پیام تسلیت رئیس دانشکده توانبخشی در پی درگذشت دکتر عباس نوروزی جاویدان؛پروردگار ما، بیتابم کرد و بارانیتر شدم، برای از دست دادن شهسوار میدانهای رزم، آموزش و مدیریت
دکتر محمدرضا هادیان، رئیس دانشکده توانبخشی در پیامی ضمن تسلیت درگذشت دکتر عباس نوروزی جاویدان استاد فیزیولوژی دانشگاه و معاون پشتیبانی پژوهشکده علوم اعصاب«بازتوانی عصبی» نوشت: او دلاور و نژاده بود و سرباز میهن بود و جان برکف
متن پیام تسلیت بدین شرح است:
از شمار دو چشم یک تن کم، از شمار خرد هزاران بیش
سلام, از خداییم و به سوی او باز میگردیم.
دوست، برادر، همدم، همنشین با مرام ما دکتر عباس نوروزی جاودان به سوی پروردگار شکافت. ما می مانیم و دلتنگی بزرگ، ما می مانیم و یاد سفرها و حضرهای که با او داشتیم؛ یاد روزهایی که برای راه انداختن دفتر دانشگاه علوم پزشکی تهران در اقلیم کردستان بارها و بارها، زمینی و هوایی اقلیم را طی کردیم. طی کردیم تا بتوانیم در سليمانيه دفتر دانشگاه را راه اندازی کنیم، براي آماده کردن تابلو، خریدن موکت، استخدام کارمند دفتر دلسوزی میکرد، تا ذره ای از آنچه که نام آن را بیت المال میگذاریم هدر نرود، من اشک عشق، زیبایی بندگی و نمازهای بارانی او را در روزهایی که با او بودم، زیاد دیدم، شکوه، ارجمندی، دلاوری، نژادگی و بزرگواری را یکبار در کلار محاصره شده داعش در نزدیکی مرز ایران، هنگامی که بصورت زمینی بطرف مرز قصر شیرین میآمدیم، دیدم؛ هر چه او پر توشه بود، من ناچیز، بی توشه وکم توشه بودم؛ هر چه او دلاور و نژاده بود و سرباز میهن بود و جان برکف، دیگرانی بودند کاسب کار و ترسو و؛ من در درازای گذران با عباس جانم، بخشایش ابوفضایل را دیدم، یکبار هم بدنبال ماموریت گرفتن از دانشگاه برای این سفرهای پرخطر نبود؛ حتی دنبال دانشیار شدنش هم نبود تا اینکه با او تلخی کردم و مقالاتش را جمع کردیم و پرونده دانشیاری اش را برای دانشگاه فرستاد؛ بارها با سختی و در این دو سال آخر با تن رنجور از جراحی و شیمی درمانی، برای راه اندازی شعبه دانشگاه در نجف و کربلا و اربیل سفر کرد؛ از او گفتن و نوشتن، خزیدن کلک بر برگ سفید هست، تا تنها اندکی و اندکی، بزرگی دریا و آسمان را در یکجا ببینیم؛ یکپارچه آبی، زمین و آسمان که در کرانه در هم تنیده اند را بفهمیم؛ خدایا، به حق بارانی شدن چشمهای نورباران بندگانت، دریاب و گشایش بزرگ را ارزانی کن؛ برای آن پرنده ات که عشق پرواز بسویت را داشت؛ خدایا میدانم دنیا قفسی بود برای او، لیک برای ما که پرواز پرنده ات را عاشقیم؛ برای ما که این توشه ها را نیازمندیم، برای ما، این پرندگان عاشقت را قدری در زمین فراموشی های از یادت، بیشتر نگهدار؛ خدایا، تو خوب میدانی که در این روزها چقدر بارانی ام؛ و خود گفتی که دلهای شکسته و بارانی را میپذیری؛ پروردگار ما، بی تابم کرد و بارانی تر شدم، برای از دست دادن شهسوار میدانهای رزم، آموزش و مدیریت؛ خداوند ما، پناه ما در سختی ها، نزدیک ترین ها از رگ گردن، بنده های بارانی ات از تو میخواهند که بهترین ها را ارزانی کنی برای او، ایزدا، خداوندگار، زمینت را از این زیبارویان، زیبا دل، راست کردار تهی ننما. خدایا، حیرت و واماندگی ما را که پرواز عقاب تیز پرواز تو را دیدیم در آسمان بی انتهایت؛ به آرامش درخور برسان تا بتوانیم، تنهایی خودمان را با عطر وجودت پر کنیم.
محمدرضا هادیان
امانتدار دانشکده توانبخشی
نظر دهید