تلویزیون اینترنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران - برنامه یاد استاد
دکتر علیرضا یلدا، پزشکی که اخلاق، انسانیت و «درست زندگی کردن» را بالاتر از درمان آموخت
مرحوم استاد دکتر علیرضا یلدا، استاد فرهیخته دانشگاه علوم پزشکی تهران، در مصاحبهای که سال ۱۳۹۳ در استودیوی این دانشگاه ضبط شد، از مسیر زندگی، پزشکی، اخلاق حرفهای و معنای واقعی شکر، انسانیت و ازدواج سخن گفت؛ نگاهی عمیق و صادقانه که همچنان تازه، الهامبخش و راهگشاست. استاد یلدا در شب یلدای سال ۱۳۹۶ به دیدار حق شتافت. یاد و خاطره مرحوم دکتر جواد توکلی بزاز را هم که به عنوان شاگرد استاد یلدا در این گفت و گو حضور داشت، گرامی می داریم.
در این گفتوگو، استاد علیرضا یلدا با بیانی ساده و صمیمی از کودکی آرام خود در محله پامنار تهران آغاز میکند و از ورودش به رشته پزشکی در همان سال نخست کنکور میگوید. او نخستین تجربههای پزشکی را نه در بیمارستان، بلکه در درمان مادربزرگش میداند؛ جایی که حس مسئولیت، تعهد و اثر واقعی درمان را لمس کرد.
دکتر یلدا با اشاره به تأثیر عمیق استادانش، بهویژه مرحوم دکتر غلامعلی بینشفر، از شکلگیری نگاه بالینی و انسانی خود در بخش عفونی سخن میگوید؛ نگاهی که پزشکی را صرفاً یک شغل یا هدف نمیداند، بلکه آن را ابزاری برای «درست زندگی کردن» میبیند. به باور او، دانشگاهها پزشک تربیت میکنند، اما کمتر به انسانسازی و آموزش زیستن میپردازند.
او در بخش مهمی از مصاحبه، با نقد نگاه مادیگرایانه، تأکید میکند که عصبانیت بر سر پول یا ویزیت، در شأن انسانی با «مغز بزرگ» نیست. از دیدگاه او، شکر نعمتها نه در گفتن، بلکه در شناخت امکانات، استفاده درست از آنها و توجه به نیازمندان، بهویژه نیازمندان آبرومند، معنا پیدا میکند؛ کمکی که نباید به تحقیر انسانها بینجامد.
دکتر یلدا با استناد به حکایات گلستان سعدی، بر اهمیت عقل، تحمل، ظرفیت شنیدن و سنجیدن سخن پیش از گفتن تأکید میکند و مخاطب را به مسئولیتپذیری در گفتار و رفتار فرامیخواند. او همچنین در نگاهی واقعبینانه به ازدواج، هشدار میدهد که زندگی مشترک هرگز نباید بر پایه «تغییر دادن طرف مقابل» بنا شود و موفقیت آن در درک مفهوم «ما» و منافع مشترک نهفته است.
این مصاحبه در پایان، با دعایی از خواجه عبدالله انصاری به اوج میرسد؛ دعایی که بهخوبی جهانبینی دکتر علیرضا یلدا را بازتاب میدهد: انسانی فروتن، اخلاقمدار و آگاه به لغزشهای راه زندگی که دستگیری الهی را تنها پناه انسان میدان:
هوا تاریکه و پاهای ما لغزان است و دستامون لرزان و چشمامون نابیناست. مگر تو خودت دست ما بگیری.
درج نظر