمارستان های دولتی و خصوصی یک متخصص پزشکی قانونی در بالین بیمار برای مشاوره یک جراحی می تواند حاضر شود. بیمار خیلی وحشت زده و بلاتکلیف است ونمیداند که باید چه بکند، یک پزشک قانونی کاردان وعالم به علم حقوق و وظایف پزشک و بیمارخیلی خوب میتواند به بیمار بفهماند که شما این بیماری را دارید و این راه علاج هم به نفع تو است و اگر این درمان را انجام بدهی، بهبودی حاصل میشود و امکان هم هست که بعضی از عوارض و ناراحتیها پیش بیاید و با این شرایط رضایتش جلب بشود که فردا هم خودش با یک اعتماد به نفس و رضایت برای انجام این عمل برود و هم پزشک با احساس اعتماد به نفس بیشتر آن کار پزشکی را انجام دهد که فردا ترس از شکایت واهي نداشته باشد. این یک گوشهای از وظایف پزشکان قانونی است که خارج از ادارات پزشکی قانونی انجام میهند. این علاقه من است و مطمئن باشید که اگر مجدد جوان باشم و دانشجوی پزشکی بشوم به نیت پزشکی قانونی شدن میآیم و امیدوارم که صادقانه عرض کرده باشم و خداوند خودش میداند که اهل تظاهر نیستم.
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
من تشکر میکنم از قبول زحمتی که فرمودید. همچنین از مسئولین ارشد دانشگاه بویژه رئیس محترم دانشگاه جناب اقای دکتر جعفریان که واقعا علم دوست هستند و همیشه با روی گشاده دنبال این مسائل هستند و ما هر وقت به ایشان مراجعه کردیم در مسائل پزشکی قانونی همواره در صدد این بودند که رفع اشکال بکنند تشکر می کنم چرا که باعث شده اند این رشته جایگاه واقعی خودش را بیشتر به دست بیاورد. همچنین از جناب آقای دکتر پارساپور مدیر روابط عمومی دانشگاه که همواره مشوق همکاران در زمینه آموزش و رعایت اخلاق پزشکی هستند، و سایر همکاران عزیز که در این مصاحبه قبول زحمت فرمودند، تشکر می کنم./ق
خبرنگار: فیروزه بایرامی
عکس: مهدی کیهان
متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید: