شرح عهدنامه امام علی (ع) برای مالک اشتر نخعی
حجتالاسلاموالمسلمین سیدقریشی: تشویق حداکثری موجب ارتقای سازمان است
حجتالاسلاموالمسلمین سیدقریشی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه در جلسه هیئت رئیسه؛ یکشنبه 2 مرداد ماه نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر را بررسی کرد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه، مسئول نهاد در نشست روز یکشنبه 2 مرداد ۱۴۰۱در سالن شورای ستاد مرکزی، به تشریح ویژگی های حاکم نسبت به مردم پرداخت و اظهار داشت: « فافْسحْ فی آمالهمْ، و واصلْ فی حسْن الثّناء علیهمْ، و تعْدید ما ابْلی ذووالْبلاء منْهمْ، فانّ کثْرة الذّکر لحسْن افْعالهمْ تهزّ الشّجاع، و تحرّض النّاکل انْ شاء اللّه تعالی. ثمّ اعْرفْ لکلّ امْرئ منْهمْ ما ابْلی، و لاتضیفنّ بلاء امْریء الی غیره، و لاتقصّرنّ به دون غایة بلائه، و لایدْعونّک شرف امْرئ الی انْ تعْظم منْ بلائه ما کان صغیراً، و لا ضعة امْرئ الی انْ تسْتصْغر منْ بلائه ما کان عظیماً- پس آرزوهایشان را وسعت بخش و برآورده نما و ستودنشان را به نیکی پیوسته دار و رنج کسانی را که کوششی کردهاندبر زبان آر، که کار نیکوی آنان را بسیار یاد کردن، دلیر را برانگیزاند و ترسو و ضعیف را به کوشش وا میدارد، اگر خدا خواهد. سپس رنج و کار هریک را در نظر دار و کار یکی را به حساب دیگری مگذار و در پاداش او به اندازهٔ رنجی که دیده و زحمتی که کشیده، قصور مکن، و مبادا بزرگی کسی موجب شود که کار اندکی او را بزرگ شماری و کم رتبه بودن مردی سبب گردد تا کار بزرگ او را کوچک شماری. » ۱
مسئول نهاد در ادامه به بررسی و توضیح آیات اشاره کرد و اظهار داشت: بحث در مورد انتخاب فرماندهان ارشد و مراقبت از مردم و سربازان و عوامل پایداری و شیوهٔ مردم داری بود. در ادامه، حضرت به مالک اشتر به عنوان رهبر جامعه توصیه میکند که باید آرزوی مردم و لشکریان را برآورده سازد (فافسح فی آمالهم). اگر این جمله به این صورت معنی گردد؛ مقصود آنست که انتظارات مردم از حکومت. که همانا رسیدگی به امورات مردم و استقرار عدالت در جامعه است. باید تحقق یابد. ولی اگر فسح را، که به معنای توسعه دادن است، بگیریم به این معنا خواهد بود که آرزوهای مردم را توسعه بدهد. این تعبیر دوم، اگر چه به گونهای معنای اول را هم در بر میگیرد، اما میتواند این شرح را در بر داشته باشد که آرزوهای آنها را از امور کوچک. حقیری همانند کسب غنائم و امور دنیوی، به امور برتر؛ مانند عدل گستری و حمایت از مظلومان و کسب رضایت حق و خدمت به خلق توسعه و تکامل بخشد.
گرامیداشت افراد لایق
در ادامه، حضرت به یکی از امور لازم دیگر در مدیریت اشاره میکنند و آن گرامیداشت افراد کوشا و شجاع و یا خلاق در بین نیروها است (و واصل فی حسن الثنا علیهم. .).
یاد آوری فداکاری ها و ارج نهادن به انسان هایی که در راه حق و در جبهههای نبرد، جانبازی و از خود گذشتگی نشان دادند و یا در راه پیروزی و دفاع، افتخار آفریدند، موجب برانگیختگی انسانهای شجاع و ترغیب دیگران به فعالیت بیشتر میشود.
ثناگویی در آموزههای دینی، به طور عام امری مذموم شمرده شده است. در بخش وزرا سفارش حضرت نیز این بود که آنها را طوری عادت دهد که او را تمجید نکنند (ثم رضهم أن لا یطروک)، چرا که باعث غرور و خود پسندی میگردد، اما کوتاهی از تمجید افرادی که استحقاق پاسداشت را دارند، دلیل بر درماندگی، یا حسادت است (الثنا باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عی و خسد.)؛ ستایش بیش از استحقاق، تملق اس کمتر از استحقاق، درماندگی و یا حسادت است. پس رعایت اعتدال در این امر ضروری است اگر چه شخص آدمی باید از دوستی مدح و ثنا دوری کند، اما از قدردانی انسانهای لایق نباید غافل گردد.
گمان برخی مدیران این است که اگر کار برای خدا صورت میگیرد دیگر ستایش و گرامیداشت دیگران لازم نیست و لذا در محدودهی اداری خود، رفتاری خشک و نامطلوب را پیشه میگیرند. آنها از این امر غفلت میورزند که اگر چه هر کسی کاری انجام میدهد نباید به خاطر خوشامد گویی و جلب رضایت دیگران باشد و چشم در دست و زبان دیگران بدوزد، اما وظیفهٔ دیگران غیر از وظیفهٔ او میباشد. افراد دیگر به ویژه مسؤولین وظیفهٔ تشویق و تمجید در حد استحقاق را بعهده دارند، چرا که به فرمودهی حضرت این رفتار باعث ترغیب دیگران و حرکت و جوشش انسانهای تنبل و کم کار میشود. (فان کثره الذکر الحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض النا کل ان شاالله) .
از طرف دیگر، تکریم و تعظیم افراد باید به نسبت کار و فعالیت آنها باشد، نه به جایگاه و شهرت. و همین طور نباید کار افراد به حساب دیگران اعم از مسؤولین و یا غیره گذاشته شود. (ثم اعرف لکل امرء منهم ما ابلی، و لا تضیعن بلاء امرء الى غیره)
گاهی انتساب به شخصیتی موجب میشود که کارهای آن فرد برجسته گردد و گرامیداشت او پرزرق و برق صورت گیرد ) ولا یدعونک شرف امرء الى ان تعظم من بلائه ما کان صغیرا ).
اما نمونهٔ همین کار اگر از شخصی که شهرت و انتسابی ندارد صادر گردد، ممکن است چندان با اهمیت تلقی نشود و یا چه بسا کار او به حساب دیگری گذاشته شود، (ولا ضعه امرء الى ان تستصغر من بلائه ما کان عظیما).
همهٔ این امور، دور از اخلاقیات دینی و خلاف عدالت اداری است. عدالت مدیران با ظواهر سنجیده نمیشود بلکه در چنین اموری مشخص میگردد. مدیری که طرحهای کارشناسان را به نام خود خرج میکند و از آنها نامی نیز نمیبرد و یا در اعطا نشان و درجه و یا افزایش مزایا بین دوستان و غیر آشنایان تفاوت میگذارد باید به یقین در ایمان خود شک کند. این مدیران به جای آنکه زینت دین باشند با اعمال تبعیض آمیز خود موجب خواری دین و دینداران میشوند. آنها باید به جد در اصلاح خویش بکوشند و از خود حساب بکشند وگرنه باید منتظر کیفر و عقوبت سخت الهی باشند که آن دانای بصیر، به همهٔ امور آگاه است. و حکم قرآن در این زمینه روشن است: « فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره * و من یعمل مثقال ذره شرا یره. »
نظر دهید