تبريك ناشر بين المللي كتاب Gene Therapy به استاد گروه ژنتيك پزشكي دانشگاه
تبریک ناشر بین المللی کتاب Gene Therapy به استاد گروه ژنتیک پزشکی دانشگاه /دکتر نوری دلویی: علم را باید عمیقاً فهمید
به بهانه نگارش فصل پنجم از کتاب بین المللی (انگلیسی) "Gene Therapy" به قلم دکتر نوری دلویی و آمار چشمگیر چهار هزار دانلود به این فصل از کتاب، با این استاد پیشکسوت گروه ژنتیک پزشکی گفت و گویی انجام دادیم.
دکتر نوری دلویی 20 بهمن سال 1328 در یکی از روستاهاي گناباد به نام "دلويي" چشم به جهان گشود. وی در سال 1347 ديپلم خود را در رشته طبيعي با كسب رتبه نخست (از دبيرستان ناصرخسرو گناباد) اخذ كرد. سپس به دانشكده علوم دانشگاه تهران در مقطع ليسانس زيستشناسي وارد شد. پس از اخذ مدرك ليسانس، با کسب رتبه نخست كنكور فوقليسانس شاخه راديوبيولوژي و ژنتيك، وارد آي.بي.بي. (مركز بين المللي تحقيقات بيوفيزيك و بيوشيمي) دانشگاه تهران شد. مركزي كه در آن زمان تازه تأسيس شده بود و از جايگاه بسيار بالايي در علوم سلولي و مولكولي روز برخوردار بود. پس از حدود سه سال تحصيل تمام وقت در مقطع كارشناسي ارشد و كسب رتبه نخست، در سال 1354 از ميان بيش از 20 مركز دانشگاهي در اروپا و امريكا كه به ایشان پذيرش داده بودند، به دانشگاه ايالتي ميشيگان امريكا رفت و حدود شش سال به شكل تمام وقت به تحصيل پرداخت.
این استاد برجسته گروه ژنتیک پزشکی از محضر بسياري از اساتید برجسته خارجي به ويژه جيمز واتسن، كربس، راتمن، رابينز، كانگ، كارلسون و اشنايدر كه عموماً شهرت جهاني دارند و برخي از آنها جايزه نوبل را دريافت كردهاند، كسب فيض کرده است. این استاد برجسته دانشگاه، در تيرماه 1360 پس از دريافت دكتراي تخصصي در رشته ژنتيك مولكولي پزشكي، عاشقانه به كشور بازگشت. وی از زمان بازگشت به كشور، با استفاده وسيع و پيوسته از فنون روزآمد مهندسي ژنتيك و ژنتيك مولكولي در بيماري هاي بسيار مهم ارثي و سرطان هاي شاخص كشور توفيق انجام پژوهشهاي گسترده داشته است. همچنین در دوره هاي متعدد پيشرفته تخصصي و در مراكز پيشرفته علمي جهان شركت فعال داشته است و تخصص هاي تكميلي وي بيماري هاي ارثي، مهندسي ژنتيك و سرطان است.این استاد گرانقدر دانشگاه، از سال 1360 تا به امروز توفيق تأسيس مراكز، بخش ها و گروه هاي آموزشي و پژوهشي متعدد دانشگاهي و انجام فعاليت هاي گسترده و فراوان علمي و پژوهشي را يافته و بيش از 70 مسؤوليت عموماً دانشگاهي و علمي، آموزشي، پژوهشي و فرهنگي داشته است.
تاسیس گروه ژنتیک در دانشکده علوم پایه دانشگاه تربیت مدرس در سال 1363 و بر عهده داشتن مدیریت آن برای 14 سال، تاسیس گروه ژنتیک پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1377 و بر عهده داشتن مدیریت آن برای بیش از پنج سال و تاسیس مجله بین المللی علوم جمهوری اسلامی ایران در سال 1366 که هم چنان مدیرمسئولی و سردبیری آن را بر عهده دارد، ازجمله نمونه های سازندگی دکتر نوری دلویی بوده است.
عضويت در شوراي پژوهشهاي علمي كشور، شوراي عالي برنامه ريزي علوم پزشكي كشور، هیئت امنای شماری از دانشگاهها و انستیتوپاستور ایران، كميته برنامهريزي علوم زيستي كشور، كميته راهبردي رشته ژنتيك انساني، كميته علمي المپياد زيست شناسي دانشجويي كشور، كميته ملي اخلاق زيستي (وابسته به كميسيون ملي يونسكو)، و كميته كشوري اخلاق در پژوهشهاي علوم پزشكي، معاون دانشجویی دانشگاه تهران، رئيس دانشكده علوم دانشگاه تهران، معاون آموزشي دانشگاه علوم پزشكي ايران، عضويت در هيأت مؤسس و هيأت مديره انجمن زيست شناسي ايران و سردبـيري نشريه علمي پژوهشي اين انجمن از آغاز تأسيس به مدت 10 سال در کارنامه مسئولیت های اجرایی وی به چشم می خورد. همچنین تاسیس مركز ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك و تكنولوژي زيستي (پژوهشگاه ملي مهندسي ژنتيك و فن آوري زيستي) در سال 1366 که تا بهمن ماه 1372 مسؤوليت اداره آن را نیز برعهده داشت، ازجمله اقدامات ارزشمند ایشان است. وی مسئولیت دبیری بیوژنتیک پزشکی کشور را نیز بر عهده دارد.
از موسس پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و فن آوری زیستی، تاکنون تالیفات ارزشمندی به چاپ رسیده که برخی از آنها جوایز ارزشمندی را کسب کردهاند. همچنین به دنبال تالیف فصل پنجم از کتاب Gene Therapy در سال 2011، این فصل از کتاب تحت عنوان "MiRNAs-based Gene Therapy on the Horizon " تنها در شش ماه نخست انتشار توسط محققین کشورهای مختلف، چهار هزار مرتبه دانلود شد که بیشترین آمار مراجعه به آن، مربوط به کشورهای امریکا، هند، چین و انگلستان بوده است. اخیراً ناشر بین المللی این کتاب (InTech Open Access Publisher) در نامه ای تشویق آمیز به دکتر نوری دلویی، آمار بالای ارجاعات به این بخش از کتاب را بی نظیر دانست. به همین مناسبت، به دفتر کار این استاد فرهیخته در دانشکده پزشکی رفتیم تا با او گفت و گویی انجام دهیم. دفتر کاری که مملو از عکس ها، هدایا و یادگاری های اهدایی دانشجویان به ایشان بود.
استاد ممنون که وقت خود را در اختیارمان گذاشتید. لطفاً شاخص ترین تالیفات خود را معرفی بفرمایید.
كتاب هاي متعددي ازجمله "فرهنگ مهندسي ژنتيك" و "آموزش بيوتكنولوژي در مدارس (سند 39 يونسكو)" را به نگارش درآورده ام. در این میان كتاب "بيوتكنولوژي مولكولي" كه همراه با دو تن از همكارانم ترجمه و منتشر کردیم، برنده بهترين كتاب سال 1373 كشور شد. كتاب اصول ژنتيک پزشکي امري نيز از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بهعنوان كتاب فصل سال 1386، انتخاب شده است و همچنين در كتاب سال 1388 مورد تقدير قرار گرفته است. افزون بر اين ها، كتاب ژنتيك مولكولي پزشكي در هزاره سوم كه در دو جلد در سال 1388 تاليف کردم، در سال 1388 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بهعنوان كتاب فصل برگزيده شده است و در بهمن ماه 1389 نیز بهعنوان بهترين كتاب سال در بخش علوم پزشكي كشور برنده شده. شايان ذكر است كه تعداد آثار پزشكي، قریب به هزار اثر بوده كه در میان آنها اين كتاب بهعنوان تنها اثر برگزيده سال انتخاب شده است.
در حال حاضر چند کتاب دیگر در دست تالیف دارم که ژنتیک مولکولی سرطان از آن جمله است.
همچنین در سال 2011، فصل پنج از کتاب Gene therapy development and future perspective's,Edited by C.kang (با مشخصات: Noori-Daloii,MR,Nejatizadeh,A,ch.5:Micro RNA inDisease and health:Diagnostic and Therapeutic potentials 2011 93-120). تالیف کردیم.
در سال 2014 نيز با همکاری دکتر نجاتی زاده، فصل كاملي از كتاب: (Nutritional Transcription: An Overiw) Genomic Book (2nd Ed.) Genomic, proteomics and Metabolomics in Nutraceuticals and Functional Foods.” را تالیف کردیم.
از طرح های پژوهشی خود بگویید.
در چندین طرح ملی و منطقهای شرکت داشته و جوایزی ازجمله جایزه جشنواره بین المللی خوارزمی را در بهمن سال 74 دریافت کرده ام. همچنین در خلال سالهای 60 تا 74 موفق به کسب بیش از 25 لوح تقدیر یا جایزه از جشنواره ها و دیگر مراجع شدم. با این حال از سال 74 به بعد داوطلب شرکت در هیچ جشنواره یا مانند آن نبوده ام و کار علمی فرهنگی، پژوهشی و خدمات مشاوره ای ژنتیک تخصصی را در گوشه کتابخانه، آزمایشگاه، دفتر کار و زندگی علمی پژوهشی عاشقانه و تمام وقت خود را با دانشجویانم به هر نام و نشانی ترجیح داده ام. به لطف خداوند سبحان، تلاش پیوسته برای عمل به وظیفه خطیر معلمی و داشتن عشق، سوز و دغدغه شکوفایی استعداد سرشار سازندگان فردای کشور، توفیق و افتخار گرانسنگ و عظیمی است.
مجری یا همکار اصلی بیش از 66 طرح پژوهشی در سطح ملی، منطقهای و بین المللی بوده یا هستم که در صورت ضرورت، میتوان در فرصت مستقلی به تفصیل به معرفی دستاوردهای آن پرداخت. فعلاً و برای پرهیز از اطاله سخن، به بیان آن نمی پردازم.
اگر ممکن است اشاره ای بر مقاله ها و فعالیتهای آموزشی خود داشته باشید.
از اینجانب 139 مقاله پژوهشی در نشریات معتبر داخلی و خارجی ازجمله مقاله ای در مجله Nature چاپ شده است. در کنفرانس های و همایش های علمی، پژوهشی داخلی و بین المللی نیز بیش از 140 مقاله با اکثریت بسیار بالایی از آنها در شکل سخنرانی و همایش های علمی، پژوهشی داخلی و بین المللی نیز بیش از 140 مقاله با اکثریت بسیار بالایی از آن ها در شکل سخنرانی، پذیرفته و ارایه کرده ام. همچنین 115 مقاله تحلیلی، مروری علمی، آموزشی و تالیفی در نشریات علمی چاپ شده است. در خلال 34 سال گذشته (1394-1360) افزون بر شرکت در شمار زیادی (بیش از 105) برنامه علمی، اجتماعی و فرهنگی در صدا و سیما، از اینجانب چندصد مقاله علمی اجتماعی، علمی فرهنگی، علمی کاربردی و علمی آموزشی، همچنین مصاحبه و گفت و گو در نشریات فراوان کشور اعم از روزنامه، ماهنامه یا فصل نامه چاپ شده است.
شرکت در بیش از 170 گردهمایی، کنفرانس و کارگاه پیشرفته علمی، پژوهشی ملی، منطقهای و بین المللی از آغاز تاکنون، عضویت در بیش از 100 انجمن علمی، اجتماعی و فرهنگی و هیئت های تحریریه مجلات تخصصی از سال 1360 به بعد، عضویت در هیئت موسس، سیاست گذاری و برنامهریزی دوره ها و رشته های فراوان در علوم زیستی در وزاتخانه های علوم و بهداشت و در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا از آغاز تاکنون، تاسیس شمار بسیاری از آزمایشگاههای پژوهشی و آموزشی و کتابخانه های تخصصی در زمینه های متفاوت علوم سلولی و مولکولی بهویژه مهندسی ژنتیک و ژنتیک مولکولی و پزشکی، تدریس 48 درس متفاوت در مقاطع گوناگون (کاردانی تا دکترا، مانند ژنتیک پزشکی و انسانی، بیماری های ارثی و مشاوره ژنتیکی، ژنتیک مولکولی پیشرفته، مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مولکولی، ژنتیک سرطان، انکوژن ها، ژنتیک جمعیت، ژنتیک رفتاری، مبانی ژنتیک، ژنتیک بیوشیمیایی، سیتوژنتیک مولکولی پیشرفته، تازه هایی از ژنتیک) در بسیاری از دانشگاههای کشور بهویژه در دهه 60 به دلیل ضرورت، نیاز مبرم و فقدان استادان در زمینه های متنوع ژنتیک و در دانشگاههای کشور، دبیران زیست شناسی آموزشوپرورش (و نیز دانشجویان خارج از کشور) به بیش از 52 هزار و 500 دانشجو، استاد راهنمای 48 دانشجو و استاد مشاور 46 دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا (Ph.D)، ارایه دهها سخنرانی علمی پژوهشی تفصیلی و جامع، بهویژه در زمینه های مهندسی ژنتیک، تکنولوژی زیستی، ژن درمانی، ژنتیک سرطان، پزشکی مولکولی، سلول بنیادی و دستاوردهای طرح بین المللی ژنوم انسانی در شمار زیادی از دانشگاههای کشور، از دیگر فعالیت ها و دستاوردهای علمی، آموزشی و فرهنگی اینجانب محسوب می شود. همچنین ده ها دعوتنامه رسمی برای ایراد سخنرانی علمی (بهعنوان سخنران مدعو) را از کنفرانس های بین المللی دریافت کرده ام که توفیق شرکت در شماری از آنها را داشته ام.
با توجه به سوابق اجرایی متعدد جنابعالی ازجمله پذیرش مسئولیت بهعنوان معاون دانشجویی دانشگاه تهران، معاون آموزشی دانشگاه ایران و رئيس دانشكده علوم دانشگاه تهران، در مورد نقش تعیین کننده دانشگاه در تربیت نیروهای متخصص و کارآمد بفرمایید. چه چالش هایی در این زمینه وجود دارد؟
دانشگاه در مفهوم راستین خود، دارای رسالت ها و نقش های ممتاز و بی بدیل بهعنوان کانون اندیشیدن، عقلانیت، حقیقت پژوهشی، اعتماد به نفس، خودباوری و خوداتکایی علمی، تولید اندیشه، ترویج روحیه آزادگی و آزادمنشی، سرچشمه تولید علم، معرفت و تعذیه کننده اهالی سیاست و دیگر حوزههای اجتماعی، نوآوری مستمر همگام با پیشرفت دانش بشری، ارائه راهکارهای حل مسائل و تولید ثروت، مأموریت گرایی و پاسخگویی است. نقش تعیین کننده دانشگاه فعال و روزآمد در تربیت نیروی انسانی متخصص مورد نیاز جامعه، ترویج و ارتقای دانش، توسعه پژوهش، فناوری، نوآوری و کارآفرینی، در توسعه فراگیر کشور انکارناپذیر است. طبیعتاً هر نهاد آموزش عالی می بایست با پیشرفت ها و تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور توسعه یابد. همچنین برای اطمینان از دستیابی به هدف های برنامهریزی شده، ارزش و نتیجه کار، دانشگاه بایستی عالمانه، منصفانه، منظم و دقیق و با بهرهگیری از شاخص ها و ملاک های علمی روزآمد مورد ارزشیابی کیفی و کمی قرار گیرد تا با اصلاح مستمر خود، نقش خود را در اجرای برنامههای مناسب آموزش و توسعه هدفمند ایفا کند.
افزایش کمی دانشگاهها و زیرمجموعه های آن ازجمله دانشجویان، طرح های پژوهشی و مقاله ها ازجمله ویژگی های بارز نظام آموزش عالی کشور بهویژه در سالهای گذشته بوده است. برای نمونه در سال 85، حدود چهار میلیون و پنجاه هزار نیروی انسانی با تحصیلات دانشگاهی در کشور داشته ایم که تعداد آنها هم اینک به بیش از 10 میلیون رسیده است و پیش بینی می شود در 10 سال آینده به 15 میلیون برسد. این همه در شرایط عدم افزایش جذب نیروی انسانی در بازار کار رخ داده است. این رشد کمی البته بسیار بیرویه رخ داده است و ازجمله میان این رشد کمی و رشد هیئتعلمی و دیگر شاخص ها، تناسب علمی و منطقی وجود نداشته است. در عمل بیشترین آسیب بر کیفیت آموزش و پژوهش وارد شده است و طبیعتاً نتوانسته است به توسعه هدفمند، همهجانبه، پایدار، درون زا، جهان نگر و پیشرفت واقعی بیانجامد. در این راستا میتوان پرسید بیش از دو هزار و 600 دانشگاه و مراکز آموزش عالی دولتی، آزاد و غیرانتفاعی با حدود 4.7 میلیون دانشجوی در حال تحصیل و افزون بر 70 هزار هیئتعلمی و سه هزار و 300 شرکت دانش بنیان در 36 پارک علم و فناوری و 156 مرکز رشد علم و فناوری بر روی هم، در حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و بهطور خاص و مرتب در تولید ثروت ملی چه سهم و نقشی دارند؟ ایرادهای کار کجاست؟ نباید آنها را بشناسیم و رفع کنیم؟ از رشد کمی حرف می زنیم ولی از کیفیت نمی گوییم. مگر درد توسعه نیافتگی کمبود چاپ مقاله در ISI است؟ عزیزانی که به جای نظر بر همه شاخص ها، بهطور عمده بر شاخص مقاله های منتشرشده در مجلات علمی دنیا تأکید دارند، به این پرسش محوری پاسخ نمی دهند که باوجود رشد خیره کننده کمی مقاله ها، مانور دادن بر روی این شاخص به تنهایی چگونه میتواند معرف جایگاه واقعی پژوهش کشورمان در سطح جهانی باشد؟ در کجای جهان تولید انبوده و مکانیکی مقاله، چرخ های توسعه هدفمند را به حرکت درآورده است؟ تولید مقاله کیفی پراستناد البته که مهم است، اما معیار شتاب درست علمی هرگز شمارگان مقاله نیست. برابر آمار و بررسی به عمل آمده برای چاپ یک مقاله منتج از یک پژوهش، در مجله های متوسط دنیا، حدود 30 هزار دلار (معادل حدود 100 میلیون تومان) هزینه می شود. درحالیکه در کشور ما، با حدود پنج میلیون تومان و حتی در شکل "خرید مقاله" انجام میگیرد! بر اساس آمار، شغل کمتر از 10 درصد از جوانانی که کار پیدا کردهاند، در ارتباط با رشته تحصیلی آن ها بوده است. این وضعیت آشکارا بر رشد کمی دانشگاه و دانشجو بدون آینده نگری و پشتوانه شغلی و نیازهای مبرم جامعه دلالت دارد. برابر آمار، 26 درصد جوانان کشور بیکارند و حداقل طی چهار سال آینده، پنج میلیون دانش آموخته دانشگاهها در صف اشتغال قرار دارند. بر اساس آمار ارایه شده از سوی مرکز آمار ایران، در فاصله سال های 84 تا 92، حدود 6.5 میلیون نفر بر جمعیت افراد غیرفعال کشور افزوده شده است. همچنین بر اساس آمار رسمی، تعداد شاغلان رسمی کشور در خلال سالهای 1384 تا 1393، تنها حدود 684 هزار نفر افزایش یافته است. درحالیکه در همین بازه 10 ساله، جمعیت در سن کار کشور نزدیک به هفت میلیون و 200 هزار نفر افزایش را تجربه کرده است. همچنین از جمعیت حدود 11 میلیونی فارغ التحصیلان دانشگاهی، تنها چهار میلیون و 400 هزار نفر شاغل محسوب میشوند و بیش از شش میلیون از آنها، شغلی ندارند که بخش عمده آنان را زنان تشکیل می دهند. برابر آمار، نرخ بیکاری در مدرک گرفتگان دانشگاهی، حداقل 10 برابر کسانی است که تحصیلات دیپلم و زیردیپلم دارند. به گفته وزیر کار و رفاه اجتماعی هر پنج دقیقه یک نفر به جمعیت بیکار کشور افزوده می شود. با تاسف باید گفت که ما با بحران بیکاری "فارغ التحصیلان" دانشگاهی مواجه هستیم.
در جامعه ای که اکثریت بسیار عظیمی از فارغ التحصیلان دانشگاهها، (ازجمله بیش از 15 هزار پزشک) در قلمرو رشته خود فعالیت نمیکنند، در وضعیتی که حداقل تناسب منطقی و عقلانی میان تنوع رشته ها، ظرفیت دانشگاهی با نیازهای حال و آینده کشور و مشاغل مولد وجود ندارد و همزمان با کمبود چشمگیر نیرو بهویژه نیروهای کاردان تکنسین برای شماری از حوزههای مهم در بسیاری از عرصههای دیگر بازار کار اشباع شده است و صدها هزار مدرک گرفته دانشگاه بیکار هستند که در چند سال پیش رو، به میلیونها نفر افزایش خواهند یافت، بهویژه که بیکاری این عزیزان بیش از سار گروهها و تا دو برابر میانگین نرخ بیکاری در کشور است، باید چارهای برای کیفی سازی هدفمند دانشگاهها اندیشیده شود.
تأکید می کنم که توسعه صرف کمی، هرگز متناسب با نیازها و مزیت های کشور نبوده است. برای مثال و بر اساس برخی از آمارها، ایران سومین کشور "تولید" مهندس (پس از روسیه و آمریکا) در جهان است که البته از حداقل کیفیت برخوردار نیست. تولید مهندسین ناکارآمد چه حسنی دارد؟ برای ما هیچ افتخار نیست که دانشگاههایمان از کشوری مانند آلمآنکه سالیانه 700 میلیارد دلار صادرات صنعتی دارد، بیشتر مدرک مهندسی صادر کند! چرا باید عمر و سرمایههای ملی مان را به دست خود آتش بزنیم؟
رشد کمی و بیرویه دانشجو و آموزش عالی کشور بر مبنای سلایق و آرزوهای مدیران ارشد آموزش عالی، اهالی سیاست و برنامه ریزان کشور انجام گرفت و با کمال تاسف، این رویکرد حتی نیم نگاهی به واقعیت های موجود کشور نداشت و اسف بارتر آنکه در این برنامهریزی ها از آراء و نظرات و تجربه های گرانسنگ استادان دانشگاهها، استفاده نشد. پیدا است هر برنامهای که مشارکت واقعی و پشتوانه غنی مشورتی و همدلی کارشناسان بهویژه صاحب نظر و صاحب نام در حوزه اش برخوردار نباشد، بی ثمر و ناکارآمد می شود.
حاصل صرف انرژی بسیار و اتلاف منابع مالی چشمگیر برای تحصیل آن هم از نوع کمی و بدون عنایت به مجموعه استانداردهای علمی پژوهشی، بر روی دست ماندن میلیونها جوان مدرک گرفته و بیکار در کشور است که انتشار اخباری مانند نرخ 42 درصدی بیکاری این عزیزان؛ بسیار هشداردهنده و پندآموز است. آیا زمان آن نرسیده است که با همه وجود باور کنیم که بهترین برنامه ریزان برای کشور و توسعه هدفمند و عادلانه دانشگاه، خود دانشگاهیان هستند؟ و به باور خود عمل کنیم؟
در زمانه ای که همه ستون زندگی انسان به علم وابسته است و بیش از همیشه تاریخ، انقلاب دانایی یک نیاز حیاتی برای بقا است، چرا دانشگاه به جای خانه تولید دانش و نیروهای متخصص، دانا و پویا، مسوول، کاربلد و مورد نیاز کشور، در کلیت "کارخانه مدرک سازی" باشد؟ به راستی پرداختن به کیفیت و رعایت عملی استانداردهای آموزشی، پژوهشی و علمی فرهنگی مبتنی بر نیازهای امروز و فردای کشور چقدر دشوار است؟ و البته هر مقدار که باشد، یک الزام برای بقا است. بپذیریم که هدف راهبردی و اصلی علم، چاپ مقاله و یا ترجمه کتاب نیست، بلکه حل مسایل ضروری جامعه است. هر عالمی باید همواره نگران مسایل علم و پژوهش باشد. زیرا آنچه که برای هر جامعه زنده و ازجمله کشور ما بسیار حیاتی است و موجبات اعتلای زندگی و ارتقای آبروی ما، در جهان می شود، پیشرفت واقعی علم، پژوهش و تولیدات ارزشمند علمی و بیش از همه حل مسایل کشور است. مگر دانشگاه میتواند از ملت تغذیه کند، اما از نیازهای آنان غافل شود؟ همه با هم باید کاری کنیم که دانشگاه با تدارک همه نیازها، ابزارها، بسترها و زیرساختهای مطلوب و روزآمد، پویا و بانشاط زندگی کند. نقش آفرینی دانشگاه اصیل، بهعنوان نهاد تولید دانش، در تولید سرمایههای ارزشمند اجتماعی، توسعه فردی و جمعی، انتشار دانش نافع، گسترش مرزهای آموزش و مهارتهای در حال تحول و مانند آن انکارناپذیر است. چنین دانشگاهی میتواند راهنمای دولتمردان در فرآیند توسعه هدفمند و پایدار بهمثابه بنیان توانمندهای آینده کشور به شمار آید.
بنابراین جنابعالی بر کیفی سازی فعالیت دانشگاهها تأکید دارید. لطفاً مختصری در این خصوص و توسعه هدفمند دانشگاهها که از آن یاد کردید، توضیح دهید.
باید با توکل بر خدای سبحان و در عزمی ملی و واقعی، زندگی و طراوتی دوباره به دانشگاهها ببخشیم تا در جهت نیازهای مردم کشور، افتخار، قدرت و ثروت برای ملت تولید کنند. از هر منظر و زاویه ای که نگاه کنیم، برای ماندن با افتخار و سربلندی در جهان، به دانشگاه زنده و کارآفرین محتاجیم. ازجمله برای عبور از اقتصاد نفتی و خام فروشی جانکاه و استقرار اقتصاد دانشگاه دانش بنیان، به جز دانشگاه واقعی که مهد نخبگان و خرد جمعی و روزآمد باشد، راه دیگری نداریم. با همه وجود بپذیریم که توجه واقعی به دانشگاه، علم و علم آموزی که مرزی نمی شناسد، بزرگترین سرمایه گذاری برای آینده کشور است. تلاش هایمان را هماهنگ و هم افزا در مسیر نوآوری و کارآفرینی عاشقانه به کار گیریم. دانش و مهارتهای خود و در راس آن جوانان را بهطور مستمر ارتقاء بخشیم و در جهت خلق تجربه، نوآوری و ایده محصول حرکت کنیم. منصفانه بپذیریم که مدرک بی محتوا، فراورده ای ناکارآمد و فاقد حداقل مهارتهای لازم و نامتناسب با نیازهای جامعه، کارکردی خلاف توسعه و پیشرفت درست بوده است. بپذیریم که عدم توجه به کیفیت و رشد کمی سرسام آور دانشگاهها و دانشجویان، از اصلیترین چالش های آموزش عالی است.
توسعه متوازن، هدفمند و پایدار باید در همه سطوح ازجمله در تفکر و نظریه پردازی، در نهادسازی و در سطح زیرساخت ها رخ دهد. نگاه نادرست و مهندسی به علم، دنبال کمیت گرایی است، چنآنچه بهویژه در دولت های 9 و 10 چنین بوده است. باور کنیم که برای توسعه هدفمند، فرآورده های دانشگاههای ما واقعاً باید کارآمدی روزآمد داشته باشند تا این همه سرمایه گذاری مادی و معنوی نسوزد. علم که لازمه پیشرفت است، اگر مفید به حال مردم نباشد، به چه می ارزد؟ توسعه علم باید بر مدار توسعه ملی بچرخد تا ناکارآمدی به کارآمدی تبدیل شود. نباید اجازه دهیم که مدرک جای علم مطبوع را بگیرد. چرخ دانشگاه باید منطبق و متناسب با چرخ نیازهای واقعی کشور بچرخد. چنآنچه خانه را نیز نباید روی شن بنا کرد. توسعه و پیشرفت هدفمند، متوازن و پایدار یک انتخاب نیست، یک الزام است و اگرچه دستیابی به آن دشوار است، اما با جهاد و عزم واقعاً ملی و سامان یافته قابل حصول است.
در این میان، بایستی پایان نامه های دانشجویان تحصیلات تکمیلی را دقیقاً همراستا با نیازهای کشور کنیم. همراه با توجه واقعی به علوم پایه، به علوم کاربردی، توسعه ای و میان رشته ای توجه درخور مبذول داریم. با نیازسنجی واقعی و هدف گیری نیازهای کشور، نگذاریم انبوه پایان نامه ها پس از دفاع، در کتابخانه های غریب گروههای آموزشی، دانشکده یا دانشگاه در حسرت مراجعه به خود خاک بخورند! سهم علمی پژوهش از تولید ناخالص ملی را واقعاً و در حداکثر امکان افزایش دهیم. نکته قابل توجه آنکه میزان هزینههای کشورهای پیشرفته علمی جهان در پژوهش و توسعه از GDP بین چهار تا 10 درصد است درحالیکه این رقم در کشور ما حدود 0.5 درصد است. برای نمونه سهم عملی پژوهش از تولید ناخالص ملی در سال 91 تنها 42 دهم درصد و به میزان سال 77 بوده است!
توجه شود که اگر پذیرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی درست و هدفمند و مبتنی بر نیازهای ملی و منطقهای باشد و این دانشجویان بهدرستی تربیت شوند، در کنار اعضای هیئتعلمی، از ارکان توسعه به شمار میآیند. متأسفانه در وضعیت فعلی (که نیازمند بازنگری همهجانبه است) انبوهی از دغدغههای مادی و معیشتی، آرامش را از دانشجویان عزیز گرفته و اثربخشی آنها را بهشدت کاهش داده است. در این خصوص باید اقدام جدی و اساسی صورت گیرد، چراکه بازبینی اساسی در تحصیلات تکمیلی کشور، فوقالعاده حیاتی است. در این میان، رشد بیرویه کمی بهویژه در تحصیلات تکمیلی از بنیاد معیوب ریشه گرفته است و هیچ تناسبی با نیازسنجی و آمایش سرزمین ندارد. تقاضای شدید اجتماعی برای ورود به آموزش عالی از خلأ نیامده است و بیشترین علت آن بیکاری است. انبوه بیکاران فعلی بهویژه در چند سال پیش رو، کشور را با موجی از جمعیت مدرک گرفته دانشگاهی متقاضی کار مواجه خواهد کرد که باید برای آن چارهای اندیشید. انباشت بیکاران میلیونی در سالهای پیش رو، نیازمند برنامهریزی همهجانبه و تدبیر بایسته است. چرا باید با یک فرآیند افزایش چشمگیر دورههای تحصیلی، درعینحال که یک نگرش صرف کمی و نادرست است، همچنین وضعیت بسیار نامناسب بازار کار در کشور را مورد تأیید و تأکید قرار میدهد. رویکردی که به دلیل بیکاری، بسیاری چند سال بیشتر را در دانشگاه بگذرانند تا شاید کورسویی برای اشتغال خود در آینده ببینند! که بهاصطلاح از این ستون به آن ستون شاید فرجی باشد و میدانیم که بدون حرکتی واقعاً ملی و بنیادی، نمیتوان به انتظار "معجزهای" نشست. نگرانی میلیونها خانواده از بیکاری فرزندان جوان خود بسیار جدی است و پاسخی درخور میطلبد. بهویژه که مهاجرت یا "فرار مغزها" را نیز به نحوی فزاینده شاهدیم. برای نمونه، بنا به گزارش 2015 بانک جهانی، کشور ما در 10 سال گذشته رتبه نخست فرار مغزها را در دنیا به خود اختصاص داده است. یعنی ما شمار کثیری از بهترین سرمایههای خود را که با هزینههای گزاف ملت و دولت، در کشور تحصیلکردهاند، در عمل دودستی به کشورهایی تحویل دادهایم که اغلب علیه ما کار میکنند. همچنین بنا به گزارش بانک مرکزی در همین دوره، در کمتر از 10 سال، خروج سرمایه مادی ما به 125 برابر افزایش یافته است. درحالیکه باید با خردورزی و بهرهگیری از روشهای علمی و برنامهای عالمانه، هم اعتماد را به سرمایهگذاران بخشهای مولد کشور بازگردانیم و هم آهنگ خروج سرمایههای گرانقدر انسانی و مالی را بهدرستی مدیریت کنیم تا حداقل کند شده و در درازمدت متوقف و یا واقعاً دوسویه شود.
همچنین توجه کنیم که بنیانهای اقتصادی کشور در ایجاد فرصتهای شغلی، در انبوهی از ضعفهای ریزودرشت گرفتارند که اگر همهجانبه و در سطح ملی و عالمانه چارهای برای برونرفت از وضعیت بحرانی موجود اندیشیده نشود، بهطور فزاینده نرخ بیکاری افزونتر خواهد شد.
در شرایط کنونی، وضعیت اشتغال زنان تحصیلکرده دانشگاهی، بهویژه وحشتناک است و نرخ بیکاری آنها بیش از دو برابر مردان است. بااینهمه مهندس در کشور، هنوز فناوری را از بیرون از مرزها وارد کشور میکنیم! باور کنیم نگاه ابزاری به علم و بهمثابه "ارتقای شغلی" جواب نمیدهد. چرا باید با فرآیند خط تولید انبوه دانشجو و نه پرورش دانشجو، مواجه باشیم؟ و باوجود ضریب هوشی خوب و بالا، متأسفانه توانایی ذهنی دانشجویان ما آنسآنکه باید پرورش داده نشود؟ نظام آموزش عالی ما اگرچه که دانشجویانی با محفوظات خوب تولید میکند که خوب "تست" میزنند! اما معمولاً از ذهن و دید علمی، ادراکی استنباطی و خلاق برخوردار نیستند.
ما علم را با مجموعهای از محفوظات عموماً وارداتی، اشتباه گرفتهایم و چنین است که ذهن دانشجو را انباری از محفوظات میکنیم. این سخن که آموزش عالی (بهعنوان بخش حیاتی و راهبردی) در کشور ما با نیازهای واقعی جامعه در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همراستا نیست، نیازی به اثبات ندارد. متأسفانه ناهماهنگیهای میان دانشگاه و جامعه آنچنان گسترده است و ناکارآمدی آنسان آشکار است که از سوی صاحبنظران منصف قابل کتمان نیست. بااینهمه امید به اصلاح و بهبود داریم. ازجمله سند آمایش سرزمینی آموزش عالی (و ازجمله در حوزه سلامت) که اخیراً برای اجرا به دانشگاهها ابلاغ شده است، انشاء الله درصورتیکه بهدرستی عملیاتی و اجرا شود، گام بلندی در مسیر توسعه هدفمند (چه در بخش سلامت و چه در دیگر بخشهای آموزش عالی) برداشته خواهد شد. این سند و درواقع نقشه جامع علمی کشور که از اسناد بالادستی است، باید ملاک فعالیتهای دانشگاهها قرار گیرد. در آن صورت و با عنایت عملی به اولویتبندی برای توسعه آموزش عالی و تدوین نقشه درست راه، چنآنچه در دانشگاه در مناطق متفاوت کشور واقعاً مأموریت گرا شوند و برنامه محور (خرد و کلان) رسالت خود را انجام دهند، میتوان برای توسعه هدفمند امیدوار بود. امیدواریم محیطهای علمی و پژوهشی در دانشگاهها را به مکانهای سرشار از آرامش، احترام، فضیلت و شایستهسالاری تبدیل کنیم تا با همافزایی، همگان وظایف خطیر خود را به نحو احسن انجام دهند.
از دانشگاه کارآفرین نام بردید. در صورت امکان اندکی در این مورد توضیح بفرمایید.
"موج سوم علم" که در حوالی سال 1990 در جهان و بهویژه کشورهای پیشرفته علمی ظاهر شد، بسیار جدی و بس سریع رشد کرد و قامت برافراشت، بهنحویکه راهبرد مدیریت زندگی مبتنی بر چرخه مدیریت دانش در مرکز ثقل توجهات قرار گرفت و مفاهیم تازهای مانند "دانشگاه ارتباط آفرین" "دانشگاه کارآفرین"، "دانشگاه در خدمت زندگی" و "دانشگاه و جامعه" ایجاد شد. دانشگاههای "نسل سوم" یا کارآفرین بهعنوان مناسبترین مکان برای نوآوری مبتنی بر دانش، توانایی کشورهای پیشرفته علمی و توسعهیافته را در تربیت کارآفرین و خلق بنیانهای تولید ثروت و قدرت، دوچندان کرد. در این دانشگاهها و مراکز و نهادهای پژوهش، به نحوی اجتنابناپذیر، میان همه بخشهای صنعتی، کشاورزی و تولیدی، همکاری و ارتباط سیستماتیک و پویا برقرار است. پاسخ این پرسش که آیا واقعاً میتوان کارآفرینی را در کشور آموزش داد، قطعاً مثبت، اما بسیار دشوار است. اگر دانشگاهها متحول شود، مناسبترین مکان برای نوآوری مبتنی بر دانش است و توانایی تربیت کارآفرین و خلق شرکتها و بنیانهای تولید ثروت را داراست. دانشگاه و آموزشوپرورش باید با آموزش و یادگیری خلاق، انسانهایی را تربیت کند که توانایی زندگی فعال و مثبت را در جهان مولد و در حال تغییر را دارا باشند. جهانی که بیش از همیشه به جهان شبکهها وابسته است. در شرایط دانشگاههای کارآفرین، تربیتیافتگان آن با نگاه یک کارآفرین به کشور خود و جهان مینگرند. اساساً زندگی در دنیای امروز و فردا، مستلزم آن است که هر فرد، کارآفرین خوبی باشد. دانشگاههای کارآفرین و خلاق، که با ایجاد زیرساختهای مناسب و راهبرد کارآفرینی ایجاد میشوند، قادرند با آموزشهای هدفمند، تقویت انگیزههای دانشجویان، کسب مهارتهای کارآفرینی و راهکارهای درست کسبوکار، تجاریسازی نتایج پژوهش، مشارکت و تعامل همهجانبه دانشگاه و دانشجویان با مؤسسات، بنگاههای فعال در عرصه کسبوکار و تولید، نیروهای کارآفرین تربیت کنند که در عین تولید ثروت برای کشور، برخلاف الگوی کشورهای توسعهیافته که تنها نگاه مادی به دانشگاه دارند، با عنایت به فرهنگ بومی و فضیلتهای دینی و اخلاقی، در خدمت صادقانه و شرافتمندانه به جامعه گام بردارند. واقعاً به یاد داشته باشیم که امروزه دانش، پژوهش، فناوری، نوآوری، کارآفرینی و درواقع دانایی مؤثرترین ابزار حیات، از ارکان اقتدار و امنیت ملی و قدرت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و از ملزومات اساسی برای توسعه هدفمند، پایدار و متوازن یک جامعه به شمار میآید و شتاب دم افزون تحولات علمی و توسعه مرزهای دانشهای لحظهبهلحظه دستاورد تازهای از علم و صنعت را جایگزین یافتههای پیشین میکند. در چنین وضعیتی تحقیقاً اصلیترین ثروت، دانایی است و بالاترین سرمایه اجتماعی، انسان دانا و اخلاق محور است. هیچ توفیقی بدون علم و معرفت به دست نمیآید. پیشنیاز هر عملی دانایی است.
اهمیت فرهنگ و توجه به اصول اخلاقی در توسعه و پیشرفت علم چیست؟
توسعه واقعی، بیبنیاد نیست. دانایان بامعرفت و فروتن، پیوسته در حال آفریدن و تولید هستند. بدون آنکه دستی از آستین ابداع، ابتکار و نوآوری که ریشه در معرفت و فرزند زمانه بودن دارد، بیرون نیاید، هیچ پیشرفتی، حتی با داشتن اقیانوسی از امکانات مادی متصور نیست. آگاهی، میوه فرهنگ است. فرهنگ، در مقایسه با توسعه، مانند روح و جان برای جسم است. رشد اقتصادی، دانشمحور است. شاخ و برگها و میوههای درخت توسعه که شامل رفاه اجتماعی و زندگی مناسب است، از ریشه فرهنگ تغذیه میکنند. ازاینرو، بدون فرهنگی اصیل، پویا و زنده که نیازمند شناخت جهان و فرزند زمانه بودن، عقلانیت، معرفت و عشق است، توسعه پایدار و متوازن دستیافتنی نیست.
توسعه علمی و اقتصادی آنگاه قوام مییابد که اهمیت حیاتی علم و بینش علمی در جامعه فراگیر شود. یعنی فرهنگ علمی ازجمله با ترویج و بهرهگیری از مجموعه روشهای مناسب، و روزآمد شکل گیرد و توانمندیهای اجتماعی و فرهنگی آحاد مردم افزایش یابد. به هراندازه که جامعه از درک بهتر نسبت به علم، فناوریهای روز و نقش اساسی آن در رفاه اقتصادی و ارتقای شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برخوردار شود با رغبت بیشتری از آن پشتیبانی خواهد کرد. به هراندازه که فرهنگ عمومی آثار مثبت علم را در عموم شئون زندگی خود احساس و مهمتر فهم کند و بهطور مستدل بپذیرد که علم، افزون بر نقش محوری که در توسعه اقتصادی جامعه دارد، از جنبههای اخلاقی، زیباشناختی، معرفتی و فرهنگی نیز آثار بسیار نیکویی بر زندگی انسان میگذارد. به همان اندازه فرهنگ علمی در کشور استحکام مییابد. درک بهتر اصول و قواعد علمی از سوی مردم هم بر دانایی آنها میافزاید و هم زندگی را بهتر میکند.علم را باید عمیقاً فهم کرد. مدام باید اندیشه ورزی کرد. به فرموده امام علی (ع) "هرکس بازخوانی و بررسی دانش را زیاد انجام دهد، آنچه آموخته، فراموشش نمیشود و آنچه را ندانسته، بهره میگیرد."
علم مطبوع، میراث انبیا، غذای روح، وسیله سعادت، نورانیت و قرب به خدا است. علمسنجی، قطعاً لازم است اما باید سیاست علمی نافع داشت و برنامههای علم باید برای توسعه و همراه آن تهیه و جلو رود. هیچ پیشرفتی در هیچ امری و ازجمله علم، بدون برنامهریزی درست و همهجانبه متصور نیست. علم روح را جلا میدهد. قلمروهای زیبایی و حیات معقول را معنا میبخشد. بلاهای گوناگون اجتماعی ناشی از فقدان ذهنی علمی را که ریشه در جهل و سهلانگاری دارد، میزداید یا دستکم بهشدت کاهش میدهد.
و کلام پایانی؟
کلام آخر که همراه با عرض ادب و احترام فروتنانه به پیشگاه همکاران گرانقدر دانشگاهی است، یادآوری این سخن است که ما دانشگاهیان، اساتید و پژوهشگران واقعاً مسئولیت عظیم دینی، اجتماعی و تاریخی داریم و ضروری است که در عرصههای گوناگون اجتماعی حضوری پررنگ و واقعی داشته باشیم. بنابراین شایسته است با هوشیاری و نقدهای واقعاً کارشناسانه، مشفقانه، شجاعانه و مسئولانه برای شناسایی جایگاه و ایفای مسئولیت خطیر خود به جامعه قدمهای اصلی و بلندی را برداریم و پیوسته در خاطر داشته باشیم که دانشگاهیان در عموم عرصههای کشور بهویژه توسعه هدفمند علمی نقش و رسالت ممتازی دارند که نمیتوان و نباید لحظهای از آن غافل ماند.
خبرنگار: زهرا صادقی
این استاد برجسته گروه ژنتیک پزشکی از محضر بسياري از اساتید برجسته خارجي به ويژه جيمز واتسن، كربس، راتمن، رابينز، كانگ، كارلسون و اشنايدر كه عموماً شهرت جهاني دارند و برخي از آنها جايزه نوبل را دريافت كردهاند، كسب فيض کرده است. این استاد برجسته دانشگاه، در تيرماه 1360 پس از دريافت دكتراي تخصصي در رشته ژنتيك مولكولي پزشكي، عاشقانه به كشور بازگشت. وی از زمان بازگشت به كشور، با استفاده وسيع و پيوسته از فنون روزآمد مهندسي ژنتيك و ژنتيك مولكولي در بيماري هاي بسيار مهم ارثي و سرطان هاي شاخص كشور توفيق انجام پژوهشهاي گسترده داشته است. همچنین در دوره هاي متعدد پيشرفته تخصصي و در مراكز پيشرفته علمي جهان شركت فعال داشته است و تخصص هاي تكميلي وي بيماري هاي ارثي، مهندسي ژنتيك و سرطان است.این استاد گرانقدر دانشگاه، از سال 1360 تا به امروز توفيق تأسيس مراكز، بخش ها و گروه هاي آموزشي و پژوهشي متعدد دانشگاهي و انجام فعاليت هاي گسترده و فراوان علمي و پژوهشي را يافته و بيش از 70 مسؤوليت عموماً دانشگاهي و علمي، آموزشي، پژوهشي و فرهنگي داشته است.
تاسیس گروه ژنتیک در دانشکده علوم پایه دانشگاه تربیت مدرس در سال 1363 و بر عهده داشتن مدیریت آن برای 14 سال، تاسیس گروه ژنتیک پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1377 و بر عهده داشتن مدیریت آن برای بیش از پنج سال و تاسیس مجله بین المللی علوم جمهوری اسلامی ایران در سال 1366 که هم چنان مدیرمسئولی و سردبیری آن را بر عهده دارد، ازجمله نمونه های سازندگی دکتر نوری دلویی بوده است.
عضويت در شوراي پژوهشهاي علمي كشور، شوراي عالي برنامه ريزي علوم پزشكي كشور، هیئت امنای شماری از دانشگاهها و انستیتوپاستور ایران، كميته برنامهريزي علوم زيستي كشور، كميته راهبردي رشته ژنتيك انساني، كميته علمي المپياد زيست شناسي دانشجويي كشور، كميته ملي اخلاق زيستي (وابسته به كميسيون ملي يونسكو)، و كميته كشوري اخلاق در پژوهشهاي علوم پزشكي، معاون دانشجویی دانشگاه تهران، رئيس دانشكده علوم دانشگاه تهران، معاون آموزشي دانشگاه علوم پزشكي ايران، عضويت در هيأت مؤسس و هيأت مديره انجمن زيست شناسي ايران و سردبـيري نشريه علمي پژوهشي اين انجمن از آغاز تأسيس به مدت 10 سال در کارنامه مسئولیت های اجرایی وی به چشم می خورد. همچنین تاسیس مركز ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك و تكنولوژي زيستي (پژوهشگاه ملي مهندسي ژنتيك و فن آوري زيستي) در سال 1366 که تا بهمن ماه 1372 مسؤوليت اداره آن را نیز برعهده داشت، ازجمله اقدامات ارزشمند ایشان است. وی مسئولیت دبیری بیوژنتیک پزشکی کشور را نیز بر عهده دارد.
از موسس پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و فن آوری زیستی، تاکنون تالیفات ارزشمندی به چاپ رسیده که برخی از آنها جوایز ارزشمندی را کسب کردهاند. همچنین به دنبال تالیف فصل پنجم از کتاب Gene Therapy در سال 2011، این فصل از کتاب تحت عنوان "MiRNAs-based Gene Therapy on the Horizon " تنها در شش ماه نخست انتشار توسط محققین کشورهای مختلف، چهار هزار مرتبه دانلود شد که بیشترین آمار مراجعه به آن، مربوط به کشورهای امریکا، هند، چین و انگلستان بوده است. اخیراً ناشر بین المللی این کتاب (InTech Open Access Publisher) در نامه ای تشویق آمیز به دکتر نوری دلویی، آمار بالای ارجاعات به این بخش از کتاب را بی نظیر دانست. به همین مناسبت، به دفتر کار این استاد فرهیخته در دانشکده پزشکی رفتیم تا با او گفت و گویی انجام دهیم. دفتر کاری که مملو از عکس ها، هدایا و یادگاری های اهدایی دانشجویان به ایشان بود.
استاد ممنون که وقت خود را در اختیارمان گذاشتید. لطفاً شاخص ترین تالیفات خود را معرفی بفرمایید.
كتاب هاي متعددي ازجمله "فرهنگ مهندسي ژنتيك" و "آموزش بيوتكنولوژي در مدارس (سند 39 يونسكو)" را به نگارش درآورده ام. در این میان كتاب "بيوتكنولوژي مولكولي" كه همراه با دو تن از همكارانم ترجمه و منتشر کردیم، برنده بهترين كتاب سال 1373 كشور شد. كتاب اصول ژنتيک پزشکي امري نيز از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بهعنوان كتاب فصل سال 1386، انتخاب شده است و همچنين در كتاب سال 1388 مورد تقدير قرار گرفته است. افزون بر اين ها، كتاب ژنتيك مولكولي پزشكي در هزاره سوم كه در دو جلد در سال 1388 تاليف کردم، در سال 1388 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بهعنوان كتاب فصل برگزيده شده است و در بهمن ماه 1389 نیز بهعنوان بهترين كتاب سال در بخش علوم پزشكي كشور برنده شده. شايان ذكر است كه تعداد آثار پزشكي، قریب به هزار اثر بوده كه در میان آنها اين كتاب بهعنوان تنها اثر برگزيده سال انتخاب شده است.
در حال حاضر چند کتاب دیگر در دست تالیف دارم که ژنتیک مولکولی سرطان از آن جمله است.
همچنین در سال 2011، فصل پنج از کتاب Gene therapy development and future perspective's,Edited by C.kang (با مشخصات: Noori-Daloii,MR,Nejatizadeh,A,ch.5:Micro RNA inDisease and health:Diagnostic and Therapeutic potentials 2011 93-120). تالیف کردیم.
در سال 2014 نيز با همکاری دکتر نجاتی زاده، فصل كاملي از كتاب: (Nutritional Transcription: An Overiw) Genomic Book (2nd Ed.) Genomic, proteomics and Metabolomics in Nutraceuticals and Functional Foods.” را تالیف کردیم.
از طرح های پژوهشی خود بگویید.
در چندین طرح ملی و منطقهای شرکت داشته و جوایزی ازجمله جایزه جشنواره بین المللی خوارزمی را در بهمن سال 74 دریافت کرده ام. همچنین در خلال سالهای 60 تا 74 موفق به کسب بیش از 25 لوح تقدیر یا جایزه از جشنواره ها و دیگر مراجع شدم. با این حال از سال 74 به بعد داوطلب شرکت در هیچ جشنواره یا مانند آن نبوده ام و کار علمی فرهنگی، پژوهشی و خدمات مشاوره ای ژنتیک تخصصی را در گوشه کتابخانه، آزمایشگاه، دفتر کار و زندگی علمی پژوهشی عاشقانه و تمام وقت خود را با دانشجویانم به هر نام و نشانی ترجیح داده ام. به لطف خداوند سبحان، تلاش پیوسته برای عمل به وظیفه خطیر معلمی و داشتن عشق، سوز و دغدغه شکوفایی استعداد سرشار سازندگان فردای کشور، توفیق و افتخار گرانسنگ و عظیمی است.
مجری یا همکار اصلی بیش از 66 طرح پژوهشی در سطح ملی، منطقهای و بین المللی بوده یا هستم که در صورت ضرورت، میتوان در فرصت مستقلی به تفصیل به معرفی دستاوردهای آن پرداخت. فعلاً و برای پرهیز از اطاله سخن، به بیان آن نمی پردازم.
اگر ممکن است اشاره ای بر مقاله ها و فعالیتهای آموزشی خود داشته باشید.
از اینجانب 139 مقاله پژوهشی در نشریات معتبر داخلی و خارجی ازجمله مقاله ای در مجله Nature چاپ شده است. در کنفرانس های و همایش های علمی، پژوهشی داخلی و بین المللی نیز بیش از 140 مقاله با اکثریت بسیار بالایی از آنها در شکل سخنرانی و همایش های علمی، پژوهشی داخلی و بین المللی نیز بیش از 140 مقاله با اکثریت بسیار بالایی از آن ها در شکل سخنرانی، پذیرفته و ارایه کرده ام. همچنین 115 مقاله تحلیلی، مروری علمی، آموزشی و تالیفی در نشریات علمی چاپ شده است. در خلال 34 سال گذشته (1394-1360) افزون بر شرکت در شمار زیادی (بیش از 105) برنامه علمی، اجتماعی و فرهنگی در صدا و سیما، از اینجانب چندصد مقاله علمی اجتماعی، علمی فرهنگی، علمی کاربردی و علمی آموزشی، همچنین مصاحبه و گفت و گو در نشریات فراوان کشور اعم از روزنامه، ماهنامه یا فصل نامه چاپ شده است.
شرکت در بیش از 170 گردهمایی، کنفرانس و کارگاه پیشرفته علمی، پژوهشی ملی، منطقهای و بین المللی از آغاز تاکنون، عضویت در بیش از 100 انجمن علمی، اجتماعی و فرهنگی و هیئت های تحریریه مجلات تخصصی از سال 1360 به بعد، عضویت در هیئت موسس، سیاست گذاری و برنامهریزی دوره ها و رشته های فراوان در علوم زیستی در وزاتخانه های علوم و بهداشت و در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا از آغاز تاکنون، تاسیس شمار بسیاری از آزمایشگاههای پژوهشی و آموزشی و کتابخانه های تخصصی در زمینه های متفاوت علوم سلولی و مولکولی بهویژه مهندسی ژنتیک و ژنتیک مولکولی و پزشکی، تدریس 48 درس متفاوت در مقاطع گوناگون (کاردانی تا دکترا، مانند ژنتیک پزشکی و انسانی، بیماری های ارثی و مشاوره ژنتیکی، ژنتیک مولکولی پیشرفته، مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مولکولی، ژنتیک سرطان، انکوژن ها، ژنتیک جمعیت، ژنتیک رفتاری، مبانی ژنتیک، ژنتیک بیوشیمیایی، سیتوژنتیک مولکولی پیشرفته، تازه هایی از ژنتیک) در بسیاری از دانشگاههای کشور بهویژه در دهه 60 به دلیل ضرورت، نیاز مبرم و فقدان استادان در زمینه های متنوع ژنتیک و در دانشگاههای کشور، دبیران زیست شناسی آموزشوپرورش (و نیز دانشجویان خارج از کشور) به بیش از 52 هزار و 500 دانشجو، استاد راهنمای 48 دانشجو و استاد مشاور 46 دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا (Ph.D)، ارایه دهها سخنرانی علمی پژوهشی تفصیلی و جامع، بهویژه در زمینه های مهندسی ژنتیک، تکنولوژی زیستی، ژن درمانی، ژنتیک سرطان، پزشکی مولکولی، سلول بنیادی و دستاوردهای طرح بین المللی ژنوم انسانی در شمار زیادی از دانشگاههای کشور، از دیگر فعالیت ها و دستاوردهای علمی، آموزشی و فرهنگی اینجانب محسوب می شود. همچنین ده ها دعوتنامه رسمی برای ایراد سخنرانی علمی (بهعنوان سخنران مدعو) را از کنفرانس های بین المللی دریافت کرده ام که توفیق شرکت در شماری از آنها را داشته ام.
با توجه به سوابق اجرایی متعدد جنابعالی ازجمله پذیرش مسئولیت بهعنوان معاون دانشجویی دانشگاه تهران، معاون آموزشی دانشگاه ایران و رئيس دانشكده علوم دانشگاه تهران، در مورد نقش تعیین کننده دانشگاه در تربیت نیروهای متخصص و کارآمد بفرمایید. چه چالش هایی در این زمینه وجود دارد؟
دانشگاه در مفهوم راستین خود، دارای رسالت ها و نقش های ممتاز و بی بدیل بهعنوان کانون اندیشیدن، عقلانیت، حقیقت پژوهشی، اعتماد به نفس، خودباوری و خوداتکایی علمی، تولید اندیشه، ترویج روحیه آزادگی و آزادمنشی، سرچشمه تولید علم، معرفت و تعذیه کننده اهالی سیاست و دیگر حوزههای اجتماعی، نوآوری مستمر همگام با پیشرفت دانش بشری، ارائه راهکارهای حل مسائل و تولید ثروت، مأموریت گرایی و پاسخگویی است. نقش تعیین کننده دانشگاه فعال و روزآمد در تربیت نیروی انسانی متخصص مورد نیاز جامعه، ترویج و ارتقای دانش، توسعه پژوهش، فناوری، نوآوری و کارآفرینی، در توسعه فراگیر کشور انکارناپذیر است. طبیعتاً هر نهاد آموزش عالی می بایست با پیشرفت ها و تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور توسعه یابد. همچنین برای اطمینان از دستیابی به هدف های برنامهریزی شده، ارزش و نتیجه کار، دانشگاه بایستی عالمانه، منصفانه، منظم و دقیق و با بهرهگیری از شاخص ها و ملاک های علمی روزآمد مورد ارزشیابی کیفی و کمی قرار گیرد تا با اصلاح مستمر خود، نقش خود را در اجرای برنامههای مناسب آموزش و توسعه هدفمند ایفا کند.
افزایش کمی دانشگاهها و زیرمجموعه های آن ازجمله دانشجویان، طرح های پژوهشی و مقاله ها ازجمله ویژگی های بارز نظام آموزش عالی کشور بهویژه در سالهای گذشته بوده است. برای نمونه در سال 85، حدود چهار میلیون و پنجاه هزار نیروی انسانی با تحصیلات دانشگاهی در کشور داشته ایم که تعداد آنها هم اینک به بیش از 10 میلیون رسیده است و پیش بینی می شود در 10 سال آینده به 15 میلیون برسد. این همه در شرایط عدم افزایش جذب نیروی انسانی در بازار کار رخ داده است. این رشد کمی البته بسیار بیرویه رخ داده است و ازجمله میان این رشد کمی و رشد هیئتعلمی و دیگر شاخص ها، تناسب علمی و منطقی وجود نداشته است. در عمل بیشترین آسیب بر کیفیت آموزش و پژوهش وارد شده است و طبیعتاً نتوانسته است به توسعه هدفمند، همهجانبه، پایدار، درون زا، جهان نگر و پیشرفت واقعی بیانجامد. در این راستا میتوان پرسید بیش از دو هزار و 600 دانشگاه و مراکز آموزش عالی دولتی، آزاد و غیرانتفاعی با حدود 4.7 میلیون دانشجوی در حال تحصیل و افزون بر 70 هزار هیئتعلمی و سه هزار و 300 شرکت دانش بنیان در 36 پارک علم و فناوری و 156 مرکز رشد علم و فناوری بر روی هم، در حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و بهطور خاص و مرتب در تولید ثروت ملی چه سهم و نقشی دارند؟ ایرادهای کار کجاست؟ نباید آنها را بشناسیم و رفع کنیم؟ از رشد کمی حرف می زنیم ولی از کیفیت نمی گوییم. مگر درد توسعه نیافتگی کمبود چاپ مقاله در ISI است؟ عزیزانی که به جای نظر بر همه شاخص ها، بهطور عمده بر شاخص مقاله های منتشرشده در مجلات علمی دنیا تأکید دارند، به این پرسش محوری پاسخ نمی دهند که باوجود رشد خیره کننده کمی مقاله ها، مانور دادن بر روی این شاخص به تنهایی چگونه میتواند معرف جایگاه واقعی پژوهش کشورمان در سطح جهانی باشد؟ در کجای جهان تولید انبوده و مکانیکی مقاله، چرخ های توسعه هدفمند را به حرکت درآورده است؟ تولید مقاله کیفی پراستناد البته که مهم است، اما معیار شتاب درست علمی هرگز شمارگان مقاله نیست. برابر آمار و بررسی به عمل آمده برای چاپ یک مقاله منتج از یک پژوهش، در مجله های متوسط دنیا، حدود 30 هزار دلار (معادل حدود 100 میلیون تومان) هزینه می شود. درحالیکه در کشور ما، با حدود پنج میلیون تومان و حتی در شکل "خرید مقاله" انجام میگیرد! بر اساس آمار، شغل کمتر از 10 درصد از جوانانی که کار پیدا کردهاند، در ارتباط با رشته تحصیلی آن ها بوده است. این وضعیت آشکارا بر رشد کمی دانشگاه و دانشجو بدون آینده نگری و پشتوانه شغلی و نیازهای مبرم جامعه دلالت دارد. برابر آمار، 26 درصد جوانان کشور بیکارند و حداقل طی چهار سال آینده، پنج میلیون دانش آموخته دانشگاهها در صف اشتغال قرار دارند. بر اساس آمار ارایه شده از سوی مرکز آمار ایران، در فاصله سال های 84 تا 92، حدود 6.5 میلیون نفر بر جمعیت افراد غیرفعال کشور افزوده شده است. همچنین بر اساس آمار رسمی، تعداد شاغلان رسمی کشور در خلال سالهای 1384 تا 1393، تنها حدود 684 هزار نفر افزایش یافته است. درحالیکه در همین بازه 10 ساله، جمعیت در سن کار کشور نزدیک به هفت میلیون و 200 هزار نفر افزایش را تجربه کرده است. همچنین از جمعیت حدود 11 میلیونی فارغ التحصیلان دانشگاهی، تنها چهار میلیون و 400 هزار نفر شاغل محسوب میشوند و بیش از شش میلیون از آنها، شغلی ندارند که بخش عمده آنان را زنان تشکیل می دهند. برابر آمار، نرخ بیکاری در مدرک گرفتگان دانشگاهی، حداقل 10 برابر کسانی است که تحصیلات دیپلم و زیردیپلم دارند. به گفته وزیر کار و رفاه اجتماعی هر پنج دقیقه یک نفر به جمعیت بیکار کشور افزوده می شود. با تاسف باید گفت که ما با بحران بیکاری "فارغ التحصیلان" دانشگاهی مواجه هستیم.
در جامعه ای که اکثریت بسیار عظیمی از فارغ التحصیلان دانشگاهها، (ازجمله بیش از 15 هزار پزشک) در قلمرو رشته خود فعالیت نمیکنند، در وضعیتی که حداقل تناسب منطقی و عقلانی میان تنوع رشته ها، ظرفیت دانشگاهی با نیازهای حال و آینده کشور و مشاغل مولد وجود ندارد و همزمان با کمبود چشمگیر نیرو بهویژه نیروهای کاردان تکنسین برای شماری از حوزههای مهم در بسیاری از عرصههای دیگر بازار کار اشباع شده است و صدها هزار مدرک گرفته دانشگاه بیکار هستند که در چند سال پیش رو، به میلیونها نفر افزایش خواهند یافت، بهویژه که بیکاری این عزیزان بیش از سار گروهها و تا دو برابر میانگین نرخ بیکاری در کشور است، باید چارهای برای کیفی سازی هدفمند دانشگاهها اندیشیده شود.
تأکید می کنم که توسعه صرف کمی، هرگز متناسب با نیازها و مزیت های کشور نبوده است. برای مثال و بر اساس برخی از آمارها، ایران سومین کشور "تولید" مهندس (پس از روسیه و آمریکا) در جهان است که البته از حداقل کیفیت برخوردار نیست. تولید مهندسین ناکارآمد چه حسنی دارد؟ برای ما هیچ افتخار نیست که دانشگاههایمان از کشوری مانند آلمآنکه سالیانه 700 میلیارد دلار صادرات صنعتی دارد، بیشتر مدرک مهندسی صادر کند! چرا باید عمر و سرمایههای ملی مان را به دست خود آتش بزنیم؟
رشد کمی و بیرویه دانشجو و آموزش عالی کشور بر مبنای سلایق و آرزوهای مدیران ارشد آموزش عالی، اهالی سیاست و برنامه ریزان کشور انجام گرفت و با کمال تاسف، این رویکرد حتی نیم نگاهی به واقعیت های موجود کشور نداشت و اسف بارتر آنکه در این برنامهریزی ها از آراء و نظرات و تجربه های گرانسنگ استادان دانشگاهها، استفاده نشد. پیدا است هر برنامهای که مشارکت واقعی و پشتوانه غنی مشورتی و همدلی کارشناسان بهویژه صاحب نظر و صاحب نام در حوزه اش برخوردار نباشد، بی ثمر و ناکارآمد می شود.
حاصل صرف انرژی بسیار و اتلاف منابع مالی چشمگیر برای تحصیل آن هم از نوع کمی و بدون عنایت به مجموعه استانداردهای علمی پژوهشی، بر روی دست ماندن میلیونها جوان مدرک گرفته و بیکار در کشور است که انتشار اخباری مانند نرخ 42 درصدی بیکاری این عزیزان؛ بسیار هشداردهنده و پندآموز است. آیا زمان آن نرسیده است که با همه وجود باور کنیم که بهترین برنامه ریزان برای کشور و توسعه هدفمند و عادلانه دانشگاه، خود دانشگاهیان هستند؟ و به باور خود عمل کنیم؟
در زمانه ای که همه ستون زندگی انسان به علم وابسته است و بیش از همیشه تاریخ، انقلاب دانایی یک نیاز حیاتی برای بقا است، چرا دانشگاه به جای خانه تولید دانش و نیروهای متخصص، دانا و پویا، مسوول، کاربلد و مورد نیاز کشور، در کلیت "کارخانه مدرک سازی" باشد؟ به راستی پرداختن به کیفیت و رعایت عملی استانداردهای آموزشی، پژوهشی و علمی فرهنگی مبتنی بر نیازهای امروز و فردای کشور چقدر دشوار است؟ و البته هر مقدار که باشد، یک الزام برای بقا است. بپذیریم که هدف راهبردی و اصلی علم، چاپ مقاله و یا ترجمه کتاب نیست، بلکه حل مسایل ضروری جامعه است. هر عالمی باید همواره نگران مسایل علم و پژوهش باشد. زیرا آنچه که برای هر جامعه زنده و ازجمله کشور ما بسیار حیاتی است و موجبات اعتلای زندگی و ارتقای آبروی ما، در جهان می شود، پیشرفت واقعی علم، پژوهش و تولیدات ارزشمند علمی و بیش از همه حل مسایل کشور است. مگر دانشگاه میتواند از ملت تغذیه کند، اما از نیازهای آنان غافل شود؟ همه با هم باید کاری کنیم که دانشگاه با تدارک همه نیازها، ابزارها، بسترها و زیرساختهای مطلوب و روزآمد، پویا و بانشاط زندگی کند. نقش آفرینی دانشگاه اصیل، بهعنوان نهاد تولید دانش، در تولید سرمایههای ارزشمند اجتماعی، توسعه فردی و جمعی، انتشار دانش نافع، گسترش مرزهای آموزش و مهارتهای در حال تحول و مانند آن انکارناپذیر است. چنین دانشگاهی میتواند راهنمای دولتمردان در فرآیند توسعه هدفمند و پایدار بهمثابه بنیان توانمندهای آینده کشور به شمار آید.
بنابراین جنابعالی بر کیفی سازی فعالیت دانشگاهها تأکید دارید. لطفاً مختصری در این خصوص و توسعه هدفمند دانشگاهها که از آن یاد کردید، توضیح دهید.
باید با توکل بر خدای سبحان و در عزمی ملی و واقعی، زندگی و طراوتی دوباره به دانشگاهها ببخشیم تا در جهت نیازهای مردم کشور، افتخار، قدرت و ثروت برای ملت تولید کنند. از هر منظر و زاویه ای که نگاه کنیم، برای ماندن با افتخار و سربلندی در جهان، به دانشگاه زنده و کارآفرین محتاجیم. ازجمله برای عبور از اقتصاد نفتی و خام فروشی جانکاه و استقرار اقتصاد دانشگاه دانش بنیان، به جز دانشگاه واقعی که مهد نخبگان و خرد جمعی و روزآمد باشد، راه دیگری نداریم. با همه وجود بپذیریم که توجه واقعی به دانشگاه، علم و علم آموزی که مرزی نمی شناسد، بزرگترین سرمایه گذاری برای آینده کشور است. تلاش هایمان را هماهنگ و هم افزا در مسیر نوآوری و کارآفرینی عاشقانه به کار گیریم. دانش و مهارتهای خود و در راس آن جوانان را بهطور مستمر ارتقاء بخشیم و در جهت خلق تجربه، نوآوری و ایده محصول حرکت کنیم. منصفانه بپذیریم که مدرک بی محتوا، فراورده ای ناکارآمد و فاقد حداقل مهارتهای لازم و نامتناسب با نیازهای جامعه، کارکردی خلاف توسعه و پیشرفت درست بوده است. بپذیریم که عدم توجه به کیفیت و رشد کمی سرسام آور دانشگاهها و دانشجویان، از اصلیترین چالش های آموزش عالی است.
توسعه متوازن، هدفمند و پایدار باید در همه سطوح ازجمله در تفکر و نظریه پردازی، در نهادسازی و در سطح زیرساخت ها رخ دهد. نگاه نادرست و مهندسی به علم، دنبال کمیت گرایی است، چنآنچه بهویژه در دولت های 9 و 10 چنین بوده است. باور کنیم که برای توسعه هدفمند، فرآورده های دانشگاههای ما واقعاً باید کارآمدی روزآمد داشته باشند تا این همه سرمایه گذاری مادی و معنوی نسوزد. علم که لازمه پیشرفت است، اگر مفید به حال مردم نباشد، به چه می ارزد؟ توسعه علم باید بر مدار توسعه ملی بچرخد تا ناکارآمدی به کارآمدی تبدیل شود. نباید اجازه دهیم که مدرک جای علم مطبوع را بگیرد. چرخ دانشگاه باید منطبق و متناسب با چرخ نیازهای واقعی کشور بچرخد. چنآنچه خانه را نیز نباید روی شن بنا کرد. توسعه و پیشرفت هدفمند، متوازن و پایدار یک انتخاب نیست، یک الزام است و اگرچه دستیابی به آن دشوار است، اما با جهاد و عزم واقعاً ملی و سامان یافته قابل حصول است.
در این میان، بایستی پایان نامه های دانشجویان تحصیلات تکمیلی را دقیقاً همراستا با نیازهای کشور کنیم. همراه با توجه واقعی به علوم پایه، به علوم کاربردی، توسعه ای و میان رشته ای توجه درخور مبذول داریم. با نیازسنجی واقعی و هدف گیری نیازهای کشور، نگذاریم انبوه پایان نامه ها پس از دفاع، در کتابخانه های غریب گروههای آموزشی، دانشکده یا دانشگاه در حسرت مراجعه به خود خاک بخورند! سهم علمی پژوهش از تولید ناخالص ملی را واقعاً و در حداکثر امکان افزایش دهیم. نکته قابل توجه آنکه میزان هزینههای کشورهای پیشرفته علمی جهان در پژوهش و توسعه از GDP بین چهار تا 10 درصد است درحالیکه این رقم در کشور ما حدود 0.5 درصد است. برای نمونه سهم عملی پژوهش از تولید ناخالص ملی در سال 91 تنها 42 دهم درصد و به میزان سال 77 بوده است!
توجه شود که اگر پذیرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی درست و هدفمند و مبتنی بر نیازهای ملی و منطقهای باشد و این دانشجویان بهدرستی تربیت شوند، در کنار اعضای هیئتعلمی، از ارکان توسعه به شمار میآیند. متأسفانه در وضعیت فعلی (که نیازمند بازنگری همهجانبه است) انبوهی از دغدغههای مادی و معیشتی، آرامش را از دانشجویان عزیز گرفته و اثربخشی آنها را بهشدت کاهش داده است. در این خصوص باید اقدام جدی و اساسی صورت گیرد، چراکه بازبینی اساسی در تحصیلات تکمیلی کشور، فوقالعاده حیاتی است. در این میان، رشد بیرویه کمی بهویژه در تحصیلات تکمیلی از بنیاد معیوب ریشه گرفته است و هیچ تناسبی با نیازسنجی و آمایش سرزمین ندارد. تقاضای شدید اجتماعی برای ورود به آموزش عالی از خلأ نیامده است و بیشترین علت آن بیکاری است. انبوه بیکاران فعلی بهویژه در چند سال پیش رو، کشور را با موجی از جمعیت مدرک گرفته دانشگاهی متقاضی کار مواجه خواهد کرد که باید برای آن چارهای اندیشید. انباشت بیکاران میلیونی در سالهای پیش رو، نیازمند برنامهریزی همهجانبه و تدبیر بایسته است. چرا باید با یک فرآیند افزایش چشمگیر دورههای تحصیلی، درعینحال که یک نگرش صرف کمی و نادرست است، همچنین وضعیت بسیار نامناسب بازار کار در کشور را مورد تأیید و تأکید قرار میدهد. رویکردی که به دلیل بیکاری، بسیاری چند سال بیشتر را در دانشگاه بگذرانند تا شاید کورسویی برای اشتغال خود در آینده ببینند! که بهاصطلاح از این ستون به آن ستون شاید فرجی باشد و میدانیم که بدون حرکتی واقعاً ملی و بنیادی، نمیتوان به انتظار "معجزهای" نشست. نگرانی میلیونها خانواده از بیکاری فرزندان جوان خود بسیار جدی است و پاسخی درخور میطلبد. بهویژه که مهاجرت یا "فرار مغزها" را نیز به نحوی فزاینده شاهدیم. برای نمونه، بنا به گزارش 2015 بانک جهانی، کشور ما در 10 سال گذشته رتبه نخست فرار مغزها را در دنیا به خود اختصاص داده است. یعنی ما شمار کثیری از بهترین سرمایههای خود را که با هزینههای گزاف ملت و دولت، در کشور تحصیلکردهاند، در عمل دودستی به کشورهایی تحویل دادهایم که اغلب علیه ما کار میکنند. همچنین بنا به گزارش بانک مرکزی در همین دوره، در کمتر از 10 سال، خروج سرمایه مادی ما به 125 برابر افزایش یافته است. درحالیکه باید با خردورزی و بهرهگیری از روشهای علمی و برنامهای عالمانه، هم اعتماد را به سرمایهگذاران بخشهای مولد کشور بازگردانیم و هم آهنگ خروج سرمایههای گرانقدر انسانی و مالی را بهدرستی مدیریت کنیم تا حداقل کند شده و در درازمدت متوقف و یا واقعاً دوسویه شود.
همچنین توجه کنیم که بنیانهای اقتصادی کشور در ایجاد فرصتهای شغلی، در انبوهی از ضعفهای ریزودرشت گرفتارند که اگر همهجانبه و در سطح ملی و عالمانه چارهای برای برونرفت از وضعیت بحرانی موجود اندیشیده نشود، بهطور فزاینده نرخ بیکاری افزونتر خواهد شد.
در شرایط کنونی، وضعیت اشتغال زنان تحصیلکرده دانشگاهی، بهویژه وحشتناک است و نرخ بیکاری آنها بیش از دو برابر مردان است. بااینهمه مهندس در کشور، هنوز فناوری را از بیرون از مرزها وارد کشور میکنیم! باور کنیم نگاه ابزاری به علم و بهمثابه "ارتقای شغلی" جواب نمیدهد. چرا باید با فرآیند خط تولید انبوه دانشجو و نه پرورش دانشجو، مواجه باشیم؟ و باوجود ضریب هوشی خوب و بالا، متأسفانه توانایی ذهنی دانشجویان ما آنسآنکه باید پرورش داده نشود؟ نظام آموزش عالی ما اگرچه که دانشجویانی با محفوظات خوب تولید میکند که خوب "تست" میزنند! اما معمولاً از ذهن و دید علمی، ادراکی استنباطی و خلاق برخوردار نیستند.
ما علم را با مجموعهای از محفوظات عموماً وارداتی، اشتباه گرفتهایم و چنین است که ذهن دانشجو را انباری از محفوظات میکنیم. این سخن که آموزش عالی (بهعنوان بخش حیاتی و راهبردی) در کشور ما با نیازهای واقعی جامعه در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همراستا نیست، نیازی به اثبات ندارد. متأسفانه ناهماهنگیهای میان دانشگاه و جامعه آنچنان گسترده است و ناکارآمدی آنسان آشکار است که از سوی صاحبنظران منصف قابل کتمان نیست. بااینهمه امید به اصلاح و بهبود داریم. ازجمله سند آمایش سرزمینی آموزش عالی (و ازجمله در حوزه سلامت) که اخیراً برای اجرا به دانشگاهها ابلاغ شده است، انشاء الله درصورتیکه بهدرستی عملیاتی و اجرا شود، گام بلندی در مسیر توسعه هدفمند (چه در بخش سلامت و چه در دیگر بخشهای آموزش عالی) برداشته خواهد شد. این سند و درواقع نقشه جامع علمی کشور که از اسناد بالادستی است، باید ملاک فعالیتهای دانشگاهها قرار گیرد. در آن صورت و با عنایت عملی به اولویتبندی برای توسعه آموزش عالی و تدوین نقشه درست راه، چنآنچه در دانشگاه در مناطق متفاوت کشور واقعاً مأموریت گرا شوند و برنامه محور (خرد و کلان) رسالت خود را انجام دهند، میتوان برای توسعه هدفمند امیدوار بود. امیدواریم محیطهای علمی و پژوهشی در دانشگاهها را به مکانهای سرشار از آرامش، احترام، فضیلت و شایستهسالاری تبدیل کنیم تا با همافزایی، همگان وظایف خطیر خود را به نحو احسن انجام دهند.
از دانشگاه کارآفرین نام بردید. در صورت امکان اندکی در این مورد توضیح بفرمایید.
"موج سوم علم" که در حوالی سال 1990 در جهان و بهویژه کشورهای پیشرفته علمی ظاهر شد، بسیار جدی و بس سریع رشد کرد و قامت برافراشت، بهنحویکه راهبرد مدیریت زندگی مبتنی بر چرخه مدیریت دانش در مرکز ثقل توجهات قرار گرفت و مفاهیم تازهای مانند "دانشگاه ارتباط آفرین" "دانشگاه کارآفرین"، "دانشگاه در خدمت زندگی" و "دانشگاه و جامعه" ایجاد شد. دانشگاههای "نسل سوم" یا کارآفرین بهعنوان مناسبترین مکان برای نوآوری مبتنی بر دانش، توانایی کشورهای پیشرفته علمی و توسعهیافته را در تربیت کارآفرین و خلق بنیانهای تولید ثروت و قدرت، دوچندان کرد. در این دانشگاهها و مراکز و نهادهای پژوهش، به نحوی اجتنابناپذیر، میان همه بخشهای صنعتی، کشاورزی و تولیدی، همکاری و ارتباط سیستماتیک و پویا برقرار است. پاسخ این پرسش که آیا واقعاً میتوان کارآفرینی را در کشور آموزش داد، قطعاً مثبت، اما بسیار دشوار است. اگر دانشگاهها متحول شود، مناسبترین مکان برای نوآوری مبتنی بر دانش است و توانایی تربیت کارآفرین و خلق شرکتها و بنیانهای تولید ثروت را داراست. دانشگاه و آموزشوپرورش باید با آموزش و یادگیری خلاق، انسانهایی را تربیت کند که توانایی زندگی فعال و مثبت را در جهان مولد و در حال تغییر را دارا باشند. جهانی که بیش از همیشه به جهان شبکهها وابسته است. در شرایط دانشگاههای کارآفرین، تربیتیافتگان آن با نگاه یک کارآفرین به کشور خود و جهان مینگرند. اساساً زندگی در دنیای امروز و فردا، مستلزم آن است که هر فرد، کارآفرین خوبی باشد. دانشگاههای کارآفرین و خلاق، که با ایجاد زیرساختهای مناسب و راهبرد کارآفرینی ایجاد میشوند، قادرند با آموزشهای هدفمند، تقویت انگیزههای دانشجویان، کسب مهارتهای کارآفرینی و راهکارهای درست کسبوکار، تجاریسازی نتایج پژوهش، مشارکت و تعامل همهجانبه دانشگاه و دانشجویان با مؤسسات، بنگاههای فعال در عرصه کسبوکار و تولید، نیروهای کارآفرین تربیت کنند که در عین تولید ثروت برای کشور، برخلاف الگوی کشورهای توسعهیافته که تنها نگاه مادی به دانشگاه دارند، با عنایت به فرهنگ بومی و فضیلتهای دینی و اخلاقی، در خدمت صادقانه و شرافتمندانه به جامعه گام بردارند. واقعاً به یاد داشته باشیم که امروزه دانش، پژوهش، فناوری، نوآوری، کارآفرینی و درواقع دانایی مؤثرترین ابزار حیات، از ارکان اقتدار و امنیت ملی و قدرت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و از ملزومات اساسی برای توسعه هدفمند، پایدار و متوازن یک جامعه به شمار میآید و شتاب دم افزون تحولات علمی و توسعه مرزهای دانشهای لحظهبهلحظه دستاورد تازهای از علم و صنعت را جایگزین یافتههای پیشین میکند. در چنین وضعیتی تحقیقاً اصلیترین ثروت، دانایی است و بالاترین سرمایه اجتماعی، انسان دانا و اخلاق محور است. هیچ توفیقی بدون علم و معرفت به دست نمیآید. پیشنیاز هر عملی دانایی است.
اهمیت فرهنگ و توجه به اصول اخلاقی در توسعه و پیشرفت علم چیست؟
توسعه واقعی، بیبنیاد نیست. دانایان بامعرفت و فروتن، پیوسته در حال آفریدن و تولید هستند. بدون آنکه دستی از آستین ابداع، ابتکار و نوآوری که ریشه در معرفت و فرزند زمانه بودن دارد، بیرون نیاید، هیچ پیشرفتی، حتی با داشتن اقیانوسی از امکانات مادی متصور نیست. آگاهی، میوه فرهنگ است. فرهنگ، در مقایسه با توسعه، مانند روح و جان برای جسم است. رشد اقتصادی، دانشمحور است. شاخ و برگها و میوههای درخت توسعه که شامل رفاه اجتماعی و زندگی مناسب است، از ریشه فرهنگ تغذیه میکنند. ازاینرو، بدون فرهنگی اصیل، پویا و زنده که نیازمند شناخت جهان و فرزند زمانه بودن، عقلانیت، معرفت و عشق است، توسعه پایدار و متوازن دستیافتنی نیست.
توسعه علمی و اقتصادی آنگاه قوام مییابد که اهمیت حیاتی علم و بینش علمی در جامعه فراگیر شود. یعنی فرهنگ علمی ازجمله با ترویج و بهرهگیری از مجموعه روشهای مناسب، و روزآمد شکل گیرد و توانمندیهای اجتماعی و فرهنگی آحاد مردم افزایش یابد. به هراندازه که جامعه از درک بهتر نسبت به علم، فناوریهای روز و نقش اساسی آن در رفاه اقتصادی و ارتقای شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برخوردار شود با رغبت بیشتری از آن پشتیبانی خواهد کرد. به هراندازه که فرهنگ عمومی آثار مثبت علم را در عموم شئون زندگی خود احساس و مهمتر فهم کند و بهطور مستدل بپذیرد که علم، افزون بر نقش محوری که در توسعه اقتصادی جامعه دارد، از جنبههای اخلاقی، زیباشناختی، معرفتی و فرهنگی نیز آثار بسیار نیکویی بر زندگی انسان میگذارد. به همان اندازه فرهنگ علمی در کشور استحکام مییابد. درک بهتر اصول و قواعد علمی از سوی مردم هم بر دانایی آنها میافزاید و هم زندگی را بهتر میکند.علم را باید عمیقاً فهم کرد. مدام باید اندیشه ورزی کرد. به فرموده امام علی (ع) "هرکس بازخوانی و بررسی دانش را زیاد انجام دهد، آنچه آموخته، فراموشش نمیشود و آنچه را ندانسته، بهره میگیرد."
علم مطبوع، میراث انبیا، غذای روح، وسیله سعادت، نورانیت و قرب به خدا است. علمسنجی، قطعاً لازم است اما باید سیاست علمی نافع داشت و برنامههای علم باید برای توسعه و همراه آن تهیه و جلو رود. هیچ پیشرفتی در هیچ امری و ازجمله علم، بدون برنامهریزی درست و همهجانبه متصور نیست. علم روح را جلا میدهد. قلمروهای زیبایی و حیات معقول را معنا میبخشد. بلاهای گوناگون اجتماعی ناشی از فقدان ذهنی علمی را که ریشه در جهل و سهلانگاری دارد، میزداید یا دستکم بهشدت کاهش میدهد.
و کلام پایانی؟
کلام آخر که همراه با عرض ادب و احترام فروتنانه به پیشگاه همکاران گرانقدر دانشگاهی است، یادآوری این سخن است که ما دانشگاهیان، اساتید و پژوهشگران واقعاً مسئولیت عظیم دینی، اجتماعی و تاریخی داریم و ضروری است که در عرصههای گوناگون اجتماعی حضوری پررنگ و واقعی داشته باشیم. بنابراین شایسته است با هوشیاری و نقدهای واقعاً کارشناسانه، مشفقانه، شجاعانه و مسئولانه برای شناسایی جایگاه و ایفای مسئولیت خطیر خود به جامعه قدمهای اصلی و بلندی را برداریم و پیوسته در خاطر داشته باشیم که دانشگاهیان در عموم عرصههای کشور بهویژه توسعه هدفمند علمی نقش و رسالت ممتازی دارند که نمیتوان و نباید لحظهای از آن غافل ماند.
خبرنگار: زهرا صادقی
ارسال به دوستان