نخستین ها/ دکتر گل گلاب استادی ممتاز و ذوالفنون، گیاه شناس، ادیب، موسیقیدان و شاعری توانا
روابط عمومي دانشگاه در نظر دارد با هدف آشنايي بيشتر دانشگاهيان به خصوص دانشجويان گرامي با اساتيدي كه نقش برجسته اي در شكل گيري دپارتمانها و مجموعه هاي ارزشمند دانشگاه داشته اند، ستوني را تحت عنوان "نخستين ها" به اين امر اختصاص دهد. كتاب ارزشمند نخستين ها اثر استاد فقيد دكتر شمس شريعت تربقان در شروع منبع اوليه اين ستون خواهد بود ولي در ادامه به آن محدود نبوده و خوانندگان گرامي مي توانند شخصيت هاي برجسته مد نظر خود را به همراه معرفي زندگينامه و معرفي خدمات و آثار ايشان پيشنهاد دهند. هدف ديگر اين ستون ايجاد تعاملي دو سويه با خانواده بزرگ دانشگاه در درجه اول و تمامي ايرانيان در درجه بعد در جهت گردآوري آثار، اسناد، خاطرات و خدمات اين بزرگان است..
دكتر گلگلاب از زمره استاداني بود كه نه تنها در رشته تخصصي خودآگاه و دانشمند و محقق بود بلكه در بسياري از علوم و فنون و از جمله موسيقي و شعر تسلط كامل داشت و در اين رشتهها از استادان نام آور زمان خود بود، به همين جهت لازم دانستيم شرح كاملي با بعضي از آثار هنري زنده ياد گلگلاب در دسترس خوانندگان قرار دهيم.
دكتر گلگلاب دانشمندي هنرشناس، هنرمندي متخصص در زيست شناسي
دانشجويان سال اول دانشكده پزشكي را شور و احساساتي زايدالوصف است به خصوص در پنجاه- شصت سال قبل كه دانشكده پزشكي منحصر به يك دانشكده و آن هم دانشكده پزشكي دانشگاه تهران بود. شور و شوق دانشجوي پزشكي و عشق به پزشك شدن حال و هواي ديگري داشت.
دانشجويان سال اول كه با شوق و ذوق به كلاس مي رفتند ضمن آن كه سرمست خوشي از قبولي در كنكور بودند مي خواستند هرچه بيشتر با محيط دانشگاه و به خصوص استادان دانشگاه كه در آن زمان قرب و منزلت خاصي براي دانشجويان داشتند آشنا شوند.
با چنين انديشه اي بود كه در اولين جلسه درس گياه شناسي شركت كردم و منتظر ورود استاد شدم. بدون تأخير و درست سر ساعت استاد وارد كلاس شدند. استاد كه در آن زمان مردي با قيافه جذاب و خنده رو بودند به نظر مي آمد كه مي بايد حدوداً بين چهل تا پنجاه سال سن داشته باشند.
با آن كه قبلاً شنيده بودم كه استاد درس گياه شناسي پزشكي از استادان قديمي و حتي از معلمان پر سابقه دانشگاه هستند، ولي شادابي و خنده رويي و حركات متين و باصلابت استاد حكايت از سلامتي كامل ايشان مي نمود و نشان مي داد كه برعكس تصور ما دانشجويان كه خيال مي كرديم با معلمي مسن روبرو خواهيم شد به زودي معلوم شد كه استاد بسيار سرزنده و خوشرو و شاداب هستند و با حالتي بشاش و لبخندي بر لبان درس را شروع كردند.
استاد در ابتدا درس خود را معرفي كردند. چنين فرمودند كه نام خانوادگي من گلگلاب مي باشد و با شكسته نفسي و تواضع شعري را خواندند كه مبين اين معني بود كه نامشان برعكس خودشان مي باشد اما به زودي معلوم شد كه به مصداق الاسماء تنزل من السماء حقيقتاً جناب دكتر حسين گلگلاب گلي از گلهاي دانشگاه تهران هستند.
معرفي استاد دكتر حسين گلگلاب كاري است سهل و ممتنع. سهل است از آن جهت كه تحصيلات ايشان، مشاغل ايشان، تأليفات و تبعات ايشان در دانشگاه روشن و مشخص است. اما ممتنع است از آن جهت كه استاد يك دانشمند و معلم ساده گياه شناسي نبودند ايشان علاوه بر تخصص و دانش بالايي كه در رشته بيولوژي و به خصوص بيولوژي گياهي داشتند در رشتههاي مختلف هنر نه تنها صاحب نظر و داراي اطلاعات كافي بودند بلكه در آن زمينه ها مطالعات و تجربيات بسيار با ارزشي داشتند به خصوص در شعر و موسيقي و ترجمه آثار هنري بي شك از بزرگان به شمار مي آمدند و به همين جهت هم با صاحب نظران و پيشكسوتان اين رشته عالي از معارف انساني نشست و برخاست داشتند و بنابراين شناسايي و معرفي چنين شخصيتي كه او را در ابتدا تحت عنوان دانشمندي هنرشناس و يا هنرمندي متخصص در زيست شناسي عنوان كردم كاري مشكل خواهد بود و حق اين است كه صاحب نظران و انديشمندان هر دو رشته علوم تجربي و هنري استاد دكتر گلگلاب را معرفي كنند.
ميرزا حسين خان پسر ميرزا مهدي خان مصورالملك مشهور به گلگلاب در شرح حالي كه به طور اختصار از زندگاني خودشان نوشته اند چنين نوشته اند: تولدم در 17 ربيعالاول 1314 هجري قمري در تهران اتفاق افتاد ولي در سجل احوالم كه چند سال بعد گرفته شده 1274 هجري شمسي نوشته شده كه مقارن 1312 مي شود يعني دو سال اضافه نوشته اند. در بچگي چند روزي به مكتب رفتم پس از يكي دو ماه مرا به مدرسه علميه كه در اوايل خيابان بهارستان بود سپردند. چند سال در مدرسه بودم به كلاس پنجم رسيدم كلاس ها ميز و نيمكت نداشت در اطراف مي نشستيم و فقط يك ميز كوچك در مقابل معلم بود پس از رسيدن به كلاس پنجم قرار شد مدرسه نظام دارالفنون برويم چند ماه تعطيل بود چند ماهي در مدرسه نظام دارالفنون بودم بعد به كلاس دوم دارالفنون منتقل شدم. در كلاس دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم آن مدرسه شاگرد اول بودم كه در آخر سال جوايز هر سال را به من مي دادند به طوري كه در سال ششم بيست كتاب از اشخاص مختلف به من داده شد. از طرف خود مدرسه چهار جلد شاهنامه چاپ امير بهادري به من داده شد كه هنوز يكي از آنها را دارم. (پايان نوشته هاي استاد)
دكتر گلگلاب در ادامه همين يادداشت مي نويسند كه در دارالفنون ديپلم را گرفتم و اندكي بعد با پيشنهاد مدير دارالفنون به عنوان معلم رياضي با ماهي چهل تومان حقوق به تدريس رياضيات مشغول شدم بعلاوه امور دفتر مدرسه هم برعهده ام بود.
در آن زمان در دارالفنون تعدادي معلمان و مدرسان خارجي عهده دار تدريس بعضي از دروس بودند از جمله به طوري كه استاد خودشان نوشته اند يكي از معلمين كه فرانسوي بود و يك پا هم نداشت و نامش دومون Dumont بود و ليسانسه علوم طبيعي بود از گلگلاب جوان مي خواهد كه در آزمايشگاه علوم طبيعي معاون او بشود. گلگلاب مي پذيرد و مدت دو سال در اين سمت يعني در رشته علوم طبيعي كار مي كند.
در سال 1299 هجري شمسي كه نصرت الدوله مدرسه حقوق و علوم اقتصادي را تأسيس مي كند. گلگلاب جوان از ساعت پنج به بعد به آن مدرسه مي رود و در 1302 موفق به اخذ دانشنامه ليسانس حقوق و علوم اقتصادي مي گردد اما به قول خود استاد «اين كاري براي سرگرمي بود و هيچ گاه از آن استفاده نكردم.»
از آنجا كه گلگلاب جوان و يا به اصطلاح آن روز ميرزا حسين گلگلاب ذوقي سليم و طبعي لطيف و هنردوست داشت ضمن انجام وظايف آموزشي و تأليف كتبي در رشته علوم طبيعي از هنر غافل نبود چنانكه استاد مي نويسد: در 1303 مرحوم كلنل علينقي وزيري مدرسه عالي موسيقي را تأسيس كرد كه من هم شب ها (توجه شود شب ها يعني در زمان استراحت و نه در اوقات كار) به آنجا ميرفتم و با موسيقي كه قبلاً آشنا بودم، آشناتر شدم.
راستي گلگلاب را هم مي توان معجوني از علم و فضل و هنر دانست چيزي نيست كه او نداند هرچند متخصص در نبات شناسي است اما گلگلاب جنگ دانش و فضيلت است تصور نميشد يك مرد عالم فيزيك و شيمي دان و رياضي دان و نبات شناس و سنگ شناس شعر هم بگويد ولي چون او استعداد فوقالعاده داشت وقتي هم شعر مي گفت به اين خوبي از عهده برآمد كه كلنل مشكل پسند را مفتون خود ساخت... او نت مي دانست و نت آهنگ ها را از وزيري مي گرفت و اشعاري بر آنها استوار مي نمود مانند:
هواي عشق اگر ظاهر شود ناگه نگردد عقل دورانديش از آن آگه
گلگلاب جوان اينك صاحب آخرين اطلاعات زمان خودش مي باشد و در هريك از رشته هاي رياضي، علوم طبيعي و حقوق و علوم اقتصادي و هنر صاحب نظر و كارآمد مي باشد اما گلگلاب جوان علاقه اش به علوم طبيعي است به همين جهت وقتي در سال 1305 شمسي كارهاي آزمايشگاه مدرسه طب كه در آن زمان معلمان مدرسه طب فرانسوي بودند واگذار شد وي با شوق وافر به اين كار پرداخت و با آن كه مسئولان و رؤساي معارف آن زمان مي خواستند گلگلاب جوان را عهده دار مسئوليت هاي اداري نمايند و به قول خود استاد «روساي وزارت مي خواستند مرا به كارهاي اداري وزارت معارف ببرند.» اما گلگلاب كه شوق و علاقه اش بيشتر مطالعه در علوم طبيعي بخصوص گياه شناسي بود كار اداري را قبول نكرد و همچنان به كار آزمايشگاه و تدريس ادامه داد و در مدرسه طب عهده دار تدريس علوم طبيعي شد ضمناً در همين زمان با چند نفر از استادان ديگر از جمله ميرزا عبدالعظيم خان قريب و ميرزا غلامحسين خان رهنما مأمور تدريس در مدرسه نظام گرديدند.
در سال 1313 شمسي كه قانون تأسيس دانشگاه به تصويب رسيد تصميم گرفته شد كه مدرسان و معلماني كه در مدارس عالي مشغول تدريس مي باشند اگر درجه دكترا داشته باشند با عنوان استاد انتخاب شوند و آنهايي كه عنوان دكترا ندارند بايد رساله اي بنويسند كه در صورتي كه مورد قبول هيئت دانشگاه و وزارت معارف واقع شد به آنان عنوان دكترا بدهند. گلگلاب و چند نفر ديگر كه در رشته هاي مختلف مدارس عالي در آن زمان تدريس مي كردند چون عنوان دكترا نداشتند رساله اي نوشتند كه از شورا گذشت و گلگلاب با رتبه 10 (ده) استادي به عنوان استاد دانشگاه پذيرفته شدند و به دارالمعلمين عالي كه در آن زمان شعبه اي از دانشگاه تهران بود و مديريت آن بر عهده پروفسور عيسي خان صديق بود منتقل شدند. در دارالمعلمين گلگلاب كه اينك با عنوان دكتر گلگلاب شناخته شدند علاوه بر تدريس سمت معاونت پروفسور صديق را نيز داشتند.
در خرداد 1314 فرهنگستان ايران با عضويت 24 تن از پيوستگان تشكيل يافت كه البته اين تعداد در سالهاي بعد افزوده گرديد و به 41 تن رسيد. دكتر گلگلاب در اين فرهنگستان سمت رياست دبيرخانه فرهنگستان را داشتند. با آن كه فرهنگستان اول منحل شد وقتي مجدداً تشكيل گرديد استاد دكتر گلگلاب مجدداً همان سمت را عهده دار شدند و اين وظيفه فرهنگي را تا سال 1331 انجام دادند.
در سال 1319 تشكيلات دانشگاه تهران مستقل شد و براي سازمان دادن دانشكده پزشكي از يكي از استادان بنام فرانسوي به نام پروفسور شارل ابرلين دعوت به عمل آمد. زماني كه پروفسور ابرلين براي ايجاد تشكيلات جديد دانشكده پزشكي به تهران آمد با آن كه كوشش مي كرد تا از تحصيلكردگان و متخصصان خارجي براي پست هاي آموزشي دانشكده پزشكي استفاده كند اما از آنجا كه دكتر گلگلاب شخصيتي ممتاز و دانشمندي برجسته بود كرسي گياه شناسي دانشكده پزشكي را به ايشان واگذار كرد و به همين جهت استاد از دارالمعلمين (دانش سراي عالي) به دانشكده پزشكي منتقل شدند.
چند ماهي از اين انتقال نگذشته بود كه نظر به كارداني و علاقه اي كه استاد دكتر گلگلاب در پيشرفت كار دانشكده پزشكي به خرج مي داد پروفسور ابرلين از استاد خواست كه معاونت دانشكده پزشكي را بپذيرند استاد با قبول اين سمت ضمن آنكه عهده دار معاونت بودند از تدريس غافل نمي شدند.
پس از آن كه پروفسور ابرلين از ايران رفت استاد دكتر گلگلاب مدتي كفالت دانشكده پزشكي را عهده دار بودند اما در هر حال از كار تدريس و كوشش در بهبودي وضع آموزش رشته گياه شناسي پزشكي و ايجاد آزمايشگاه و موزه گياه شناسي با همكاري ساير همكارانشان غافل نبودند حتي محلي براي نشان دادن انواع رستني هاي يكساله ايجاد كردند به طوري كه كساني كه در سالهاي 1325 يا دو سه سال پس از اين تاريخ وارد دانشكده پزشكي شده اند به خاطر دارند كه در محوطه پشت دانشكده داروسازي كه فضاي خالي و بدون درخت بود تپه خاكي به طور مصنوعي ايجاد شده بود كه در آن انواع مختلف گياهان يكساله روئيده بود و ما دانشجويان اين تپه را به اسم تپه گلگلاب مي ناميديم زيرا به دستور ايشان ايجاد شده بود تا دانشجويان به طور عملي انواع رستني هاي يكساله را بشناسند.
طي سالهاي تحصيلي 33-34 و سالهاي قبل و بعد از آن استاد با عده ديگري از استادان برجسته دانشگاه در انجمن تاليف و ترجمه دانشگاه همچنين در همين سالها با استادان دانشكده هاي پزشكي، دندانپزشكي و داروسازي با انجمن اصطلاحات علمي دانشگاه همكاري مي كردند.
بالاخره استاد دكتر حسين گلگلاب در 1345 در دانشگاه تهران به افتخار بازنشستگي نائل آمدند اما همچنان به كار و كوشش علمي خود ادامه مي دادند كما آنكه پس از تأسيس مجدد فرهنگستان در سال 1349 استاد به عضويت فرهنگستان جديد انتخاب شدند و هفته اي دو روز به فرهنگستان مي رفتند و در برگرداندن بعضي از لغات علمي از زبان بيگانه به زبان فارسي كوشش مي نمودند اما به نوشته خود استاد به علت مخالفت اشخاصي كار آنها پيشرفتي نداشت.
استاد يكسال پس از بازنشستگي يعني در سال 1346 به عنوان استاد ممتاز دانشگاه انتخاب شدند به طوري كه در نوار مصاحبهشان عنوان مي كنند اولين استاد ممتاز دانشگاه تهران هستند.
انتشارات و تأليفات استاد
الف- در زمينه علوم تجربي:
مجموعه مقالات علمي كه از سال 1350 تا 1354در زمينه موضوعات زيست شناسي در مجله دانش امروز نوشته اند.
از سال 1298 تا 1307 كه عهده دار تدريس علوم طبيعي در دارالفنون بودند دوازده جلد كتاب در رشته علوم طبيعي نوشتند كه در زمره كتابهاي درسي بوده است.
كتاب راهنماي گياهي كه حاصل چهل سال مطالعه استاد مي باشد و تمام رستني ها در آن ذكر شده و نام لاتين آنها نيز آورده شده است.
ترجمه جغرافياي طبيعي ايران از متن روسي
پايان نامه دكترا درباره نباتات ايران كه خلاصه آن در سال 1313 به چاپ رسيده است و در آن شش هزار نوع گياه كه در ايران مي رويد توصيف شده است.
نه جلد كتاب طبيعي براي دبيرستان
فرهنگ گياهان معمولي و داروئي
كتاب گياه شناسي پزشكي از انتشارات دانشگاه تهران
ب- آثار هنري:
- ترجمه بيش از پنجاه قطعه نمايش كلاسيك براي هنرستان هنرپيشگي
- كتابهاي سرودهاي مدارس، سرود اي ايران، سرود آذربايجان با همكاري استادان برجسته موسيقي و از جمله كلنل علينقي وزيري، روح اله خالقي و حشمت سنجري
- ترجمه كتاب عكاسي از فرانسه
علاوه بر آثار فوق استاد تعدادي كارهاي ناتمام داشتند كه از آن جمله است:
ترجمه كتاب هنر اشكانيان كه بيش از نيمي از آن ترجمه شده است.
كتاب فرهنگنامه بيولوژي
با چنين تلاش ها و كوشش هاي ارزنده علمي و آثار فراواني كه براي دنياي علم و هنر به وجود آورده اند استاد در پايان شرح حال خودشان كه به اختصار مرقوم فرموده اند چنين در كمال خضوع و خشوع كه بيان اين مطالب درس بزرگي است، مي نويسند:
«اين است شرح زندگاني من............. حالا دانستيد كه چيزي نبوده و نخواهم بود!! و اصرار شما براي نوشتن آن نتيجهاي نداشت.... خلاصه همين بود و همين!! »
خدايش بيامرزد كه حتي در واپسين روزهاي زندگي و در نوشتن شرح حال هم درس تواضع و فروتني مي دهند.
در پايان اين شرح بجاست كه خاطره يكي از سرودهايي كه استاد سروده اند يعني سرود اي ايران كه هم اكنون علاقمندان به مملكت آن را با جان و دل مي شنوند و از آن لذت مي برند از قول آقاي اسماعيل نواب صفا شاعر معروف به نقل از مجله هنر و موسيقي سال اول شماره اول ارديبهشت 1377 عيناً نقل مي شود:
من هميشه خود را مديون استادان بزرگ و از جمله دكتر گلگلاب مي دانستم چرا كه ايشان هم در نگارش كتابهاي دبيرستاني و بالا بردن سطح دانش ما در آن دوره سهيم بودند و هم به خصوص در مورد سرود اي ايران آقاي گلگلاب در موسيقي نيز بسيار سابقه داشتند و حتي كتابهاي موسيقي ما كه به مدرسه آمد و به ما تعليم نت و موسيقي مي دادند، تصنيف و سرودهايي كه مي خوانديم، از آقاي گلگلاب بود.
تقريباً يك سال قبل از اين كه استاد فوت كنند من تلفني با دختر ايشان خانم دكتر هما گلگلاب تماس گرفتم و گفتم مي خواهم ديداري با استاد داشته باشم كه ايشان موافقت فرمودند و يك روز بعدازظهر در تابستان رفتم به خانه ايشان كه در خيابان حقوقي، جاده قديم شميران بود. استاد بيمار بودند ولي مي توانستند خوب صحبت كنند، پذيراي من شدند و ضمن سوالات مختلفي كه مي كردم از ايشان خواستم كه داستان ساختن سرود اي ايران را براي من بگويند، فرمودند كه: «سال 1322 يا 23 بود كه ارتش متفقين آمده بود ايران و به خصوص سربازان آمريكايي خيلي بيبندوباري مي كردند و يك روز من ديدم كه نسبت به زنها و دخترها بي ادبي مي كنند، بعد هم مملكت اشغال شده و براي هر ايراني ديدن اين منظره دردآور بود و من هم ناراحت بودم و بعدازظهر رفتم به انجمن موسيقي عصباني و ناراحت انجمن موسيقي در خيابان هدايت و نزديك منزل آقاي گلگلاب بود آقاي خالقي گفتند چيه؟ گفتم: با اين وضع و اين اشغال مملكت هر آدم وطن پرستي ناراحت مي شود و بعد هم با اين حركاتي كه اين سربازان امريكايي مي كنند... گفتند: خوب حالا اين چه دردي را دوا مي كند؟ گفتم چه بكنيم. ايشان گفتند: بيا يك سرود بسازيم. و اين آغازگر سرود اي ايران بود.
چون گلستان مرد و گلشن شد خراب كو گلي تا گيرم از آن گلگلاب
دكتر گلگلاب در تاريخ بيست و دوم اسفندماه 1363 چشم از جهان فروبست.
چنانچه خوانندگان گرامي از اين استاد خاطرات، اسناد، تصاوير و يا اطلاعات ديگري در اختيار دارند در صورت امكان آن را در اختيار واحد روابط عمومي دانشگاه به آدرس nokhostinha@tums.ac.ir و يا به آدرس پستي بلوار كشاورز – خيابان فلسطين- خيابان دمشق- پلاك 21– طبقه اول- روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي تهران ارسال نمايند./ق |
برگرفته از كتاب نخستين ها نوشته استاد فقيد دكتر شمس شريعت تربقان
تنظيم: محبوبه بهلولي
لينك ويكي پديا
متن درون تصویر امنیتی را وارد نمائید: