شرح عهد نامه امام علی (ع) برای مالک اشتر نخعی
حجتالاسلاموالمسلمین سیدقریشی: در جامعه زنده، تبعیت کورکورانه از سایر فرهنگ ها، ذلت و مرگ فرهنگی است.
حجتالاسلاموالمسلمین سیدقریشی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه در جلسه هیئت رئیسه؛ یکشنبه 28 فروردین ماه نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر را بررسی کرد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه، مسئول نهاد در نشست روز یکشنبه 28 فروردین 1401 در سالن مدافعان سلامت، ضمن تبریک ولادت امام حسن مجتبی (ع) به شرح عهد نامه امام علی (ع) برای مالک اشتر نخعی (نامه ۵۳ نهج البلاغه) پرداخت و گفت:
«و لاتنْقضْ سنّةً صالحةً عمل بها صدور هذه الاْمّة، و اجْتمعتْ بها الالْفة، و صلحتْ علیها الرّعیة، و لاتحْدثنّ سنّهً تضرّ بشیء منْ ماضی تلْک السّنن، فیکون الاْجْر لمنْ سنّها، و الْوزْر علیک بما نقضْت منْها - روشی را که بزرگان امت بر اساس آن رفتار کرده اند، و به سبب آن در میان مردم الفت برقرار شده، و اصلاح جامعه بر پایه آن بوده از بین نبر، و روشی را که به روشهای گذشته ضرر می زند به وجود نیاور، که پاداش و اجر برای کسی است که روشهای درست را برپاکرده، و گناه از بین بردن آن روشها بر گردن توست.» ۱
مسئول نهاد در ادامه به بررسی و توضیح آیات اشاره کرد و اظهار داشت: احکام دینی به تأسیسی و امضایی تقسیم میشوند. احکام تأسیسی، احکامی هستند که دین، آنها را ابداع کرده است و سابقهی دیرین ندارد. اما احکام امضایی، حکمهایی هستند که در جامعه جاری بوده و آموزههای دینی آن را تأیید کرده است. آنچه در تأیید یک حکم و یا سنت ملاک دین است، تأثیر مثبت آن در حیات مادی و یا معنوی آدمی است. احکام امضایی در اسلام بسیار است و سنتهای زیبا و پسندیده همیشه مورد تأیید دینی قرار گرفته است. سنتها، امور ریشهداری هستند که در طول سالیان متمادی، در جامعه نهادینه میشوند، مردم به آنها عادت میکنند، و بهسختی با نقض آن مخالفت میورزند. این امور بخش مهمی از آدابورسوم ملت را تشکیل میدهد.
حال سؤال این است که آیا سنتهایی که دین در مورد آنها سخنی به تأیید و یا نفی نگفته است میتواند در یک جامعهی دینی باقی باشد و یا آنکه آنها را باید برانداخت؟ حضرت در پاسخ به این سؤال میفرمایند که اگر دانایان و فهمیدگان جامعه «صدور هذه الاْمّة» سنتی را تأیید کردند و وجود آن سنت باعث الفت بین مردم و اصلاح در جامعه شده باشد، نباید به گمان دینی نبودن، با آن مخالفت ورزید. اصلاح و الفت بین مردم، از منویات دینی است و قالب آن را ضرورتاً نباید از متون دینی استخراج کرد. «و لاتنْقضْ سنّةً صالحةً عمل بها صدور هذه الاْمّة، و اجْتمعتْ بها الالْفة، و صلحتْ علیها الرّعیة»
ملاک پذیرش یا رد سنتها
آداب و عادات نه بهصرف، نو بودن قابلپذیرش است و نه به لحاظ کهنگی قابل طرد. ملاکهای جامعهی خردمند، سودمندی آن در جهت احیات معقول است. ایرانیان از گذشتههای بسیار دور، همچون حال؛ عید نوروز را پاس میداشتهاند، به دیدار یکدیگر میرفتهاند، و با تغییر سال، چهرهی زندگی را شاداب میکردهاند. این رسم از طرف انسانهای فهیم و دوراندیش نیز، همیشه مورد تأیید بوده است. حال آیا باید به لحاظ سنتی شدن، آن را طرد کرد؟ گمان برخی این بود که با وجود اعیادی چون: عید قربان، عید فطر و دیگر اعیاد دینی؛ عید نوروز را نباید پاس داشت. این افراد باید توجه کنند که این برخورد، با سنتهای خوب و رایج، به نفع دینداری و دین ورزی نیست و در اصل بینش دینی - همانطور که در کلام امیرالمؤمنین متجلی است - با حذف سنتهای معقول مخالف است.از طرف دیگر، هر رفتاری بهخاطر عادت و سنت شدن نیز قابلقبول نیست. ملت پویا و زنده در گذشته زندگی نمیکند. در مسیر تکامل، باید از سنتهای غلط و آداب ناپسند، پرهیز کرد و بهتدریج آنها را از میان برد. گرفتاری اعظم انبیا در مبارزه با سنتهای عقل گریز و دینستیز بوده است. مصلحان تاریخ همیشه در جهت تغییر وضع موجود، به وضع مطلوب، با برنامهریزی صحیح و با درنظرگرفتن شرایط اجتماعی، دست به تغییرات بنیادین زدند. اما باید توجه داشت که اینگونه سنتها و عادات، با بخشنامه و یکشبه به کنار نمیروند و نیازمند کار علمی و فرهنگی هستند تا بهتدریج جای خود را به آداب درست دهند.
مبارزه با خرافات و موهومات، وظیفهی عالمان دردمند و مدیران و سیاستگذاران فرهنگی نظام است که با تأمل و تدبر، عادات نادرست، بهویژه آنهایی که لباس دین را نیز به تن کردهاند، از صحنهی جامعه حذف نمایند. استفاده از تشویق و تنبیههای مناسب، همانطور که حضرت در بند قبلی به آن اشاره داشتند، در این مورد نیز راهگشا خواهد بود. اگر تقلید کورکورانه از سنتهای گذشته نامعقول است، از آدابورسوم وارداتی نیز ناصحیح است. جامعهی دینی باید جامعهای گزینش گر باشد و از بهترین اندیشهها و شیوهها بهره جوید. کلام حضرت حق در این زمینه راهگشاست «الّذین یسْتمعون الْقوْل فیتّبعون أحْسنه أولئک الّذین هداهم اللّه وأولئک همْ أولو الْألْباب - کسانی که سخنها را میشنوند و از بهترین آنها پیروی میکنند. آنها کسانی هستند که خداوند، هدایتشان نموده و آنان صاحبان خرد و اندیشهاند.»
تعامل فرهنگی با سایر فرهنگها، یک ضرورت است. اما تبعیت کورکورانه ذلت و مرگ فرهنگی است. جامعهی زنده، جامعهای است که خود انتخاب میکند، نه آنکه برای او انتخاب میکنند و او نیز مقهور و وامانده، هراسان از انگهای عقبماندگی و ارتجاع و واپسگرا و دهها تحقیر دیگر، زمام امور فکری و رفتاری خود را به بیگانگان سپارد و منتظر امرونهیهای آنان، و یا تأیید و تکذیبشان باشد.
امروز تهاجم فرهنگی واقعیت انکارناپذیری است که علیه ملتهای ضعیف، بهشدت در حال اجراست. آنها برای ایجاد بازارهای مصرفی و حذف رقیبان و جهانیسازی در معنای تسلط کامل یک ایده و فرهنگ و نابودی فرهنگهای دیگر، این هجوم را بیوقفه دنبال میکنند. این وظیفهی مدیریت فرهنگی جامعه است که با اتخاذ راهکارها و تنظیم سیاستهای غیر منفعلانه و افزایش آگاهیهای مردم، به مقابله بپردازد و همانند نبرد در سایر جبههها، باور این مسئله برای او کارگشا خواهد بود که بهترین دفاع، حمله است.
اگر در جامعه باورهای دینی درست بیان گردد و پژوهش و اجتهاد پویا، با رعایت عنصر زمان و مکان، به حل مشکلات و ترسیم خطوط بپردازد و مسئولین با عملکردی درست، نمونهای از نظام علوی باشند، سرافرازی و پیروزی در تمامی زمینهها یقینی است.
دنیای کنونی با تن رنجور از ایسمهای مختلف، به دنبال داوری شفابخشی بر دردها و زخمهای خویش است که نسخهی آن در نزد آخرین دین الهی به ودیعه گذاشته شده است. با اعتماد به آموزههای این وحی زمان، میتوان از نزاعهای سنت و مدرنیته با موفقیت بیرون آمد و باتکیهبر اصولی صحیح، دنیای جدیدی را بر پا داشت.
گرامی داشتن سنتهای معقول و طرد خرافات، با پرهیز از تقلید بیدلیل، و تبعیت از عقل و وحی، عامل ترقی و توسعهی ملت است. بشنویم از زبان مولانا در مثنوی:
آنکه او از پردهی تقلید جست او به نور حق ببیند آنچه هست
نور پاکش بی دلیل و بی بیان پوست بشکافد، در آید در میان
پیش ظاهر بین چه قلب و چه سره او چه داند چیست اندر قوصره
ما که باطن بین جمله کشوریم دل ببینیم و نه ظاهر بنگریم
نظر دهید