به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران بیمارستان مرکز طبی کودکان، در تعطیلات نوروز سراغ بیماران و همراهان آنها رفتیم تا پای صحبت آنها بنشینیم.

در اورژانس بستری با همراه آرمین آبخیز به گفتگو نشستیم مادر آرمین بیان کرد: ما اهل شهرستان نیک‌شهر از استان سیستان و بلوچستان هستیم برای مسافرت به استان گلستان رفته بودیم که فرزندم بیمار شد و با مراجعه به بیمارستان‌ پذیرش نکردن و از ما رضایت گرفتن و گفتن باید بیایم تهران که یکی از پرستارها مرکز طبی کودکان رو معرفی کرد. به اینجا که مراجعه کردیم پزشک ویزیت کرد و گفت آرمین باید بستری بشه که سریعاً مراحل پذیرش انجام شد و در اورژانس بستری شدیم.
مادر آرمین گفت اینجا خیلی مهمان‌نواز هستن و از نظر بهداشت و امکانات عالی هست حتی امروز یک گروه با آهنگ شاد اومدن بخش و بین بیماران و همراهان سیب و اسباب بازی پخش کردن که من ازشون عکس گرفتم تا ببرم تو شهر خودمون نشون بدم. اینجا با تمام شلوغی و تعداد زیاد مراجعین کادر درمان برخورد خوبی دارن و کلاً کارشون بیست هست.

همراه دیگر آرمین گفت: من هم شاغل در بیمارستان هستم اما چنین برنامه‌هایی تاکنون در بیمارستان ما اجرا نشده و برای من هم دیدن چنین صحنه‌ای جالب بود و کلی بچه‌ها رو خوشحال کردن.

به اورژانس سرپایی مراجعه کردیم و در سالن انتظار با دینا لطیفیان به گفتگو نشستیم. از علت مراجعه و نحوه پذیرش او پرسیدیم که در جواب گفت: ساکن شهریار هستیم و با پدر و مادرم به اینجا اومدم به خاطر اینکه دست هام کهیر زده، به دو تا بیمارستان رفتم و دارو مصرف کردم اما هر روز شرایط بدتر شد و مامانم گفت بیایم اینجا. به گفته مادر دینا قبلاٌ هم به این بیمارستان مراجعه داشتن و از نتیجه درمان راضی بودن به همین دلیل با وخیم شدن شرایط دینا به مرکز طبی مراجعه کردند. وی افزود: در بدو ورود براحتی در اورژانس معاینه انجام شد و با تشخیص پزشک برای معالجه نیاز به بررسی بیشتر و مشخص شدن علت هست که دینا باید بستری بشه و الان در حال تشکیل پرونده بستری هستیم.

دینا گفت دکتر با من خیلی مهربون و خوش اخلاق بود و خانم دکتر رو دوست داشتم. از بیمارستان که ترخیص بشم می‌خوام برم عید دیدنی خونه مادربزرگ و داییم.

در بخش جراحی با مهدی برزویی 10 ساله از رباط کریم به گفتگو نشستیم که یک ماه گذشته جراحی شده و اکنون برای ادامه درمان مجدداً بستری شده. اینجا دکترها و پرستارها خیلی مهربونن. عمو دلقک و عمو نوروز هم میان و برامون شعر میخونن و شعبده‌بازی میکنن. بهم دفتر نقاشی و مداد رنگی و اسباب بازی دادن که حوصله ام سر نره و نقاشی بکشم و با اسباب بازی‌ها بازی کنم.

مهدی از لحظه سال تحویل و حس و حالش این چنین گفت: وقتی سال تحویل شد من با مامانم تو بخش بودم اول خیلی ناراحت بودم که امسال دور سفره هفت ‌سین تو خونمون نیستیم ولی فردای تحویل سال بازم کلی اسباب بازی آوردن و بهمون عیدی دادن که من خیلی خوشحالم شدم. به همه دکترها و پرستارای مهربون و همه کسایی که صدای منو میشنون عید رو تبریک میگم.