گفت و گو با رضا حیدری سورشجانی، دانشجوی کارشناسی ارشد پرستاری داخلی جراحی
رضا حیدری سورشجانی معتقد است انگیزه به جای اینکه بیرونی باشد و به شرایط جامعه ربط داشته باشد، باید از درون آدم شکل بگیرد و در آن صورت است که می تواند نتیجه خوبی داشته باشد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران معاونت دانشجویی فرهنگی، رضا حیدری سورشجانی دانشجوی کارشناسی ارشد پرستاری داخلی-جراحی دانشگاه علوم پزشکی تهران است. وی در دوران دانشجویی دستاوردهای بسیاری در زمینههای مختلف علمی، پژوهشی، فرهنگی و ورزشی کسب کرده که میتوان به ثبت چندین اختراع، نگارش مقالات علمی متعدد، نوشتن چند کتاب علمی، فعالیت های پژوهشی و فرهنگی، داور و سخنران برتر در کنگرههای ملی و بینالمللی متعدد و ... اشاره کرد. وی همچنین به عناوینی مانند دانشجوی نمونه و پژوهشگر برتر کشوری، دانشجو و مخترع برتر بنیاد ملی نخبگان نیز مفتخر شده است.
ما نیز لحظاتی را با وی گفتوگو کردیم و از فعالیت ها و تجربه هایی که کسب کرده، پرسیده ایم که بطورحتم خواندن این گفتوگو برای همه دانشجویان در هر رشته و هر مقطعی میتواند پرثمر باشد.
با توجه به تجربهای که در حیطه مقالهنویسی دارید، به چه طریقی وارد این فرآیند شدید و مقالهنویسی را یاد گرفتید؟
بنده از دوران دبیرستان به علت فعالیتهای مختلف علمی، یک پیشزمینه ذهنی از مقالات داشتم و وقتی وارد دانشگاه شدم سعی در یادگیری مهارتهای مختلف پژوهشی و عضویت در تیم های تحقیقاتی مختلف داشتم. بنده در ترم 1، یک پروژه را با یکی از اساتید شروع کردم و همزمان مهارتهای مختلف را یاد گرفتم و اواخر ترم دو، اولین مقاله ام را در یکی از مجله های علمی-پژوهشی فارسی به چاپ رساندم و اینجا جا داره از الهام مردانپور که آغاز پژوهش بنده با راهنمایی های وی بود تشکر کنم.
ما چون در یک منطقه محروم بودیم، برای یادگرفتن مهارت ها باید تلاش بیشتری می کردیم. برای مثال بنده برای یادگرفتن یک تست آزمایشگاهی به اصفهان یا شهرهای دیگه می رفتم و کلی جا به جایی داشتم تا تک تک مهارت ها را یاد بگیرم.
به همین ترتیب، به چه شکل وارد فرآیند ثبت اختراع شدید؟
من زمانی که ترم یک کارشناسی وارد دانشگاه شدم، با یک پیش زمینه ذهنی عضو یک تیم تحقیقات داروسازی شدم و با توجه به علاقه زیاد به سرچ، خیلی سرچ انجام میدادم و همین موضوع باعث می شد تا ایده های مختلفی به ذهنم برسد.
منطقه چهارمحال و بختیاری که یک منطقه سردسیر و خشک هست، بیماری سینوزیت بسیار شایع است و برای درمان، بیماران همزمان باید داروهای ضد درد، ضد التهاب و آنتی بیوتیک مصرف کنند، من دنبال این بودم یک مکمل دارویی بسازم که هر سه خاصیت را با هم داشته باشد، با خیلی افراد مشورت کردم و برخلاف صحبتی که با برخی داشتم و می گفتند که نمی شود انجام داد و ...، دکتر زهرا لری گوئینی از اساتید بسیار خوب دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد به بنده خیلی کمک کرد و گفت میتوانم اینکار را انجام دهم و ترتیب کار که باید از سطح باکتریولوژی شروع کنم تا در آخر به سطح انسان برسم، همراه با راهنمایی های وی و جستجو و مطالعه منابع متعدد مسیر راه را مشخص کردم. من برای هر بخش پروپوزال های خودش را نوشتم و در انجام این کار، پنج پروپوزال طی چهار سال ثبت کردم و در باکتری، موش و انسان تست های مرتبط را انجام دادم.
می شود از صحبت های شما چنین برداشت کرد که حوزه مقاله و پروپوزال در ثبت اختراع به شما کمک کرده است؟
دقیقاً. من در کارگاه هایی که برای دانشجوها برگزار می کنم همیشه میگویم که یکی از منابعی که میتوان ایده برای اختراع پیدا کرد، مقالات هستند. شما وقتی مشکلات را درک کنید، دیدگاه درست و ذهن خلاقی داشته باشید، بهتر میتوانید برای مشکلات راه حل پیدا کنید. ما چون نسبت به اساتید سن و تجربه کمتری داریم، دیدگاهمان تا حدودی فرق دارد و نگاه سطحی تری به مسائل داریم. بنابراین میتوانیم با کمک اساتید کارها را شروع کرده و جلو ببریم. ولی زحمت دارد و باید آسیب این راه را نیز قبول کنیم. مثلاً من یادم هست که در لانه حیوانات چندبار رت مرا گاز گرفت که یکبار منجر به خونریزی شدید و بخیه خوردن دستم شد، یا یکبار برای تحقیق، تست های آزمایشگاهی داشتیم و باید چند ساعت پشت سر هم کار را انجام می دادیم و من چون شب قبل شیفت بودم نخوابیده بودم، اما تست ها را باید در آن روز انجام می دادیم، شروع به کار کردم و بعد از 4 ساعت گردنم گرفت ولی باز باید ادامه می دادم تا تست ها تمام شود. بطورکل در کارهای تحقیقاتی از این اتفاقات زیاد رخ می دهد. باید سختی ها را تحمل کرد. با صبر کم کم شیرینی های کار نمایان میشود. خدا را شکر کارها از این بخش شروع شد و بعد از آن کم کم با اساتید خارجی ارتباط گرفتم و از تجربیات آن ها نیز استفاده می کنم.
بسیار عالی، لطفاً توضیح دهید چطور شد که وارد فضای چاپ کتاب شدید؟
بنده برای یادگرفتن مطالب تحقیقاتی مجبور بودم به شهرهای دیگر بروم که هم هزینه بر بود و هم زمان بر و عدم اطلاع و شناخت من از رفرنس هایی برای یادگیری باعث شد تا بخواهم کتابی را به زبان دانشجویان برای تحقیقات بنویسم. نتیجه این تلاش زیر نظر دکتر مجید صفا، تبدیل شد به کتاب "روش تحقیق برای افراد مبتدی" و این اولین کتاب بنده و شروع آشنایی با چاپ کتاب بود.
در خصوص گیاهان دارویی هم که من وارد یک تیم تحقیقات گیاهان دارویی شده بودم و علاقه مند به این مبحث شدم که گیاهان دارویی که در قرآن کریم در مورد آن ها صحبت شده است، در علم چه خاصیتی برای آن ها به ثبت رسیده، بنده منبعی که این موضوع را بیان کند، نیافتم و به این ترتیب این کتاب را با کمک دکتر لری گوئینی و دکتر امینی نوشتم.
شاید برای خیلی ها سوال باشد که انگیزه شما از انجام این کارها چه بوده است؟ میتوانید در این رابطه توضیح دهید؟
من بهخوبی میدانستم که به چه دلیل به رشته پرستاری میآیم و انگیزهای که داشتم به بیرون ارتباطی نداشت. یک محرک بیرونی، محرک من نبود. من الآن زمانی که دانشجویان کارشناسی را به کارآموزی میبرم این را به وضوح میبینم که متأسفانه دانشجویان بیشتر دنبال یک انگیزه بیرونی برای تلاش هستند. مثالی هست که می گوید لذت ها و خوشی های کوتاه مدت، در درازمدت غم های طولانی به همراه دارد. چون آدم همیشه دوست دارد که سریع به یک اتفاق خوب برسد. برای مثال من الان یک بستنی میخورم و حالم خوب میشود یا یک جزوه می خوانم و سؤالات امتحانی را دارم و همین برای من کافی است، و این اشتباه بزرگ است. انگیزه به جای اینکه بیرونی باشد و به شرایط جامعه ربط داشته باشد و یا اینکه منتظر باشم پدر یا مادر، من رو تشویق کنند، باید از درون آدم شکل بگیرد و در آن صورت است که می تواند نتیجه خوبی داشته باشد. خاطرم است که به این شکل نبود که هر جشنواره ای که شرکت می کنم برنده شوم. در دفتر خاطراتم نوشته ام که در چند تا جشنواره بینالمللی شرکت کرده ام اما در همه رد شده ام. آن هم در جشنواره هایی که واقعاً براشون وقت گذاشته و زحمت کشیده ام. بعد چند صفحه جلوتر دیدم که در جشنواره های بهتر و با سطح بالاتر توانسته ام رتبه بیاورم، زیرا از هدفم کوتاه نیامده ام. مدام شکست اتفاق می افتد و غم ها چیزهایی هستند که باید شما را بسازند، راستش را بخوایید برای بنده شکست ها خیلی بهتر و بیشتر مفید بودند تا موفقیت ها و از این بابت خدا را شاکرم. درنهایت به نظرم شما باید برای خود یک هدف مشخص کنید که عاقلانه، صحیح و با مشورت باشد که شوق درونی، تو را به حرکت وادار کند.
با توجه به کارهایی که انجام داده اید و بطورحتم هر کسی زمان محدودی دارد، شما به چه شکلی مدیریت زمان داشتید که هم میتوانستید به کارهای تحقیقاتی خود برسید و هم درس بخوانید؟
من برای اینکه زمان از دست ندهم دفتری داشتم که برنامه سالانه خودم را مینوشتم که در یک سال پیش رو چه کارهایی میخواهم انجام دهم. بعد کارها را در ماههای مختلف تقسیم میکردم و باکسهای زمانی خالی نیز داشتم که اگر اتفاقی افتاد و نتوانستم کار خود را بهموقع انجام دهم، در جای دیگر جبرانش کنم. علاوه بر آن برای هر هفته خودم برنامهریزی میکردم و کارهای یک هفته ام را مینوشتم و اینکه درکل در فضای مجازی هیچ فعالیت خاصی نداشتهام. دوران کارشناسی اینستاگرام نداشتم، ترم یک کارشناسی، حتی گوشی هوشمند هم نداشتم و این موضوع که در فضای مجازی (اینستاگرام و ...) فعالیت نداشتم از نقاط مثبت بود. هیچ اخبار نامرتبطی را گوش نمیدادم. آنقدر سرم با کارهای خودم گرم بود و اشتیاق داشتم که به کارهایی که در دفترم نوشته بودم برسم به فضای بیرونی خیلی توجهی نمیکردم. هر شب برنامه روزانه خود را چک میکردم که چه مقدار از اهداف آن روز انجام شد و چه مقدارش انجام نشد و چرا انجام نشد. من این کار را یک سال تمام انجام دادم و الآن بهطور خودکار می دانم که چهکاری را باید انجام دهم. من یادم هست حتی ساعت نمیگذاشتم که باید فلان ساعت بیدار شوم، به خودم میگفتم فردا ساعت 7 صبح بیدار میشوم و خودبهخود هفت صبح بیدار میشدم. یعنی بدن هر فردی این قابلیت را دارا است که خودش را تنظیم و کنترل کند و این فقط با تمرین و تکرار درست میشود. مثلاً یک نفر اگر بخواهد پینگپنگ یاد بگیرد، در اوایل کار اصلاً نمیتواند دسته پینگپنگ را بهدرستی در دست بگیرد ولی چند بار تمرین کند، ماهرتر میشود و انسان با تمرین و تکرار یاد میگیرد. این کاری بود که من برای برنامهریزی خودم انجام میدادم.
نکته ای که اشاره کردید و به نظرم بسیار حائز اهمیت است، استمرار در کار است، زیرا بیشتر افراد برنامهریزی درست انجام می دهند ولی آن را اجرایی نمی کنند و بعد از مدتی رها می کنند.
من دفتر هر سالم برای خودم شده الگو و عبرت زندگی خودم. در یک سال هر کاری که می خواستم انجام دهم در دفتر مینوشتم. مثلاً در 5 فروردین مینوشتم که باید 10 اردیبهشت در یک جشنواره شرکت کنم و برای آن آماده شوم و 15 اردیبهشت مقام می آوردم. این یک چرخه بود و من تمام تلاش های خودم را در آن دفتر نوشته ام. اینکه هر روز چه کار کرده ام و وقتی حتی خودم به آن نگاه می کنم، می بینم چقدر زندگی من، بالا و پایین داشته و خودم برای خودم درس عبرت میشوم. شاید شما اگر یک دفتر شبیه این بنویسید وقتی بعد مشکلی پیش بیاید، به دفتر نگاه می کنی و به خود می گویی نگاه کن این همه خوب شده، این همه رد شده. این یعنی خودت می شوی انگیزه خودت و نیروی محرکه خودت که خیلی می تواند کمک کننده باش.
برگردیم به گذشته رضا حیدری سورشجانی دانشجوی کارشناسی پرستاری شهرکرد در ترم یک، الان چه حسرتی دارید و فکر می کنید که چهکاری بوده که باید انجام می دادید و انجام ندادید؟
در حقیقت هیچ چیزی نیست. زیرا تمام تلاشم را کردم که به هر کاری که خواستم برسم و مهم برایم تلاش است. حسرت چیزی را ندارم. شاید دوستانم بهم می گفتند به خودت سخت می گیری و کمتر به تفریح و ... می رسی که این هم به خاطر مشغله ها خیلی کم بیرون می رفتم مثلاً شاید هفته ای یکبار، آن هم در حد یک بیرون رفتن ساده و روزهای دیگر که وقت خالی داشتم، درس می خواندم و امتحان میدادم. اما خودم باز وقتی نگاه می کنم به کارهایی که کردم به خودم می گویم، کار خوبی کرده ام.
با توجه به گفته های شما، آیا می شود گفت که بیشتر کارهای شما در دوران کارشناسی بوده؟
کارهای پایه ای بله در دوران کارشناسی بودند، اما کارهای بینالمللی و کار با اساتید خارجی از اواخر دوران کارشناسی شروع شد که خدا رو شکر این همکاری به چاپ مقالات در مجله های معتبر خارجی مثل Nature منجر شد.
آینده ای که برای خودتون تصور می کنید به چه شکل هست؟
امام هادی علیه السلام حدیثی دارند که می فرمایند: آشکار کردن چیزی که هنوز استوار نشده است، موجب تباهی میشود. من هم ترجیح می دهم در مورد آینده ای که فعلا آشکار نشده صحبت نکنم ولی بهطور کلی باز تمام کارهایی که انجام داده ام را ادامه می دهم و تلاش می کنم.
چه صحبت ها و پیام هایبرای دانشجویانی که در رشته پرستاری وارد می شوند دارید؟
خیلی از پتانسیل هایی که وجود دارد قابل سوق دادن به رشته پرستاری هستند. بنده به شدت توصیه می کنم دانشجویان پرستاری کتاب کوزیر فصل 1 تا 5 (ماهیت پرستاری) را حتما مطالعه کنند.
بنده دانشجویانی داشتم که استعداد فوق العاده ای در کامپیوتر داشته اند و بهشون می گفتم در انفورماتیک پرستاری تحصیل کنند. خودم دوران دبیرستان المپیاد فیزیکی بودم و در کنکور سراسری فیزیک را خیلی بالا زدم. این دلیل موجهی نیست که من چون علاقه ام فیزیک بوده است، پرستاری را نمی توانم ادامه دهم. من میتوانم علاقه خودم را به این سمت سوق بدهم ولی شاید خیلی ها نمیتوانند اینکار را انجام دهند. یک دلیلش شاید این هست که آن ها دید کاملی نسبت به رشته خود ندارند و نمی دانند که یکی از بزرگترین رشته ها در دنیاست. بنده یکی از اساتید خارجی ام در کانادا می گفت: کاش بچه ام بزرگ شد، پرستار شود و متأسفانه دانشجویان نمی دانند که در رشته پرستاری چه کارهای بزرگی میتوانند انجام دهند.
تا به حال به این فکر کرده اید که ای کاش با این رزومه قوی، پزشکی می خواندم؟
نه به هیچ وجه!
برای صحبت پایانی اگر موردی است که بنده نپرسیدم، بیان کنید.
اینکه حتما دانشجویان به همه ابعاد زندگی خودشان مثل خانواده، عبادت، سلامتی و ... بها بدهند، حتما ورزش، تغذیه و خواب مناسب داشته باشند، اهداف و آرزوهای خود را ارزیابی کنند، با خودشان فکر کنند و به مشغله هایی که دارند نگاه کنند، آیا آن موارد پنج سال بعد هم برای آن ها مهم خواهد بود؟ اگر نه، انجامش ندهند. در آخر تشکر می کنم از همه اساتیدی که بنده را در مسیر زندگی و تحصیلم راهنمایی کردند.
برای وقتی که در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزارم.
نظر دهید