ندای تندرستی

تفاوت هایمان را بپذیریم

انسان­ها اگر بخواهند شاد و خوشبخت باشند می­توانند؛ اما اگر بخواهند شادتر و خوشبخت ­تر از دیگران باشند نمی­توانند؛ چون همیشه دیگران را شادتر و خوشبخت­ تر از آنی که هستند تصور می­ کنند.واقعیت این است که ریشه بسیاری از حسادت­ ها و رقابت­ های ناسالم را می­توان در همین مقایسه کردن­ های غیر حکیمانه جستجو کرد.

ما انسان­ها بیشتر از آن‌که به هم شبیه باشیم، باهم متفاوتیم. نه‌تنها ما انسان­ها، بلکه دنیایی که در آن زیست می­کنیم نیز دنیای تفاوت­هاست. تفاوت­ها و تغییرهای ما و جهان ما چنان بی‌شمار و بارزند که برخی اندیشمندان در طول تاریخ، دگرگونی، حرمت و نوباوگی را ذات جهان دانسته­ اند و نهاد ناآرام هستی را تغییر آفرین و تفاوت آفرین قلمداد کرده­ اند. اما بیایید از آسمان انتزاع فاصله بگیریم و پا بر زمین بگذاریم. کافی است نگاهی به خودمان و اطرافیانمان بیندازیم تا انواع و اقسام تفاوت­ها را به رأی‌العین ببینیم. یکی چاق است و دیگری لاغر، یکی زیبا و دیگری نازیبا، یکی بلند و دیگری کوتاه، یکی بیمار و دیگری سالم...

و ما به دنبال پاسخ این سؤالات هستیم که:
چگونه با این قبیل تفاوت­ها کنار بیاییم؟ چگونه تفاوت­هایمان را بپذیریم و چگونه خودمان را با تمام تفاوت­هایی که با این‌وآن داریم بپذیریم و از کمبودها و بیش­بودهایمان هراسی به دل راه ندهیم؟ در ادامه توصیه­ هایی را برای برخورداری از زندگی اصیل و حکیمانه ملازم با آرامش، نشاط درونی و رضایت باطنی می­خوانید.

 آرامش در حضور دیگران
از امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) نقل‌شده است: رضی الناس غایه لاتدرک. رضایت مردم، غایتی است که هرگز نمی­توان به آن دست‌یافت.
فیلسوفان اگزیستانسیالیست بر این باورند که از شروط اصلی زندگی حکیمانه و اصیل آن است که هر فرد پس‌ازآن که بر معنای معیارهای راستین و اصیل خود دست به انتخاب و عمل زد، نسبت به داوری دیگران بی­ اعتنا باشد. واقعیت این است که اگر بخواهیم دائماً به داوری‌های دیگران درباره خودمان اعتنا کنیم، روی آرامش را در زندگی نخواهیم دید. البته این بی­ اعتنایی به معنای بی­ مهری به دیگران نیست. بلکه مراد این است که اولاً ما نمی­توانیم چنان زندگی کنیم که همه مردم از ما خشنود باشند؛ ثانیاً حتی اگر این امر امکان‌پذیر باشد، چرا باید زندگی خودمان را صرفاً با خوشایند و بدآیند دیگران میزان کنیم؟ خاصه این‌که دیگران انتظار واحدی از ما ندارند، یعنی اگر بخواهیم به خوشایند دیگران زندگی کنیم، با معیارها و مرادهای متناقضی مواجه خواهیم بود. درواقع میزان کردن زندگی خود با خوشایند دیگران نه ممکن است و نه مطلوب.

مقایسه، ممنوع!
فردی که می­خواهد حکیمانه زندگی کند، نباید خود را با این‌وآن مقایسه کند؛ چراکه حکیم هرگز خودش را در حال مسابقه با دیگران نمی­ بیند، بلکه خودش را تنها با خودش مقایسه می­ کند و به این فکر می­ کند که چگونه می­تواند از چیزی که در حال حاضر هست بهتر شود. افرادی که خود را مدام در حال مسابقه با دیگران می­بینند درواقع به این امر توجه ندارند که در هر مسابقه ­ای، در لحظه­ ای که سوت آغاز مسابقه به صدا درمی‌آید، تمام مسابقه­ دهندگان شرایط مکانی و زمانی یکسانی دارند؛ مثلاً در مسابقۀ دو، همگی دوندگان تا قبل از شلیک تپانچۀ آغاز مسابقه، پشت خط واحدی ایستاده ­اند تا همگی از یکجا شروع به مسابقه کنند، درحالی‌که ما انسان­ها زمانی که به دنیا می­آییم، همه در یک جایگاه واحد و برابر نیستیم؛ نه ازلحاظ جسمانی، نه ذهنی، نه روانی و ....

مونتسکیو می­گوید:
انسان­ها اگر بخواهند شاد و خوشبخت باشند می­توانند؛ اما اگر بخواهند شادتر و خوشبخت ­تر از دیگری و دیگران باشند نمی­توانند؛ چون همیشه دیگری و دیگران را شادتر و خوشبخت­ تر از آنی که واقعاً هستند تصور می­ کنند. واقعیت این است که ریشه بسیاری از حسادت­ ها و رقابت­ های ناسالم را می­توان در همین مقایسه کردن­ های غیر حکیمانه جستجو کرد.

شناخت و پذیرش تغییرناپذیرها
افرادی که حکیمانه و در آرامش زندگی می­کنند با بصیرت و ژرف­ نگری خود توانسته­ اند واقعیتهای تغییرپذیر جهان را از واقعیت­های تغییرناپذیر تفکیک کنند و به تغییرناپذیرها رضا بدهند. رضا ندادن به واقعیت­های تغییرناپذیر، درواقع، یکی از مهم‌ترین عواملی است که می­تواند آرامش را از بین ببرد. تمام فیلسوفان معنوی جهان بر این آموزه تأکید کرده ­اند که آنچه تغییرناپذیر است، صرفاً با پذیرش و رضا دادن به آن است که می‌توان به آرامش دست‌یافت. تلاش برای تغییر دادن واقعیت­های تغییرناپذیر، حکایت همان بزی است که فکر می­کرد می­تواند با شاخ زدن به کوه، کوه را تکان بدهد ولی جز شکستن شاخ خودش به نتیجه دیگری نرسید. در این مسیر تغییرناپذیر، دنیا کم شاخ شکسته ندارد!
در بسیاری از مواقعی که دچار عصبانیت می­شویم و آرامش و نشاط درونی­مان را مخدوش می­کنیم، پس از اندکی تأمل متوجه خواهیم شد که به‌نوعی می­خواسته ­ایم واقعیت تغییرناپذیری را تغییر بدهیم. به‌عنوان‌مثال وقتی با مرگ یک عزیز مواجه می­شویم و یا هنگامی‌که یکی از نزدیکانمان به ما خیانت می­کند، از کوره درمی‌رویم؛ چراکه نپذیرفته ­ایم که مرگ و یا خیانت از قواعد زندگی این جهان هستند و اگرچه این دو پدیده را در اطراف خود زیاد دیده­ ایم، اما انتظار تجربه­ شان را در زندگی خودمان نداشته­ ایم.
خلاصه آنکه شناخت قواعد تغییرناپذیر جهان و پذیرش و صبوری در مقابل آن‌ها می­تواند جنبه حکیمانه زندگی ما را پرورش دهد و ما را یک گام به آرامش و نشاط درونی نزدیک­تر کند. دین‌داران و افرادی که معنویت بیشتری در زندگی دارند، راحت­تر و صبورانه‌تر از دیگران می­توانند با تغییرناپذیرهای جهان مواجه شوند و در سخت­ترین شرایطی که دیگران امید خود را از دست می­دهند، آن­ها معمولاً امید خود را نمی­ بازند و نشاط درونی خود را حفظ می­ کنند.

سندرم داون به‌مثابه یک تفاوت

تفاوت­های ما با دیگران گاهی در حد تفاوت در شکل و قیافه، هیکل و ظواهری از این قبیل است و گاهی ممکن است در قالب یک اختلال یا بیماری مادرزادی نمایان شود. به‌عنوان‌مثال بیایید به سندروم داون به‌مثابه یک تفاوت نگاه کرده و آن را از منظری دیگر بازنگری کنیم.
تقریباً از هر 700 کودکی که به دنیا می­آیند، یک نفر مبتلابه «سندروم داون» است. سندروم داون نوعی اختلال کروموزومی است که به کم­توانی ذهنی و جسمی منجر می­شود. کودکان مبتلابه این سندروم تربیت­پذیرند و بسته به فضای خانوادگی و فرهنگی جامعه، به‌قدر مقدور امکان رشد و نمو دارند. پیشرفت علم پزشکی در تشخیص زودرس اختلالات ژنتیکی در دوران جنینی شاید در آینده­ای نه‌چندان دور، نسل­های بعدی را فاقد مبتلایان به این سندروم کند. اما اکنون‌که آن‌ها در میان ما هستند، باید در موردشان ملاحظات اخلاقی را لحاظ کرد. متأسفانه بسیاری از ما به تصور این‌که آن‌ها خطرناک‌اند، فرزندانمان و حتی خودمان را از آن‌ها دور می­کنیم که این امر منجر به انزوای این کودکان و افزایش درد و رنج خود و خانواده­ هایشان می­شود و با مفهوم ارزش ذاتی انسان در تضاد است. از سوی دیگر ترحّم به آن‌ها نیز مانع آموزش فعال‌شده و آن‌ها را به شخصیت­هایی وابسته تبدیل می­کند.
در جامعه دو نگاه نسبت به این افراد وجود دارد. نگاه اول که متأسفانه نگاه غالب نیز هست، آن‌ها را خطای روزگار می­داند و این افراد را افرادی سربار خانواده و جامعه و خار گلستان جهان می­ پندارد. امانگاه زیبای دیگری هم هست که ما در حوزه سلامت و روانشناسی مثبت، به ترویج آن، سخت نیازمندیم.
نگاه دیگر بر این باور است که درختان باغ روزگار، گوناگون و متنوع­ اند و کودکان مبتلابه سندروم داون نیز این تنوع را معنا می­ کنند. مبتلایان به سندروم داون زبان بزرگ­تری دارند، اما همچون بسیاری از ما جلو افتادگان ذهنی(!) زبانشان دراز نیست و دیگران را آزار نمی­دهند. مبتلایان به این سندروم ازنظر ذهنی از ما ضعیف­ترند و به همین دلیل سر کسی کلاه نمی­گذارند، درحالی‌که انسان‌اند. شاید آرزویمان این باشد که دیگرکسی با این بیماری­ها به دنیا نیاید. اما درنگ کنیم! این کودکان عوامل کوچکی هستند برای بزرگ­ترین مهربانی­ ها... شاید جهانمان با این بچه­ ها مهربان­تر باشد.

تنظیم:سارا نعیمی
منبع: بسته آموزشی و اطلاعاتی زندگی اصیل، تفاوت‌هایمان را بپذیریم/ وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، دفتر آموزش و ارتقای سلامت
تهیه شده در: گروه آموزش و ارتقای سلامت معاونت اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی تهران / بهمن ماه 1397

سارا  نعیمی
تهیه کننده:

سارا نعیمی